کلمه جو
صفحه اصلی

bo


معنی : رفیق
معانی دیگر : مخفف:، سفارش معوق، ترتیب بد، بوی بدن، گیشه فروش (بلیت سینما و غیره)

انگلیسی به فارسی

مخفف: (به) گزینش خریدار


مخفف: بوی بدن


مخفف: ترتیب بد


مخفف: سفارش عقب‌افتاده


مخفف: گیشه فروش (بلیت سینما و غیره)


مخفف: شعبه


مخفف: (دفترداری) منقول از صفحه‌ی پیش


بله، رفیق


انگلیسی به انگلیسی

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "body odor."

• male first name (form of beau)
smell that is unique to a person's body, smell of perspiration
reverse order

دیکشنری تخصصی

[کاراته] بو - چوب، چماق، عصا

مترادف و متضاد

رفیق (اسم)
associate, man, fellow, bloke, friend, mate, comrade, pal, buddy, billy, bo, peer, cully, matey, yokefellow

جملات نمونه

1. It is better bo have love and lost than never to have loved at all.
[ترجمه ترگمان]انسان بهتر است که عشق داشته باشد و از دست رفته باشد تا آن که هرگز دوست نداشته باشد
[ترجمه گوگل]بهتر است که دوست داشته باشیم و هرگز از هیچ چیز دوست نداشته باشیم

2. Bo was left to take the rap for Victor's murder.
[ترجمه ترگمان]بو برای قتل \"ویکتور\" رفته بود
[ترجمه گوگل]بو به رپ برای قتل ویکتور منتهی شد

3. Say, bo, what was all the noise around here last night?
[ترجمه ترگمان]آه، آه، آه، آه، آه! دیشب این صدا چه بود؟
[ترجمه گوگل]بگو، بله، شب جمعه همه سر و صدای اطراف اینجا بود؟

4. Bo rose rapidly in the movement.
[ترجمه ترگمان]بو به سرعت از حرکت برخاست
[ترجمه گوگل]بو به سرعت در جنبش افزایش یافت

5. A comrade had found a cave near Pac Bo, a village nestled amid the strange northern landscape of limestone hills.
[ترجمه ترگمان]یک رفیق یک غار نزدیک Pac بو پیدا کرده بود، دهکده ای در میان آن منظره عجیب و غریب تپه های آهکی
[ترجمه گوگل]رفیق یک غار در نزدیکی Pac Bo پیدا کرد، روستایی که در میان چشم انداز عجیب و غریب شمال تپه های آهکی قرار داشت

6. Four minutes later Bo Hansen, released after a one-two with Farrelly, scuffed his shot.
[ترجمه ترگمان]چهار دقیقه بعد بو هنسون، بعد از یکی دو - دو با Farrelly آزاد شد و تیر خورد
[ترجمه گوگل]چهار دقیقه بعد بو هانسن، پس از یک یا دو بار با فارللی آزاد شد، ضربه اش را به زمین افتاد

7. Nor did Bo ever meet his superior, who passed him messages through an intermediary.
[ترجمه ترگمان]بو تا به حال با مافوق خود آشنا نشده بود که او را از طریق یک رابط بین ما رد و بدل می کرد
[ترجمه گوگل]Bo همواره با او برتری نداشته است، که پیام های او را از طریق واسطه گذراند

8. And Bo housing production industry appeared to split up subtly.
[ترجمه ترگمان]و به نظر می رسد که صنعت تولید بو با زیرکی از هم جدا شده است
[ترجمه گوگل]صنعت بو تولید مسکن به طرز محسوسی تقسیم شده است

9. Young Bo glared at him murderously, but could scarcely object to his own brother being praised.
[ترجمه ترگمان]بو یانگ به او خیره شد، اما به سختی می توانست با برادر خودش مخالفت کند
[ترجمه گوگل]جوان بو به او قتل عام شد، اما به سختی می توانست برادر خود را تحسین کند

10. Heng Bo supplies seamless pipe, senior market analyst said yesterday that negotiations for iron ore continues.
[ترجمه ترگمان]Heng بو، تحلیلگر ارشد بازار، دیروز گفت که مذاکرات برای سنگ آهن ادامه دارد
[ترجمه گوگل]هان بو از لوله های بدون درز استفاده می کند، تحلیلگر ارشد بازار روز گذشته گفت که مذاکرات برای سنگ آهن ادامه دارد

11. Charge d'affaires Yu Bo of the Chinese Embassy in Cuba and other officials also attended the above-mentioned activities.
[ترجمه ترگمان]کاردار سفارت چین در کوبا و دیگر مقامات نیز در فعالیت های ذکر شده در بالا شرکت داشتند
[ترجمه گوگل]سفیر سفارت چین در کوبا و مقامات دیگر نیز در فعالیت های فوق حضور داشتند

12. Bo, formerly known as thin deposit book, Health in 190 Shanxi Dingxiang Countyjiang cun people.
[ترجمه ترگمان]بو که قبلا به عنوان کتاب ذخیره نازک شناخته می شد، در ۱۹۰ Shanxi Dingxiang Countyjiang نفر را کشت
[ترجمه گوگل]بو، قبلا به عنوان کتاب سپرده نازک شناخته شده، سلامت در 190 Shanxi Dingxiang شهرستان County Cun مردم

13. Drilling Platform - Bo Hai 8 Maintenance.
[ترجمه ترگمان]سکوی حفاری - Bo ۸ تعمیر و نگهداری
[ترجمه گوگل]سیستم حفاری - Bo Hai 8 تعمیر و نگهداری

14. Laura Bo Carmichael and Davey Birdsong were on different intellectual planes.
[ترجمه ترگمان]لو را بو مایکل و دیوی birdsong از هواپیماهای فکری دیگری بودند
[ترجمه گوگل]لورا بو Carmichael و Davey Birdsong در هواپیماهای مختلف فکری بودند

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Bolivia
موضوع: مکان و موقعیت
مخفف کشور بولیوی

پیشنهاد کاربران

انجام دادن


کلمات دیگر: