کلمه جو
صفحه اصلی

barge


معنی : دوبه، کرجی، با قایق حمل کردن
معانی دیگر : قایق ته پهن، کلک، طراد، کشتی بزرگ تفریحی، (با طراد) حمل کردن، (وارد یا خارج محلی شدن) با بی ادبی، سرزده و گستاخ وار آمدن یا رفتن، تنه زدن به، هل دادن، خوردن به (با into)، (نیروی دریایی امریکا) ناوچه ی ویژه ی افسر ارشد (از سروان بالاتر)، (خودمانی) قایق قراضه، آهسته و به طور بی قواره حرکت کردن، سرزده وارد شدن

انگلیسی به فارسی

دوبه، کرجی، با قایق حمل کردن، سرزده وارد شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, long, flat-bottomed boat that is used for carrying freight.

- The slow-moving barge, towed by two tugboats, was carrying coal up the river.
[ترجمه ترگمان] قایق آهسته حرکت که توسط دو tugboats یدک کشیده شده بود، زغال سنگ را حمل می کرد
[ترجمه گوگل] بارج آهسته حرکت می کند، که توسط دو قایق قایقرانی حمل می شود، حمل زغال سنگ به رودخانه بود

(2) تعریف: a large boat used in state ceremonies.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barges, barging, barged
• : تعریف: to transport in a flat-bottomed boat that is pushed or towed.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: barge in
• : تعریف: to move clumsily, with a tendency to bump into things.

• flat-bottomed freight boat
transport freight in a barge
if you barge into a place or person, you rush into it or push past them in a rude or rough way.
a barge is a boat with a flat bottom, used for carrying heavy loads.
if you barge in, you rudely interrupt what someone else is doing or saying; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] دوبه
[عمران و معماری] بارکش شناور - کرجی
[نفت] دوبه

مترادف و متضاد

دوبه (اسم)
barge, lighterage

کرجی (اسم)
boat, barge, carvel, hoy, bark, barque, barquentine

با قایق حمل کردن (فعل)
barge

large work boat


Synonyms: ark, canal boat, dory, flatboat, freight ship, lighter, raft, scow


جملات نمونه

He barged into the room and interrupted our talk.

با پررویی وارد اتاق شد و صحبت ما را قطع کرد.


1. barge traffic on karoon
رفت و آمد طرادها در رود کارون

2. the barge cleared the bridge
کشتی از (زیر) پل رد شد.

3. the barge cleopatra sat on was of beaten gold
کرجی که کلئوپاترا بر آن سوار بود از طلای مزین ساخته شده بود.

4. a dumb barge
کرجی از راه افتاده

5. i hope next time he will have enough civility not to barge in before knocking
امیدوارم بار دیگر آنقدر ادب داشته باشد که در نزده داخل نشود.

6. A barge was about a hundred yards away, waiting to return seaward.
[ترجمه ترگمان]یک قایق در حدود یک صد یارد آن طرف تر بود و منتظر بازگشت به طرف دریا بود
[ترجمه گوگل]یک باربری در حدود صد یاردی دورتر بود و منتظر بازگشت دریا بود

7. I'm sorry to barge in like this, but I have a problem I hope you can solve.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که سرزده مزاحم شدم، اما یک مشکل دارم که امیدوارم بتونی حل کنی
[ترجمه گوگل]من #39 ؛ متاسفم که اینجوری باربری می کنم ، اما من مشکلی دارم امیدوارم بتوانید حل کنید

8. I wouldn't touch it with a barge pole.
[ترجمه ترگمان]با یک قایق موتوری به آن دست نمی زدم
[ترجمه گوگل]من #39 نمی توانم آن را با یک تیر باربر لمس کنم

9. I hated to barge in without an invitation.
[ترجمه ترگمان]از اینکه بدون دعوت وارد شوم از سرزده داخل شدم
[ترجمه گوگل]من از دعوت کردن بدون دعوت بیزار بودم

10. The barge moved slowly along the canal.
[ترجمه ترگمان]قایق آهسته در امتداد نهر پیش رفت
[ترجمه گوگل]بارج به آرامی در امتداد کانال حرکت کرد

11. Students tried to barge into the secretariat buildings.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان تلاش کردند تا وارد ساختمان دبیرخانه شوند
[ترجمه گوگل]دانشجویان سعی کردند به داخل ساختمانهای دبیرخانه سوار شوند

12. Don't barge in on a conversation.
[ترجمه ترگمان]سر صحبت را باز نکن
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ در یک مکالمه وارد شوید

13. The barge was loaded up with coal.
[ترجمه ترگمان]قایق پر از زغال شده بود
[ترجمه گوگل]کشتی با زغال سنگ پر شده بود

14. Sorry to barge in, but I couldn't help overhearing what you were saying.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که سرزده وارد شدم، اما نتوانستم جلوی حرف های شما را بگیرم
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش از باربری ، اما من نمی توانم #39 را شنود کنم که شما می گویید

barge traffic on Karoon

رفت و آمد طرادها در رود کارون


The barge Cleopatra sat on was of beaten gold.

کرجی که کلئوپاترا بر آن سوار بود از طلای مزین ساخته شده بود.


Amunitions were barged up the river.

مهمات توسط قایق به بالای رودخانه ترابری می‌شد.


It is hard to shop in the bazaar because the people keep barging into you.

خرید در بازار سخت است؛ چون مردم مرتب به آدم تنه می‌زنند.


پیشنهاد کاربران

قایق ته پهن، کشتی بزرگ برای حمل بار یا کانتینر های بزرگ

سرزده وارد شدن

امیر آقا اون barge in هست!
barge یعنی قایق باری

کشتی ته پهن قایق باری و. . . .

barge ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: دوبه
تعریف: شناوری با کف مسطح که عرشۀ آن ممکن است دارای انبار باشد؛ اکثر این شناورها به وسیلۀ شناور دیگری یدک می‏شوند، اما برخی دارای نیروی کِشنده هستند و از آنها برای حمل بار در آبراه های ساحلی استفاده می‏شود


کلمات دیگر: