کلمه جو
صفحه اصلی

creator


معنی : سازنده، موجد، خالق، افریننده، موسس، زاینده، افریدگار
معانی دیگر : آفریدگر، ابداع کننده، (c بزرگ) خداوند، آفریدگار، هستی بخش، دادار

انگلیسی به فارسی

آفریننده، خالق، صانع، پدید‌آورنده، آفرینشگر، مبدع


ایجاد کننده، خالق، سازنده، موجد، موسس، زاینده، افریدگار، افریننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who creates.
مشابه: architect, author

(2) تعریف: (cap.) God (prec. by the).
مشابه: almighty, eternal, everlasting, lord

• person who creates, inventor, designer
the creator of something is the person who made it or invented it.
god is sometimes referred to as the creator.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] سازنده

مترادف و متضاد

سازنده (اسم)
performer, author, composer, maker, manufacturer, creator, constructor, builder, producer, engineer, originator, procreator, instrumentalist

موجد (اسم)
creator, inventor, inventer

خالق (اسم)
maker, creator, demiurge

افریننده (اسم)
creator

موسس (اسم)
founder, creator, originator, establisher, organizer

زاینده (اسم)
creator, generator, generatrix, procreator

افریدگار (اسم)
creator

inventor; God


Synonyms: architect, author, begetter, brain, deity, designer, founder, framer, generator, initiator, maker, originator, prime mover, producer, sire


Antonyms: destroyer, destructor


جملات نمونه

the creator

آفریدگار، کردگار، جهان آفرین


1. jahangir is the creator of this new apparatus
جهانگیر ابداع کننده این دستگاه جدید است.

2. He's the creator of a successful cartoon series.
[ترجمه ترگمان]او خالق یک سریال کارتونی موفق است
[ترجمه گوگل]او خالق یک مجموعه کارتونی موفق است

3. Who was the creator of the miniskirt?
[ترجمه ترگمان]خالق این دامن چه کسی بود؟
[ترجمه گوگل]چه کسی خالق کمپانی بود؟

4. Only Broadmeyer, as the creator of this mutation, knew the answer.
[ترجمه ترگمان]فقط Broadmeyer، به عنوان خالق این جهش، جواب را می دانست
[ترجمه گوگل]فقط Broadmeyer، به عنوان خالق این جهش، پاسخ را می دانست

5. You may know him as the talented creator of that incisive Tucson Weekly comic strip, Staggering Heights.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید او را به عنوان یک خالق با استعداد و با استعداد یک هفته نامه کمدی incisive یا Heights تلوتلوخوران، بشناسید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است او را به عنوان خالق با استعداد از این کمیک طوسی تاسون هیزل، Staggering Heights شناخته باشید

6. And he was the creator of a new police jargon.
[ترجمه ترگمان]و او خالق یک زبان جدید پلیس بود
[ترجمه گوگل]و او خالق یک اصطلاح جدید پلیس بود

7. As the creator of the software, it has a leg up in figuring out how to untangle it.
[ترجمه ترگمان]به عنوان سازنده نرم افزار، یک پایش در تعیین این که چگونه آن را رها کند، دارد
[ترجمه گوگل]به عنوان خالق نرم افزار، آن را تا به پا در تشخیص اینکه چگونه آن را تجزیه و تحلیل

8. We are accountable to the Creator.
[ترجمه ترگمان]ما مسئول خالق هستیم
[ترجمه گوگل]ما به خالق پاسخگو هستیم

9. Water - the creator of climate and weather Water can contain vast amounts of heat energy.
[ترجمه ترگمان]آب - سازنده آب و هوا و آب و هوا می تواند شامل مقادیر عظیمی از انرژی گرمایی باشد
[ترجمه گوگل]آب - خالق آب و هوا و آب و هوا می تواند مقدار زیادی انرژی گرمایی داشته باشد

10. His feelings fascinated him, and his creator, J. D. Salinger, thought readers should sympathize with them.
[ترجمه ترگمان]احساساتش او را مجذوب می کرد، و creator، جی د خوانندگان فکر می کنند که خوانندگان باید با آن ها همدردی کنند
[ترجمه گوگل]احساسات او او را جذاب و خالق او، J D Salinger، فکر خوانندگان باید با آنها همدردی کنند

11. Yet Zeus becomes creator as well as ruler.
[ترجمه ترگمان]با این حال، زئوس هم به عنوان خالق و هم حاکم تبدیل به خالق شد
[ترجمه گوگل]با این حال، زئوس خالق و حاکم می شود

12. More conveniently for you as the creator of her adventure, your start could be her arrival.
[ترجمه ترگمان]به راحتی برای تو، به عنوان خالق ماجرای او، شروع به آمدن او می شود
[ترجمه گوگل]به راحتی برای شما به عنوان خالق ماجراجویی او، شروع شما می تواند او را وارد کند

13. The creator of Yoknapatawpha County took shape on a bench, seated with his legs crossed, holding a pipe.
[ترجمه ترگمان]خالق بخش Yoknapatawpha روی نیمکتی نشسته و پاهایش را روی هم گذاشته بود و یک چپق در دست داشت
[ترجمه گوگل]خالق شهرستان یوکنپاتاوفا روی یک نیمکت شکل گرفت، با پاهای خود متصل شد و لوله را نگه داشت

14. None could be held up as creator, sustainer or judge of the world.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها نمی تواند به عنوان خالق، sustainer یا داور جهان تشکیل شود
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند به عنوان خالق، نگهدارنده یا قاضی جهان برگزار شود

پیشنهاد کاربران

پدیدآور

خالق

واژه ی کردگار از زبان فارسی وارد زبان انگیسی شده و به creator تبدیل شده. بنابراین واژه creator به معنی خالق و آفریننده همان واژه ی کردگار است البته با اندکی تفاوت در تلفظ.

خالق، افریننده،

خَلقیدگار.
آفریدگار.
کردگار.

Creative : خلّاق یا خلاقانه ( صفته و اسم نیست ) - ساختگی ( من درآوردی )
Creator : خالق - آفریدگار - آفریننده ( اسمه و صفت نیست )

🌠 CREATOR 🌠
1 ) a person who makes something new
◀️ the creator of the popular television show
2 ) God

🌠 CREATIVE 🌠
1 ) having or showing an ability to make new things or think of new ideas
2 ) always used before a noun : using the ability to make or think of new things : involving the process by which new ideas, stories, etc. , are created
3 ) always used before a noun usually disapproving : done in an unusual and often dishonest way


کلمات دیگر: