کلمه جو
صفحه اصلی

ebb tide


فروکشند، پس کشند، جزر، کشند فرودین (دربرابر کشند فرازین: flood tide)

انگلیسی به فارسی

فروکشند، پس‌کشند، جزر، کشند فرودین (در برابر کشند فرازین: flood tide)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the tide in its outgoing phase. (Cf. flood tide.)
مشابه: ebb

• tide in the process of ebbing; receding tide; time between high water and flowing back of the tide

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جزر - خالی شدن دریا - فروکشند
[زمین شناسی] جزر افولی حرکت جریان های جزر و مدی از ساحل به طرف دریا.
[آب و خاک] جریان جزری

مترادف و متضاد

receding tide


Synonyms: diminishing tide, falling tide, outgoing tide, retiring tide


جملات نمونه

1. They left the harbour on the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]آن ها لنگرگاه را در جزر و مد ترک کردند
[ترجمه گوگل]آنها بندر را در جزر و مد غرق کردند

2. We went out to sea on the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]با جزر و مد دریا به دریا رفتیم
[ترجمه گوگل]ما در جزر و مد غرق شدیم

3. It was ebb tide and the current was in their favour.
[ترجمه ترگمان]جزر دریا پایین می آمد و جریان آب به نفع آنان بود
[ترجمه گوگل]این جزر و مد بود و جریان به نفع آنها بود

4. He had missed the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]جزر دریا را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او جزر و مدی از دست رفته بود

5. Ebb tide is tranquil, not like tide, when turbulent waves send spray spitting in every direction.
[ترجمه ترگمان]جزر و مد دریا آرام است، نه مثل جزر و مد که امواج خروشان به هر جهت تف می کنند
[ترجمه گوگل]موج انبساطی آرام است، نه مانند جریان جزر و مد، زمانی که امواج آشفته اسپری اسپکت را در هر جهت پخش می کنند

6. Flounders were plentiful, with many undersize fish caught on the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]flounders فراوان بودند و بسیاری از ماهی های undersize در جزر و مد افتاده بودند
[ترجمه گوگل]ماهیان خاویاری زیاد بود و بسیاری از ماهیان کم عمق در جزر و مد غرق شدند

7. And she couldn't bear the thought of being sucked back into the ebb tide of loneliness again either.
[ترجمه ترگمان]و او نمی توانست این فکر را تحمل کند که دوباره به جزر و مد افتاده باشد
[ترجمه گوگل]و او نمیتواند فکر کند که دوباره به تنهایی تنهایی دوباره مکیده شود

8. But Grace wouldn't need them to go out to sea on the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]اما گریس به آن ها احتیاج نداشت که با جزر و مد دریا به دریا بروند
[ترجمه گوگل]اما گریس نیازی به رفتن به دریا در جزر و مد نیست

9. But to, the populace is experiencing a historical to the media confidence level the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]اما برای اینکه، مردم در حال تجربه تاریخی برای سطح اطمینان رسانه ها در سطح جزر و مد هستند
[ترجمه گوگل]اما به نظر میرسد که مردم از لحاظ تاریخی به سطح اطمینان رسانهها در حال گذارند

10. We dropped her astern on the end of a seven-inch manilla, and she laid comfortably on the ebb tide.
[ترجمه ترگمان]سر او را در انتهای یک of هفت سانتی متری پیاده کردیم و او به راحتی روی جزر و مد افتاده بود
[ترجمه گوگل]در انتهای یک مانیل هفت اینچ، عقب مانده ی خود را کاهش دادیم، و او به راحتی روی انبساط افتاد

11. Fan is not too willing to discuss this section of ebb tide time.
[ترجمه ترگمان]طرفداران مشتاق بحث در مورد این بخش از زمان جزر و مد نیستند
[ترجمه گوگل]فن بیش از حد مایل به بحث در مورد این بخش از زمان غرق است

12. Shang shi and the Diary of Madam Shafei was produced in the may 4 ebb tide.
[ترجمه ترگمان]shang شی و دفتر خاطرات مادام Shafei در چهار جزر و مد افتاده بود
[ترجمه گوگل]شانگهای و خاطرات خانم شافعی در فصل 4 ممنوعه تولید شد


کلمات دیگر: