1. farm animals
احشام
2. farm animals
حیوانات کشتگاه
3. farm animals were treated most atrociously
به حیوانات مزرعه ستمگری بی حد می شد.
4. farm chores keep him busy every day up until seven p. m.
کارهای روزمره مزرعه هر روز تا ساعت هفت شب او را مشغول می دارد.
5. farm workers will receive wages plus room and board
به کارگران مزرعه مزد به علاوه ی اتاق و خوراک داده خواهد شد.
6. farm out
1- (زمین یا گردآوری مالیات یا گردآوری درآمد یا انجام کاری را) کرایه دادن،واگذار کردن (در مقابل مبلغ معین) 2- (انجام کار یاتولید را) به مقاطعه دادن،به پیمانکار دادن
7. a farm for raising horses
مزرعه ای برای پرورش اسب
8. a farm implement
ابزار کشاورزی
9. communal farm
مزرعه ی اشتراکی،چکنه
10. his farm touches the river
حد مزرعه ی او به رودخانه می رسد.
11. migrant farm workers
کارگران کشاورزی کوچگر (که برای کار از مزرعه ای به مزرعه ی دیگر می روند)،زارعین سیار
12. migratory farm laborers
کارگران کشاورزی سیار
13. the farm bloc
گروه طرفدار کشاورزان
14. the farm is hedged by thick rosebushes
پرچین مزرعه از گل های محمدی انبوهی درست شده است.
15. battery farm
(انگلیس) مرغداری (ویژه ی فرآورد تخم مرغ)
16. a collective farm
مزرعه ی اشتراکی
17. a dairy farm
پروردگاه لبنیات
18. a derelict farm
مزرعه ی متروکه
19. a fish farm
پروردگاه ماهی
20. a hardscrabble farm
مزرعه ی کم فرآور
21. a motorized farm
مزرعه ی مجهز به وسائل موتوری
22. a paternal farm
مزرعه ی پدری
23. a potato farm
کشتمان سیب زمینی،مزرعه ی سیب زمینی
24. a poultry farm
پرورشگاه طیور
25. a stud farm
پرورشگاه اسب های تخمی
26. the huge farm was parceled out among his nine children
مزرعه ی پهناور میان نه فرزند او تقسیم شد.
27. they take farm boys and form them into soldiers
آنها روستازادگان را می گیرند و از آنها سرباز می سازند.
28. at night, the farm chickens roost on this tree
شب ها مرغ های مزرعه روی این درخت می نشینند.
29. going from a farm to a city environment had scared her
رفتن از روستا به محیط شهری او را دچار ترس کرده بود.
30. he owns a large farm
او صاحب مزرعه ی بزرگی است.
31. hills fenced in the farm
تپه ها مزرعه را احاطه می کردند.
32. the democrats lost the farm vote
دموکرات ها آرای روستاها را از دست دادند.
33. they are hiring new farm hands
آنان کارگر جدید کشاورزی استخدام می کنند.
34. upon his demise, the farm will be divided
پس از فوت او مزرعه تقسیم خواهد شد.
35. a dreary scene of abandoned farm houses
صحنه ی اندوهبار خانه های روستایی متروکه
36. crows were picking about the farm
کلاغ ها در مزرعه دانه می چیدند.
37. he worked in a collective farm
او در مزرعه ی اشتراکی کار می کرد.
38. spring rains have channeled our farm
باران های بهاری مزرعه ی ما را شیاردار کرده اند.
39. tractors go on hire from farm to farm
تراکتورها در مزارع مختلف کرایه ای کار می کنند.
40. we had to hire the farm work done
برای اجرای کارهای مزرعه مجبور بودیم مزد بدهیم.
41. a dirt road that unites a farm road with the main highway
جاده ی خاکی که راه روستایی را به شاهراه اصلی وصل می کند
42. potatoes are sacked right on the farm
سیب زمینی ها را در داخل مزرعه در کیسه می ریزند.
43. the government supports the price of farm commodities
دولت قیمت محصولات کشاورزی را تثبیت می کند.
44. i like the peace and quiet of that farm
از آرامش و سکوت آن روستا خوشم می آید.
45. in summer months, junior goes to his grandfather's farm
در ماه های تابستان پسرم به مزرعه ی پدربزرگش می رود.
46. for two years he holed up in his father's farm cabin
او دو سال در کلبه ی روستایی پدرش منزوی شد.
47. we hired him to do the odd jobs around the farm
او را برای انجام کارهای متفرقه ی مزرعه استخدام کردیم.