کلمه جو
صفحه اصلی

perceptual


معنی : دریافتی، ادراکی
معانی دیگر : بینشی

انگلیسی به فارسی

ادراکی، دریافتی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: perceptually (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or involving perception.

- The child has some perceptual problems that make it difficult for him to recognize letters and numbers.
[ترجمه ترگمان] این کودک دارای چند مشکل ادراکی است که به سختی می تواند حروف و اعداد را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل] کودک دارای برخی از مشکلات ادراکی است که او را قادر به تشخیص حروف و اعداد است
- Animals' perceptual abilities are different from those of humans.
[ترجمه ترگمان] توانایی های ادراکی حیوانات متفاوت از انسان ها هستند
[ترجمه گوگل] توانایی های ادراکی حیوانات متفاوت از انسان ها است

• involving perception, of apperception; insightful, intuitive

مترادف و متضاد

دریافتی (صفت)
perceptual

ادراکی (صفت)
conceptual, perceptual, noetic

جملات نمونه

1. Some children have more finely trained perceptual skills than others.
[ترجمه ترگمان]برخی از کودکان مهارت های ادراکی بیشتری نسبت به دیگران دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از کودکان مهارت های ادراکی را به خوبی آموزش می دهند تا دیگران

2. The extent to which situational similarity on the perceptual side corresponds with similarity in the behavioural reports indicates individual consistency across situations.
[ترجمه ترگمان]حدی که در آن همگونی وضعیت در سمت ادراکی با شباهت در گزارش ها رفتاری همخوانی دارد، نشان دهنده سازگاری فردی در وضعیت های مختلف است
[ترجمه گوگل]میزان تا حدودی شباهت وضعیتی در قسمت ادراکی با تشابه در گزارشهای رفتاری، نشان دهنده یکپارچگی فرد در موقعیت ها است

3. We might assume that perceptual experiences of some kind are directly accessible to an observer, but observation statements certainly are not.
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است فرض کنیم که تجارب ادراکی برخی از آن ها مستقیما در دسترس یک ناظر قرار دارند، اما اظهارات مشاهده بدیهی نیستند
[ترجمه گوگل]ما ممکن است فرض کنیم که تجربیات ادراکی نوعی به طور مستقیم برای یک ناظر قابل دسترسی است، اما اظهارات نظری مطمئنا نیست

4. The patient with perceptual problems may be treated by the physiotherapist and the occupational therapist simultaneously, to help his overall awareness.
[ترجمه ترگمان]بیمار با مشکلات ادراکی ممکن است به طور همزمان توسط درمانگر و درمانگر حرفه ای درمان شود تا به آگاهی کلی او کمک کند
[ترجمه گوگل]بیمار با مشکلات ادراکی می تواند به طور همزمان توسط فیزیوتراپیست و درمانگر شغلی درمان شود تا بتواند آگاهی کلی او را به دست آورد

5. But a child with poor perceptual motor skills has to separate out each step in her mind.
[ترجمه ترگمان]اما یک کودک با مهارت های ادراکی ضعیف باید هر گام را در ذهن خود از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]اما یک کودک با مهارت های حرکتی ضعیف، باید هر مرحله را در ذهنش جدا کند

6. I do not believe that this perceptual process is either universal or immutable, but it is ubiquitous and extremely potent.
[ترجمه ترگمان]من باور ندارم که این فرآیند ادراکی هم جهانی و یا تغییر ناپذیر باشد، اما در همه جا حاضر و بسیار قوی است
[ترجمه گوگل]من اعتقاد ندارم که این فرآیند ادراکی جهانی یا تغییرناپذیر است، اما در همه جا و به شدت قدرتمند است

7. A child with good perceptual motor skills will effortlessly copy the sentence on the blackboard on to the paper at her desk.
[ترجمه ترگمان]یک کودک با مهارت های حرکتی ادراکی خوب، به آسانی جمله روی تخته سیاه را روی میز او کپی می کند
[ترجمه گوگل]یک کودک با مهارت های حرکتی خوب ادراک شده، به زحمت این جمله را بر روی تخته سیاه روی کاغذ در میز خود کپی می کند

8. The generally tense atmosphere also gave rise to perceptual errors.
[ترجمه ترگمان]همچنین فضای پرتنش، منجر به بروز خطاهای ادراکی می شود
[ترجمه گوگل]فضای معمولی نیز باعث خطاهای ادراکی شد

9. His perceptual difficulties may make it impossible for him to recognize you and his immediate family or your relationship with him.
[ترجمه ترگمان]مشکلات ادراکی او ممکن است برای او غیر ممکن شود که شما و خانواده و یا رابطه تان با او را بشناسد
[ترجمه گوگل]مشکلات روحی او ممکن است برای شما غیرممکن باشد که شما و خانواده فامیلی خود یا رابطه خود را با او تشخیص دهید

10. Task analysis, in common with every other perceptual process, is a matter of setting up mechanisms for categorisation and filtering.
[ترجمه ترگمان]آنالیز کار، که با هر فرآیند ادراکی دیگر مشترک است، یک مساله ایجاد مکانیزم برای categorisation و فیلتر کردن است
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل وظیفه، مشترک با هر فرایند ادراکی دیگر، مساله ایجاد مکانیزم های طبقه بندی و فیلتر کردن است

11. Perceptual skills by contrast are developments to do with the greater selectivity of information needed to monitor situations and guide actions.
[ترجمه ترگمان]مهارت های ادراکی از طریق کنتراست، پیشرفته ای مربوط به انتخاب پذیری بیشتر اطلاعات مورد نیاز برای نظارت بر موقعیت ها و اقدامات راهنما می باشند
[ترجمه گوگل]مهارت های ادراکی در مقابل، پیشرفت هایی است که با انتخاب بیشتر اطلاعات مورد نیاز برای نظارت بر موقعیت ها و هدایت اقدامات انجام می شود

12. Previous evidence has shown that fluent braille involves a number of subsidiary perceptual, cognitive and manual skills.
[ترجمه ترگمان]شواهد قبلی نشان داده اند که braille روان شامل تعدادی از مهارت های ادراکی، شناختی و دستی است
[ترجمه گوگل]شواهد قبلی نشان داده است که Braille روان شناختی شامل تعدادی مهارت ادراکی، شناختی و دستی است

13. Any cognitive activity seems to be dominated by the perceptual aspects.
[ترجمه ترگمان]هر فعالیت شناختی تحت تاثیر جنبه های ادراکی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هر فعالیت شناختی از جنبه های ادراکی غالب است

14. The extremely rare use of the bare infinitive with the passive of perceptual verbs adds further proof that this is the case.
[ترجمه ترگمان]استفاده بسیار نادر از the عریان با افعال perceptual، دلیل دیگری را اضافه می کند که این مورد صدق می کند
[ترجمه گوگل]استفاده بسیار نادر از infinitive لخت با منفعل افعال ادراک اضافه می کند که اثبات بیشتر این مورد است

پیشنهاد کاربران

ادراکی
حسی

دریافتی، ادراکی

perceptual ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ادراکی
تعریف: مربوط به ادراک


کلمات دیگر: