1. map scale
مقیاس نقشه
2. a map of iran
نقشه ی ایران
3. base map
نقشه ی پایه،نقشه ی اساسی
4. the map indicates the location of his tomb
نقشه،محل قبر او را نشان می دهد.
5. the map of the treasure house had been folded in an old newspaper
نقشه ی گنجینه در روزنامه ی کهنه ای پیچیده شده بود.
6. to map out a project
طرحی را برنامه ریزی کردن
7. to map the surface of the moon
سطح ماه را نقشه برداری کردن
8. road map
راه نامه،نقشه ی راه ها،راهنمای جاده
9. a large-scale map
نقشه ای که محل کوچکی را بزرگ نشان می دهد
10. the original map is lost, this is an enlargement (of it)
نقشه ی اصلی مفقود شده است و این نسخه ی بزرگ شده ی آن است.
11. a finely detailed map
نقشه ای دارای جزئیات دقیق
12. he drew a map of the neighborhood
او نقشه ی محله را کشید.
13. she plucked the map down from the wall
نقشه را از دیوار پایین کشید.
14. to consult a map
به نقشه(ی راه ها یا جغرافی) مراجعه کردن
15. put on the map
(شهر یا محلی را) مشهور کردن،شناساندن
16. wipe off the map
نابود کردن،از نقشه محو کردن
17. cotidal lines on a map
خطوط کشند نما در روی نقشه
18. isoclinal lines on a map
خط های هم تک شیب در نقشه
19. isodynamic lines on a map
خط های هم مغناطیس روی نقشه
20. follow the arrow on the map and keep going
روی نقشه دنبال فلش (پیکان) را بگیر و برو.
21. indicate your position on this map
روی این نقشه جای خود را مشخص کنید.
22. the commander stood up and overlooked the map on the table
فرمانده ایستاد و (از بالا) به نقشه ی روی میز نگاه کرد.
23. the disposition of the artillery was shown on the map
نقشه آرایش توپخانه را نشان می داد.
24. The map had a lot of little pins stuck into it.
[ترجمه ترگمان] نقشه یه عالمه سنجاق توش گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]نقشه دارای تعداد زیادی از پین های کوچکی بود که در آن گیر کرده بودند
25. The generel pinpointed the enemy's position on the map.
[ترجمه ترگمان]The موضع دشمن را روی نقشه تشخیص داد
[ترجمه گوگل]ژنرال موقعیت دشمن را بر روی نقشه مشخص کرد
26. Can you find our position on this map?
[ترجمه ترگمان]می تونی موقعیت ما رو توی این نقشه پیدا کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید موقعیت خود را در این نقشه پیدا کنید؟
27. The complexity of the road map puzzled me.
[ترجمه ترگمان]پیچیدگی نقشه راه مرا گیج کرد
[ترجمه گوگل]پیچیدگی نقشه جاده من را متعجب کرد
28. Do you have a map? Because I just keep losting in your eyes!
[ترجمه ترگمان]نقشه ای داری؟ چون من فقط تو چشمات نگاه می کنم
[ترجمه گوگل]آیا یک نقشه دارید؟ از آنجا که من فقط در چشم خود را از دست داده ام!
29. I'll draw you a map of how to get to my house.
[ترجمه ترگمان]یه نقشه برای رسیدن به خونه م برات می کشم
[ترجمه گوگل]من یک نقشه از چگونگی رفتن به خانه ام را به شما نشان می دهم
30. Her eyes beetled across the map.
[ترجمه ترگمان]چشمانش روی نقشه چرخید
[ترجمه گوگل]چشمانش در سراسر نقشه سوار شد