صفت ( adjective )
• (1) تعریف: leaving out.
• مترادف: limiting, restrictive
• متضاد: comprehensive, inclusive
• مشابه: prohibitive
- They eat a diet that is exclusive of meat.
[ترجمه ترگمان] آن ها رژیمی را می خورند که منحصر به گوشت است
[ترجمه گوگل] آنها یک رژیم غذایی بدون گوشت دارند
• (2) تعریف: not compatible.
• مترادف: contradictory, incompatible
• متضاد: compatible
• مشابه: incongruous, inconsistent
- These are mutually exclusive theories: if one is true, then the other cannot be true.
[ترجمه ترگمان] این ها نظریه های دو طرفه هستند: اگر یکی درست باشد، آن دیگری نمی تواند درست باشد
[ترجمه گوگل] اینها نظریه های متقابلا منحصر به فرد هستند اگر یکی درست باشد، دیگر نمی تواند درست باشد
• (3) تعریف: giving attention or service only to certain types of people, esp. those who are rich, fashionable, or privileged.
• مترادف: private, privileged, select
• مشابه: chic, classy, elite, fashionable, posh, preferential, swanky
- The exclusive club rejected their application for membership.
[ترجمه ترگمان] این باشگاه خصوصی درخواست آن ها برای عضویت را رد کرد
[ترجمه گوگل] باشگاه منحصر به فرد درخواست خود را برای عضویت رد کرد
- Many celebrities frequent this exclusive nightspot.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از افراد مشهور این nightspot انحصاری را تکرار می کنند
[ترجمه گوگل] بسیاری از افراد مشهور این مکان منحصر به فرد را مکرر می کنند
• (4) تعریف: closing out all others from sharing or participating in; sole.
• مترادف: entire, sole, total
• مشابه: alone
- Your signing this contract gives us exclusive rights to publish the manuscript.
[ترجمه ترگمان] امضای این قرارداد حق انحصاری برای انتشار دست نوشته را به ما می دهد
[ترجمه گوگل] امضای شما این قرارداد به ما حق انحصاری برای انتشار مقاله را می دهد
- An exclusive interview with the controversial filmmaker will be broadcast tonight on this channel.
[ترجمه ترگمان] یک مصاحبه اختصاصی با این فیلمساز جنجالی، امشب در این کانال پخش خواهد شد
[ترجمه گوگل] مصاحبه اختصاصی با فیلمساز بحث برانگیز امشب در این کانال پخش خواهد شد
اسم ( noun )
مشتقات: exclusively (adv.), exclusiveness (n.)
• : تعریف: a news item or story that only one news organization has obtained.
• مترادف: scoop
• مشابه: extra
- The news reporter was excited to get her first exclusive.
[ترجمه مريم] گزارشگر اخبار برای گرفتن اولین گزارش ویژه اش بسیار هیجان زد ه بود
[ترجمه ترگمان] گزارشگر اخبار برای اولین بار هیجان زده شد
[ترجمه گوگل] خبرنگار خبری از هیجان زده شدن برای اولین بار منحصر به فردش بود