کلمه جو
صفحه اصلی

earned


تحصیل کردن، کسب معاش کردن، بدست آوردن، دخل کردن، درآمد داشتن

انگلیسی به فارسی

به دست آورده، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• gained through effort, achieved

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کسب شده

جملات نمونه

1. he earned money on the cross
او با نادرستی پول به دست می آورد.

2. gradually he earned a good reputation
کم کم شهرت خوبی به دست آورد.

3. he has earned his promotion, but we can't give it to him now
او شایسته ی ترفیع است ولی اکنون دادن ترفیع برایمان میسر نیست.

4. his distinguished services earned him a mention
خدمات برجسته ی او موجب تجلیل از وی شد.

5. john and david earned everyone's respect
جان و دیوید مورد احترام همه شدند.

6. the family together earned nine hundred dollars a week
آن خانواده روی هم هفته ای نهصد دلار درآمد داشت.

7. the money which he earned
پول هایی که او به دست آورد.

8. a penny saved is a penny earned
هر یک شاهی که صرفه جویی شود مانند یک شاهی است که کسب شده است،صرفه جویی پول را زیاد می کند

9. He had earned their lasting enmity.
[ترجمه ترگمان]او دشمنی دیرپای خود را به دست آورده بود
[ترجمه گوگل]او دشمنی ماندگار خود را به دست آورد

10. She earned her living as an interpreter.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان مترجم به دست آورده بود
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را به عنوان مترجم به دست آورد

11. His excellence in baseball earned him a scholarship.
[ترجمه ترگمان]برتری او در بیسبال باعث شد که او بورس تحصیلی بگیرد
[ترجمه گوگل]برتری او در بیس بال به او کمک هزینه تحصیلی داد

12. High rates of return can be earned on these investments.
[ترجمه ترگمان]نرخ های بالای بازگشت را می توان در این سرمایه گذاری ها بدست آورد
[ترجمه گوگل]نرخ بازده بالا می تواند در این سرمایه گذاری ها به دست آید

13. His victory in the tournament earned him $50 000.
[ترجمه ترگمان]پیروزی وی در این مسابقات ۵۰ هزار دلار به دست آورد
[ترجمه گوگل]پیروزی او در مسابقات 50 هزار دلار کسب کرد

14. The manager earned himself a severe reprimand for criticizing the referee.
[ترجمه ترگمان]مدیر به خاطر انتقاد از داور، مورد توبیخ شدید قرار گرفت
[ترجمه گوگل]سرانجام مدعی انتقاد شدید از داور شد

15. He earned enormous sums of money.
[ترجمه ترگمان]مبالغ هنگفتی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او مبلغ هنگفتی از پول را به دست آورد

پیشنهاد کاربران

داد، مثالearned him a داد به او یک. . . . . .

بدست آورده

کسب کرده


کلمات دیگر: