کلمه جو
صفحه اصلی

parabolic


معنی : سهمی وار
معانی دیگر : وابسته به داستان کوتاه با معنی اخلاقی یا مذهبی، حکایتی، سهموی، شلجمی شکل، سهمی وار
parabolic(al)
تمثیلی، مثلی، وابسته بشکل شلجمی

انگلیسی به فارسی

سهمی وار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, related to, resembling, or having the form of a parabola.

- a parabolic arch
[ترجمه ترگمان] یک قوس تمثیلی
[ترجمه گوگل] قوس پارابولیک

• proverbial, of a short tale that teaches a moral lesson; resembling a riddle, enigmatic; allegorical, symbolic
pertaining to a parabola, pertaining to curve formed by the intersection of a cone with a plane parallel to its side (mathematics)

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] سهموی
[زمین شناسی] تپه های شنی سهمی شکل این تپهها دارای یک دیواره کم شیب و یک دیواره تقریبا قایم بوده و شکل سهمی و یا به صورت u میباشند.
[ریاضیات] سهمی، شلجمی، سهمی گون، سهمی شکل، شلجمی شکل، سهموی
[آب و خاک] سهموی

مترادف و متضاد

سهمی وار (صفت)
parabolic

جملات نمونه

1. At once there is a parabolic storm of snowballs.
[ترجمه بهمن پهلوان پور] ناگهان طوفانی سهمی وار از گلوله های برفی باریدن گرفت.
[ترجمه ترگمان]در یک زمان نیز سهمی از گلوله های برفی هم دارد
[ترجمه گوگل]در یک بار طوفان پارابولیک توپ های برفی وجود دارد

2. His drawings ran the gamut from the parabolic suspension bridge to the forms and color of various trees and individual flowers.
[ترجمه ترگمان]طراحی های او از روی پل معلق سهمی وار به شکل و رنگ درختان مختلف و گل های مختلف کشیده شدند
[ترجمه گوگل]نقاشی های او از این پل تعلیق پارابولیکی به شکل و رنگ درختان مختلف و گل های فردی می گذرد

3. With a hardened aluminium cantilever and parabolic diamond stylus profile it retails for £350.
[ترجمه ترگمان]با یک cantilever aluminium hardened و stylus سهمی وار آن را برای ۳۵۰ پوند تعیین می کند
[ترجمه گوگل]با یک قلاب آلومینیومی سخت و پروفیل الماس پارابولیو آن را برای 350 پوند فروخته است

4. Elliptical, hyperbolic and parabolic interpolation algorithms are introduced in this dissertation, which are based on central angle division.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های تخمین hyperbolic بیضوی و سهمی وار در این مقاله معرفی شده اند که بر پایه بخش مرکزی زاویه قرار دارند
[ترجمه گوگل]الگوریتم های الگوریتم های بیضوی، هیپربولیک و پارابولی در این مقاله معرفی شده اند که براساس تقسیم زاویه مرکزی است

5. Possibly the whole of this is only a parabolic form for the story of Solomon's spiritual declension, and final repentance.
[ترجمه ترگمان]ممکن است تمام این ماجراها فقط برای داستان زندگی سولومون و آخرین پشیمانی در این باره وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]احتمالا کل این فقط یک شکل پارابولی برای داستان سقوط معنوی سلیمان و توبه نهایی است

6. Array-fed parabolic reflector and shaped reflector with a single feed are usually used to be contoured beam satellite antenna.
[ترجمه ترگمان]از رفلکتور تمثیلی قوسی و رفلکتور شکل داده شده با یک فید معمولا استفاده می شود تا آنتن ماهواره پرتوی contoured باشد
[ترجمه گوگل]بازتابنده پارابولی و بازتابنده ی شکل با یک خوراک یکبار استفاده می شود که معمولا آنتن ماهوارهای تابشی است

7. This paper provides the analog simulation of parabolic movement with digital model and Calculating method, demonstrating the process of movement with dynamic images.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، شبیه سازی آنالوگ از حرکت تمثیلی را با مدل دیجیتال و روش محاسبه، نشان می دهد که فرآیند حرکت با تصاویر پویا را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، شبیه سازی آنالوگ حرکات پارابولیسی با مدل دیجیتالی و روش محاسبه، نشان داده شده است که روند حرکت با تصاویر پویا را نشان می دهد

8. The third kind of solar oven is a parabolic parabolic cooker, it.
[ترجمه ترگمان]نوع سوم یک اجاق خورشیدی یک آشپز سهمی شکل سهمی وار است
[ترجمه گوگل]نوع سوم نوعی اجاق خورشیدی یک پارابولیک پارابولیک است

9. The transfer matrix and transmission coefficient through a parabolic quantum well are obtained by solving schrodinger equation .
[ترجمه ترگمان]ماتریس انتقال و ضریب انتقال از طریق یک مکانیک کوانتومی پارابولیک با حل معادله schrodinger بدست می آیند
[ترجمه گوگل]ماتریس انتقال و ضریب انتقال از طریق یک چاه کوانتومی پارابولی با حل معادله اسکندینگر بدست می آید

10. Earth station: A parabolic antenna and associated electronics for receiving and transmitting satellite signals.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه زمین: یک آنتن تمثیلی و الکترونیک همراه برای دریافت و انتقال سیگنال های ماهواره ای
[ترجمه گوگل]ایستگاه زمین یک آنتن پارابولی و الکترونیک مربوط به دریافت و ارسال سیگنال های ماهواره ای است

11. Have the cleaning function of parabolic move, to ensure it cleans uniform.
[ترجمه ترگمان]عمل تمیز کردن پارابولیک را داشته باشید تا اطمینان حاصل کنید که یونیفورم را تمیز می کند
[ترجمه گوگل]عملکرد تمیز کردن حرکت پارابولیکی داشته باشید تا مطمئن شوید که یکنواخت را پاک می کند

12. A surface having parabolic sections parallel to a single coordinate axis and elliptic sections perpendicular to that axis.
[ترجمه ترگمان]یک سطح دارای بخش های سهمی وار موازی با یک محور مختصات و بخش های بیضوی عمود بر آن محور است
[ترجمه گوگل]سطح دارای بخش های پارابولی موازی با محور مختصات مختصات و بخش های بیضوی عمود بر محور است

13. With a cylindrical parabolic mirror collection sunlight lit the torch.
[ترجمه ترگمان]با یک آینه سهمی شکل استوانه ای، نور خورشید مشعل را روشن کرد
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از آینه های استوانه ای پارابولیک نور خورشید مشعل را روشن می کند

14. Firstly, it is reflected and given direction by the cut-away skull bone, acting as a parabolic reflector.
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، آن توسط استخوان جمجمه جدا شده بازتاب داده می شود و به عنوان یک رفلکتور سهمی وار عمل می کند
[ترجمه گوگل]در مرحله اول، منعکس شده و جهت توسط استخوان جمجمه برش داده می شود، به عنوان یک بازتابنده پارابولی عمل می کند

پیشنهاد کاربران

سهمی وار، سهمی گون

سهموی

به نقل از هزاره:
1. تمثیلی
2. ( ریاضی ) سهمی شکل، سهمی وار

حتی توی بورسم کاربرد داره. دوستانی که مفید ترید یا سایر اپ های تحلیل سهم دارن میدونن یه چیزی هست توی مفیدتریدر به نام parabolic sar.
خود parabolic میشه سهمی

Expressed by or being a parable
Allegorical
تمثیلی، نمادین، رمزی، . . .


Your computations would inevitably lead to a total description of the parabolic intersection of dimension with dimension.
Star Trek TOS





کلمات دیگر: