کلمه جو
صفحه اصلی

grist


معنی : قسمت، گندماسیابی، جو اسیابی، ارد کردن جو خیسانده، عمل اسیاب کردن
معانی دیگر : غله (به ویژه گندم و جو) که باید آسیاب شود یا آسیاب شده، آنچه در یک وهله آسیاب شود، سود

انگلیسی به فارسی

عمل اسیاب کردن، گندم اسیابی، جو اسیابی، ارد کردن جو خیسانده، سود، قسمت


تلخ، گندماسیابی، قسمت، جو اسیابی، ارد کردن جو خیسانده، عمل اسیاب کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: grist for the mill
(1) تعریف: grain to be ground, or enough grain for grinding at one time.

(2) تعریف: meal from ground grain.

• grain which has been ground
if you say that something is grist to the mill, you mean that it is something that it is useful for a particular purpose.

مترادف و متضاد

قسمت (اسم)
detachment, section, party, leg, share, portion, sect, lot, division, dole, proportion, segment, canton, arm, chapter, department, ratio, plank, feck, parcel, percentage, compartment, snick, grist, internode, kismet, rasher, whang

گندماسیابی (اسم)
grist

جو اسیابی (اسم)
grist

ارد کردن جو خیسانده (اسم)
grist

عمل اسیاب کردن (فعل)
mill, grist

جملات نمونه

1. grist to (or for) one's mill
چیز به درد خور،هر چیزی که کاربردش سودمند باشد

2. All is grist that comes to the mill.
[ترجمه ترگمان]همه grist که به آسیاب می افتد
[ترجمه گوگل]همه چیز سخت است که به آسیاب می آید

3. It's all grist to the mill.
[ترجمه ترگمان]همه کارها به آسیاب ختم می شود
[ترجمه گوگل]همه چیز به آسیاب رسیده است

4. Political sex scandals are all grist to the mill of the tabloid newspapers.
[ترجمه ترگمان]رسوایی های جنسی سیاسی به وفور در آسیاب روزنامه های مصور قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]رسوایی جنسی سیاسی به آسیاب روزنامه های تبلوئیدی وابسته است

5. Any publicity is good - it's all grist to the mill.
[ترجمه ترگمان]هر جارو جنجالی برای آسیاب بادی خوبه
[ترجمه گوگل]هر تبلیغی خوب است - همه چیز به کارخانه آسیب می رساند

6. This is all grist to the mill of orthodox social democratic analyses of crime.
[ترجمه ترگمان]این همه در آسیاب تجزیه و تحلیل و تجزیه و تحلیل و تجزیه و تحلیل دموکراتیک اجتماعی قرار دارند
[ترجمه گوگل]این همه به آسیاب تجزیه و تحلیل اجتماعی جودوی ارتدکس می پردازد

7. Humans had become mere technical grist to the mill like any base metal.
[ترجمه ترگمان]انسان ها برای آسیاب مثل هر فلز پایه به آسیاب technical تبدیل شده بودند
[ترجمه گوگل]انسان ها به هیچ وجه به هیچ وجه متداول نیستند

8. She thinks the big issues are grist to self-appointed mills.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کند که مسائل بزرگ به آسیاب تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]او فکر می کند مسائل بزرگ به کارخانه های خود منصوب شده است

9. In addition, a grist mill was now definitely in existence, having been built, or possibly rebuilt, during the 1780s.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آسیاب گندم در حال حاضر قطعا وجود داشت، بنا بر این بنا شده بود، یا احتمالا بازسازی شده بود، در طی دهه ۱۷۸۰
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آسیاب غلات در حال حاضر قطعا در وجود، ساخته شده، و یا احتمالا بازسازی شده، در طول 1780s

10. Until then the grist mill existed, but presumably it was then demolished or converted.
[ترجمه ترگمان]تا آن موقع آسیاب آسیاب وجود نداشت، اما احتمالا آن وقت تخریب و یا تغییر کرده بود
[ترجمه گوگل]تا آن زمان آسیاب غلتکی وجود داشت، اما احتمالا پس از آن تخریب و یا تبدیل شد

11. The site then consisted of a grist and two fulling mills.
[ترجمه ترگمان]سپس محل تشکیل یک آسیاب و دو fulling بود
[ترجمه گوگل]سپس این سایت شامل یک آسیاب گلوله ای و دو آسیاب پر بود

12. Grist and Tabram operated the mill later in its life.
[ترجمه ترگمان]Grist و Tabram آسیاب را بعدا در زندگی خود اداره کردند
[ترجمه گوگل]گریست و تبرام بعدا در عمر خود کار می کرد

13. All's grist that comes to the mill.
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی که به آسیاب می افتد
[ترجمه گوگل]همه چیز که به آسیاب می آید

14. Grist and soybean food are main cereals and oils, and its safety influences body health directly.
[ترجمه ترگمان]غذای سویا و سویا اصلی مواد غذایی و روغن هستند و سلامت آن مستقیما بر سلامت بدن تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]غذای غلات و سویا غلات و روغن اصلی است و ایمنی آن به طور مستقیم بر سلامت بدن تاثیر می گذارد

15. Every delay was grist to his mill.
[ترجمه ترگمان]هر delay به آسیاب می افتاد
[ترجمه گوگل]هر تاخیری به آسیاب او ختم شد

اصطلاحات

grist to (or for) one's mill

چیز به درد خور، هر چیزی که کاربردش سودمند باشد


پیشنهاد کاربران

غله ای ( جو، گندم ) که آسیاب می شود : grist
A grain that is ground to the flour
"The coarse ground corn is called "grits
غله ای که در پخت غذا استفاده می شود: cereal
a grain used for food

Grist to the mill
Grist for the mill
Grist for one's mill
۱ - هر چیزی که خیری و سودی درش باشه و در شرایط خاصی بشه به نفع خود از اون بهره برد، منبع خیر و منفعت
۲ - دستمایه

• مشابه ضرب المثل فارسی آب به آسیاب دشمن ریختن است با این تفاوت که grist همون آب هست منتها به آسیاب خودت می ریزه و تو از اون سود و منفعت می بری


کلمات دیگر: