بالا و پایین رفتن ناو علوم نظامى : رقص ناو در هواى طوفانى
heaving
بالا و پایین رفتن ناو علوم نظامى : رقص ناو در هواى طوفانى
انگلیسی به انگلیسی
• rising and falling interchangeably (as in waves); tossing a heavy item with much effort; panting; freezing and defrosting of the ground that causes a plant to be pushed upward and exposing its roots to damage (botany)
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] بادکردگی - برآمدگی - تورم - بادکردن - آماس
[زمین شناسی] بلند کردن، کشیدن ،برای بالا بردن کف بعد از برداشت زغال به کار می رود
[آب و خاک] ور آمدن
[زمین شناسی] بلند کردن، کشیدن ،برای بالا بردن کف بعد از برداشت زغال به کار می رود
[آب و خاک] ور آمدن
جملات نمونه
1. heaving waves
موج های پرنشیب و فراز
2. the horse was gasping and heaving its chest
اسب نفس نفس می زد و سینه خود را دمیده می کرد.
3. The waters were heaving up in great swells.
[ترجمه ترگمان]امواج در امواج بزرگ بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]آبها به شدت در حال برانگیختن بودند
[ترجمه گوگل]آبها به شدت در حال برانگیختن بودند
4. He cleared a space, heaving boxes out of the way.
[ترجمه ترگمان]او یک فضا را پاک کرد و جعبه ها را ازسر راهش کنار زد
[ترجمه گوگل]او یک فضای را پاک کرد، جعبه را از مسیر بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او یک فضای را پاک کرد، جعبه را از مسیر بیرون کشید
5. She gasped for breath, her chest heaving.
[ترجمه ترگمان]نفسش در سینه حبس شد و سینه اش بالا رفت
[ترجمه گوگل]او برای نفس نفس کشید و سینه اش را تکان داد
[ترجمه گوگل]او برای نفس نفس کشید و سینه اش را تکان داد
6. The city was heaving with shoppers.
[ترجمه ترگمان]شهر پر از مشتری بود
[ترجمه گوگل]این شهر با خریدارانی روبرو شد
[ترجمه گوگل]این شهر با خریدارانی روبرو شد
7. When he left, Karen found herself heaving a huge sigh of relief.
[ترجمه ترگمان]وقتی او رفت، کارن نفس عمیقی کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به سمت چپ رفت، کارن خودش را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به سمت چپ رفت، کارن خودش را در آغوش گرفت
8. I kept heaving when the ship was going into the sea.
[ترجمه ترگمان]وقتی که کشتی به سمت دریا می رفت، من به سختی نفس می کشیدم
[ترجمه گوگل]هنگامی که کشتی به دریا می رفت، نگهداری می کردم
[ترجمه گوگل]هنگامی که کشتی به دریا می رفت، نگهداری می کردم
9. The Happy Bunny club was heaving.
[ترجمه ترگمان]کلوپ شادی \"خرگوش\" - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]باشگاه مبارک اسم حیوان دست امده بود
[ترجمه گوگل]باشگاه مبارک اسم حیوان دست امده بود
10. He said he agreed, heaving a sigh.
[ترجمه ترگمان]آهی کشید و گفت:
[ترجمه گوگل]او گفت، او موافقت کرد، آهی کشید
[ترجمه گوگل]او گفت، او موافقت کرد، آهی کشید
11. His head was heaving with a bump at once.
[ترجمه ترگمان]سرش ناگهان تکانی به خود داد و سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]سر او یک بار ضربه زدگی بود
[ترجمه گوگل]سر او یک بار ضربه زدگی بود
12. The country's politicians are already heaving a collective sigh of relief.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران کشور هم اکنون آه جمعی از آسودگی به همراه دارند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران کشور همواره از امدادرسانی جمعی برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران کشور همواره از امدادرسانی جمعی برخوردار هستند
13. He stood on the heaving deck.
[ترجمه ترگمان]روی عرشه کشتی ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی عرشه بالادست ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی عرشه بالادست ایستاده بود
14. The place was heaving with journalists.
[ترجمه ترگمان]این مکان با روزنامه نگاران در حال بالا رفتن بود
[ترجمه گوگل]این محل با روزنامه نگاران روبرو شد
[ترجمه گوگل]این محل با روزنامه نگاران روبرو شد
15. Piper O'Rourke sank to the floor, her chest heaving, unable to draw breath.
[ترجمه ترگمان]پایپر ارورک \" به زمین افتاد، سینه اش بالا و پایین می رفت، و قادر به نفس کشیدن نبود
[ترجمه گوگل]پائیک اورورک غرق در کف شد، سینه اش را تکان داد، قادر به نفس کشیدن نبود
[ترجمه گوگل]پائیک اورورک غرق در کف شد، سینه اش را تکان داد، قادر به نفس کشیدن نبود
پیشنهاد کاربران
into the heaving sea
درون دریای موّاج
درون دریای موّاج
کلمات دیگر: