کلمه جو
صفحه اصلی

willpower


اراده، تصمیم، عزم راسخ، قدرت اراده، تصمیم جدی، نیروی اراده

انگلیسی به فارسی

عزم راسخ، تصمیم جدی، نیروی اراده


اراده اراده، نیروی اراده، تصمیم جدی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one's strength of will, mind, or determination; self-control.
مشابه: decision, will

• combination of one's determination to accomplish something and one's self-control
motivation, determination
will-power is a very strong determination to do something.

مترادف و متضاد

Synonyms: discipline, drive, firmness, fixity, force, grit, resolution, resolve, self-control, self-discipline, self-government, self-restraint, single-mindedness, strength, will


جملات نمونه

1. willpower is strengthened by exercise
اراده با ممارست قوی می شود.

2. he quit his addiction through willpower alone
فقط با قدرت اراده اعتیاد خود را ترک کرد.

3. It took a lot of willpower to stay calm.
[ترجمه ترگمان]نیروی اراده زیادی برای آرام بودن گرفت
[ترجمه گوگل]برای حفظ آرامش، قدرت اراده زیادی گرفت

4. People lack the willpower, rather than strength.
[ترجمه ترگمان]مردم به جای قدرت، نیروی اراده را کم دارند
[ترجمه گوگل]مردم به جای قدرت، نیاز به اراده ندارند

5. She managed to stop smoking by sheer willpower.
[ترجمه ترگمان]با عزم جزم از کشیدن سیگار جلوگیری می کرد
[ترجمه گوگل]او موفق شد سیگاری را با قدرت اراده خود متوقف کند

6. I don't have the willpower to diet.
[ترجمه ترگمان]من مجبور نیستم رژیم بگیرم
[ترجمه گوگل]من اراده ای برای رژیم ندارم

7. It took all his willpower to remain calm.
[ترجمه ترگمان]عزم جزم کرد که آرام بماند
[ترجمه گوگل]تمام اراده خود را برای آرامش حفظ کرد

8. His success was due to sheer willpower/determination.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او به سبب قدرت اراده و عزم راسخ بود
[ترجمه گوگل]موفقیت او به دلیل اراده قوی / عزم است

9. She made herself get better by sheer willpower, when everyone else had given up hope.
[ترجمه ترگمان]با اراده محض خودش را بهتر کرده بود، وقتی که همه امیدوار بودند
[ترجمه گوگل]او خود را با اراده ی مطلق، زمانی که هر کس دیگری امید را از دست داده بود، به دست آورد

10. It takes a lot of willpower to give up smoking.
[ترجمه ترگمان]اراده زیادی برای ترک سیگار کشیدن دارد
[ترجمه گوگل]طول می کشد تا مقدار زیادی از اراده برای ترک سیگار

11. Losing weight is largely a matter of willpower.
[ترجمه ترگمان]وزن از دست دادن عمدتا موضوع قدرت اراده است
[ترجمه گوگل]از دست دادن وزن، عمدتا مسئله ای از اراده است

12. Their willpower and control over their own bodies are undermined.
[ترجمه ترگمان]قدرت و کنترل آن ها بر روی بدن آن ها تضعیف می شود
[ترجمه گوگل]اراده اراده و کنترل آنها بر بدن خود تضعیف می شود

13. Mind over matter, willpower over reality.
[ترجمه ترگمان]ذهن خود را فراموش کنید و اراده خود را به اراده خود جلب کنید
[ترجمه گوگل]ذهن بیش از ماده، اراده اراده بیش از واقعیت است

He quit his addiction through willpower alone.

فقط با قدرت اراده اعتیاد خود را ترک کرد.


پیشنهاد کاربران

قدرت تصمیم گیری

قدرت اراده

نیروی اراده

personal determination

قدرت اراده ، عزم جزم

اراده، پشتکار


کلمات دیگر: