کلمه جو
صفحه اصلی

dank


معنی : مرطوب و سرد، مرطوب
معانی دیگر : (به گونه ی ناخوشایند) نمناک، تر و سرد، نمور، نمیده، مرطوب (بیشتر در مورد جاهای زیرزمینی به کار می رود)، نمناک، مرطوب کردن

انگلیسی به فارسی

نمناک، مرطوب و سرد، مرطوب کردن


دونده، مرطوب و سرد، مرطوب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: dankly (adv.), dankness (n.)
• : تعریف: unpleasantly damp and chilly.
مترادف: clammy
متضاد: dry
مشابه: chilly, cold, damp, humid, moist, wet

- The inside of the cave was dank and slippery.
[ترجمه ترگمان] داخل غار مرطوب و لغزنده بود
[ترجمه گوگل] داخل غار دنج و لغزنده بود

• moist, clammy and wet
a dank place, especially an underground place such as a cave or cellar, is damp, cold, and unpleasant.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] نمناک - مرطوب و سرد - مرطوب ساختن
[آب و خاک] رطوبت، نم نم باران

مترادف و متضاد

مرطوب و سرد (صفت)
dank

مرطوب (صفت)
humid, wet, sappy, moist, wettish, dank, dewy, dump

clammy


Synonyms: chilly, close, damp, dewy, dripping, humid, moist, muggy, slimy, soggy, steamy, sticky, wet, wettish


Antonyms: dry, parched


جملات نمونه

1. the basement was dark and dank
زیرزمین تاریک و نمناک بود.

2. People who toiled in dim, dank factories were too exhausted to enjoy their family life.
[ترجمه ترگمان]مردمی که در کارخانه های کم نور و مرطوب کار می کردند، خسته تر از آن بودند که از زندگی خانوادگی خود لذت ببرند
[ترجمه گوگل]افرادی که در کارخانجات دنگ و تنگ کار می کردند، برای لذت بردن از زندگی خانوادگی بسیار خسته بودند

3. In the cathedral vaults the air was dank and stale.
[ترجمه ترگمان]هوا مرطوب و مرطوب بود
[ترجمه گوگل]در غار کلیسای جامع، هوا دنج و ماندگار بود

4. We took shelter in a dark, dank cave.
[ترجمه ترگمان]ما در یک غار تاریک و مرطوب، پناه گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما در یک غار تنگ و تاریک پناه گرفتیم

5. The prison was cold and dank.
[ترجمه ترگمان]زندان سرد و مرطوب بود
[ترجمه گوگل]زندان سرد و تند بود

6. The air struck dank and chill, and the overcast sky pre-empted the onset of dusk.
[ترجمه ترگمان]هوا سرد و سرد به نظر می رسید و آسمان ابری قبل از انکه در تاریکی ناپدید شود خالی شد
[ترجمه گوگل]هوا به شدت خنک و خنک شد، و آسمان آسمان باران زدگی را از پیش گرفت

7. From seaside gazebos to dank concrete bunkers, the production design is brilliant.
[ترجمه ترگمان]از gazebos ساحلی گرفته تا bunkers بتونی dank، طراحی تولید بسیار عالی است
[ترجمه گوگل]طراحی محصول از درخشان است

8. There was a dank, sour smell to everything, a smell of decay and great antiquity.
[ترجمه ترگمان]بوی بد و تلخی به همه چیز می داد، بوی پوسیدگی و قدمت بزرگ
[ترجمه گوگل]بوی تند و باریک برای همه چیز وجود دارد، بوی تلخ و عظیم بودن آن

9. The air in the room was heavy and dank, and I couldn't sleep.
[ترجمه ترگمان]هوا در اتاق سنگین و مرطوب بود و نمی توانستم بخوابم
[ترجمه گوگل]هوا در اتاق سنگین و تند بود و من نمی توانستم بخوابم

10. The dank and dismal cliff faces were hanging with squabbling bird life.
[ترجمه ترگمان]صورت هایشان مرطوب و دلگیر بود
[ترجمه گوگل]چهره های صخره ای و پراکنده با حیوانات پر پیچ و خم برخوردار بودند

11. He was frightened by the dank smell of the earth and the implacable weight of matter.
[ترجمه ترگمان]از بوی مرطوب زمین و سنگین و سنگین این ماده، از ترس زهره ترک شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط بوی دنج زمین و وزن قابل توجه ماده ترس شد

12. The vegetation had a dank and wintry look to it still, quite different from the lowlands.
[ترجمه ترگمان]این گیاه، هوای مرطوب و زمستانی داشت که هنوز کام لا متفاوت بود
[ترجمه گوگل]پوشش گیاهی از نظر ظاهری و ظریف به نظر می رسید اما کاملا متفاوت از دهانه ها است

13. The air smelled poisonous and dank.
[ترجمه ترگمان]هوا بوی سمی و مرطوب می داد
[ترجمه گوگل]هوا بوی سمی و خشن بود

14. I'm not surprised he's miserable, living in that dank old house.
[ترجمه ترگمان]از اینکه در آن خانه قدیمی و مرطوب زندگی می کند تعجب نمی کنم
[ترجمه گوگل]من تعجب نمی کنم او بدبخت است، زندگی می کند در آن خانه قدیمی دنج

The basement was dark and dank.

زیرزمین تاریک و نمناک بود.


The dankness got to my bones.

رطوبت به مغز استخوانم نفوذ می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

از لحاظ شخصیتی به معنای خشک، سرد و یا بی رهم میباشد

سرد و نمناک



کلمات دیگر: