کلمه جو
صفحه اصلی

dissect


معنی : تشریح کردن، کالبدشکافی کردن
معانی دیگر : بدن را تکه تکه کردن، تن بری کردن، (با دقت) بازبینی کردن، بازسنجی کردن، موشکافی کردن، مج موشکافی کردن

انگلیسی به فارسی

کالبدشکافی کردن، تشریح کردن، (مج) موشکافی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• cut up in segments for the purpose of analysis (i.e. a body, plant, etc.); examine carefully
if someone dissects a dead body or part of a body, they cut it up in order to examine it.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تجزیه کردن، تشریح

مترادف و متضاد

تشریح کردن (فعل)
analyze, analyse, dissect, anatomize

کالبدشکافی کردن (فعل)
dissect

cut up; take apart


Synonyms: anatomize, break up, cut, dichotomize, disjoin, disjoint, dislimb, dismember, dissever, divide, exscind, exsect, lay open, operate, part, prosect, quarter, section, sever, slice, sunder


Antonyms: connect, join, mend, sew


analyze


Synonyms: anatomize, break down, decompose, decompound, examine, explore, inquire about, inspect, investigate, resolve, scrutinize, study


جملات نمونه

1. they dissect an animal or plant in order to study its structure
آنان جانور یا گیاه را به منظور بررسی ساختار آن تشریح می کنند.

2. let us not dissect the motives of anyone who does a good deed
بیایید انگیزه های هرکسی را که کار خوبی می کند مورد تجزیه و تحلیل قرار ندهیم.

3. In biology class we had to dissect a frog.
[ترجمه ترگمان]در کلاس زیست شناسی باید یک قورباغه را تشریح کنیم
[ترجمه گوگل]در کلاس زیست شناسی مجبور شدیم قورباغه را تجزیه کنیم

4. The biology students had to dissect a rat.
[ترجمه عباس یلوه ای] تلفظ آمریکایی این لغت اشتباه است
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان زیست شناسی باید موش را کالبد شکافی کنند
[ترجمه گوگل]دانشجویان زیست شناسی باید یک موش را تجزیه و تحلیل کنند

5. In biology classes at school we used to dissect rats.
[ترجمه نیلوفر] در کلاس های زیست شناسی مدرسه ما موش ها را تشریح می کردیم
[ترجمه ترگمان]در کلاس های زیست شناسی در مدرسه به تشریح موش های صحرایی پرداختیم
[ترجمه گوگل]در کلاس های زیست شناسی در مدرسه، ما برای تشخیص موش ها استفاده می کردیم

6. Your assignment is to dissect the poem.
[ترجمه ترگمان]وظیفه تو تشریح این شعر است
[ترجمه گوگل]وظیفه شما این است که شعر را تجزیه کنید

7. We had to dissect a worm and a frog in our biology practical today.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک کرم و یک قورباغه را در بیولوژی ما تشریح کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یک کرم و یک قورباغه را در زیست شناسی ما امروز عملی کنیم

8. He watched her peel and dissect a pear neatly, no mess, no sticky fingers.
[ترجمه ترگمان]او پوست او را نگاه می کرد و یک گلابی تمیز، نه کثیف، نه انگشتان چسبناک
[ترجمه گوگل]او پوست خود را تماشا کرد و یک گلابی را مرتب، بدون ظروف سرباز یا انگشتان چسبنده تشخیص داد

9. But it is possible to dissect most crises and examine each component in turn.
[ترجمه ترگمان]اما تشریح بیشتر بحران ها و بررسی هر جز به نوبه خود امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]اما ممکن است بیشترین بحران ها را تجزیه و تحلیل کرده و هر کدام را به نوبه خود بررسی کنیم

10. You kind of dissect it and write grammar stuff.
[ترجمه ترگمان]تو یه جورایی کالبد شکافی می کنی و روش دستور زبان می نویسی
[ترجمه گوگل]شما آن را تجزیه و تحلیل کنید و مطالب دستور زبان را بنویسید

11. He would rather dissect human emotions at the most personal level.
[ترجمه ترگمان]ترجیح می داد احساسات انسانی را در سطح شخصی تشریح کند
[ترجمه گوگل]او ترجیح می دهد احساسات انسانی را در سطح شخصی قرار دهد

12. Using only his whole hand, he had to dissect his dumpling with the edge of the fork.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تمام دستش باید dumpling را با لبه چنگال تشریح می کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از تنها دست خود را، او مجبور به دامبلینگ خود را با لبه چنگال تقسیم کرد

13. Four single black females dissect the failings of the modern male in a riotously rude fashion.
[ترجمه ترگمان]چهار زن سیاه مجرد شکست مرد مدرن را به شیوه ای riotously تشریح می کنند
[ترجمه گوگل]چهار تن از زنان سیاه پوست، شکستگی های مرد مدرن را به صورت شگفت انگیزی بیرحمانه می کنند

14. Then you dissect the results in order to draw some conclusions for taking countermeasures.
[ترجمه ترگمان]سپس شما نتایج را تشریح می کنید تا برخی از نتایج را برای اتخاذ اقدامات متقابل بکشید
[ترجمه گوگل]سپس نتایج را به صورت خلاصه برای نتیجه گیری هایی برای انجام اقدامات مخدوش می کنید

15. They examine abandoned nests for prey remains, dissect pellets and talk frequently to local shepherds.
[ترجمه ترگمان]آن ها لانه های رها شده برای طعمه خود را بررسی می کنند، قرص های dissect را کالبد شکافی می کنند و اغلب با چوپانان محلی صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها لانه های رها شده را برای بقایای شکار بررسی می کنند، گلوله ها را جدا می کنند و اغلب به چوپانان محلی صحبت می کنند

They dissect an animal or plant in order to study its structure.

آنان جانور یا گیاه را به‌منظور بررسی ساختار آن تشریح می‌کنند.


Let us not dissect the motives of anyone who does a good deed.

بیایید انگیزه‌های هرکسی را که کار خوبی می‌کند، مورد تجزیه و تحلیل قرار ندهیم.


پیشنهاد کاربران

موشکافی کردن، کالبدشکافی

تقسیم کردن، بخش بندی کردن، تقسیم اراضی ( در زمین شناسی به دسته بندیِ عوارض زمین گفته می شود )

تجزیه و تحلیل کردن


کلمات دیگر: