کلمه جو
صفحه اصلی

decentralization


معنی : عدم تمرکز، غیر متمرکز سازی
معانی دیگر : عدم تمرکز، غیر متمرکز سازی

انگلیسی به فارسی

عدم‌تمرکز، تمرکززدایی، کانون‌زدایی


انگلیسی به انگلیسی

• distribution of administrative powers (of a central authority) among local authorities (also decentralisation)

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] عدم تمرکز
[عمران و معماری] عدم تمرکز
[نساجی] عدم تمرکز
[ریاضیات] غیرمتمرکز ساختن، تمرکز زدایی، عدم تمرکز

مترادف و متضاد

عدم تمرکز (اسم)
decentralization

غیرمتمرکز سازی (اسم)
decentralization

جملات نمونه

1. Decentralization and experimentation must be encouraged.
[ترجمه ترگمان]غیر متمرکز سازی و غیر متمرکز باید تشویق شوند
[ترجمه گوگل]تمرکززدایی و آزمایش باید تشویق شود

2. The argument over decentralization will probably continue for ever.
[ترجمه ترگمان]بحث بر سر عدم تمرکز احتمالا برای همیشه ادامه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]بحث در مورد تمرکززدایی احتمالا برای همیشه ادامه خواهد یافت

3. A third was that decentralization requires a firm commitment from the top.
[ترجمه ترگمان]یک سوم این است که تمرکززدایی نیازمند تعهد محکم از بالا است
[ترجمه گوگل]یک سوم این بود که تمرکززدایی مستلزم تعهد قوی از بالا است

4. The provider can expect increased decentralization of all functions and increased symbiotic relationships with customers.
[ترجمه ترگمان]ارایه دهنده می تواند انتظار افزایش تمرکز زدایی تمام توابع و افزایش روابط هم زیستی با مشتریان را داشته باشد
[ترجمه گوگل]ارائه دهنده می تواند تقریبا تمام تمرینات را افزایش دهد و روابط همگانی با مشتریان را افزایش دهد

5. Decentralization, empowerment, and ownership created great improvement in our control of events, products, and outcomes.
[ترجمه ترگمان]غیر متمرکز سازی، توانمند سازی و مالکیت بهبود زیادی در کنترل ما از رویدادها، محصولات و نتایج ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی، توانمند سازی و مالکیت، بهبود زیادی در کنترل حوادث، محصولات و نتایج ما ایجاد کرد

6. And most examples of successful decentralization unearthed by researchers involve manufacturing firms.
[ترجمه ترگمان]و بیشتر نمونه هایی از تمرکززدایی موفق توسط محققان، شرکت های تولیدی را شامل می شود
[ترجمه گوگل]و بیشتر نمونه هایی از عدم تمرکز موفقیت آمیز توسط محققان، شامل شرکت های تولیدی می شود

7. The decentralization imperative implicit in factoring problems runs into the co-ordination imperative felt keenly by the executive political and administrative elite.
[ترجمه ترگمان]عدم تمرکز ضمنی در مشکلات عامل یابی به ضرورت هماهنگی، به شدت توسط نخبگان اجرایی و اجرایی اجرایی احساس می شود
[ترجمه گوگل]ضرورت تمرکززدایی که در مسائل فاکتورینگ به طور ضمنی بیان می شود، به ضرورت هماهنگی می انجامد که نخبگان سیاسی و اداری اجرایی آن را به شدت احساس می کنند

8. They are wrong about equating decentralization with loss of control.
[ترجمه ترگمان]آن ها در برابر برابری تمرکز زدایی با از دست دادن کنترل اشتباه هستند
[ترجمه گوگل]آنها در رابطه با تقسیم تمرکززدایی با از دست دادن کنترل اشتباه می کنند

9. However, tension arose between the need for decentralization in order to ensure more technical efficiency and political fears of too much independence.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تنش بین نیاز به تمرکززدایی به منظور تضمین کارایی فنی و ترس سیاسی بیش از حد استقلال ایجاد شد
[ترجمه گوگل]با این حال، تنش بین نیاز به تمرکززدایی به منظور تضمین کارآیی فنی و ترس سیاسی از استقلال بیش از حد ایجاد شد

10. What is clear, however, is that decentralization ushered in a new form of uneven development.
[ترجمه ترگمان]آنچه واضح است این است که تمرکززدایی به شکل جدیدی از توسعه نابرابر هدایت می شود
[ترجمه گوگل]با این حال روشن است که عدم تمرکز در شکل جدیدی از توسعه نابرابر به وجود آمده است

11. Decentralization into autonomous units will surely be even more critical than it is now.
[ترجمه ترگمان]غیر متمرکز سازی در واحدهای مستقل حتی از حالا هم مهم تر خواهد بود
[ترجمه گوگل]مطمئنا تقسیم بندی به واحدهای خودمختار حتی از لحاظ تاریخی بسیار حیاتی خواهد بود

12. However, decentralization raises an important theme for the empirical processes to be outlined in the next three chapters.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تمرکز زدایی موضوعی مهم را برای فرآیندهای تجربی که در سه فصل بعدی مطرح می شوند، مطرح می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، تمرکززدایی یک موضوع مهم را ایجاد می کند تا پروسه های تجربی در سه فصل آینده مشخص شود

13. Localized wage bargaining was symbolic of the decentralization of decision-making in general, a process involving a profound change in managerial culture.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات با دست مزد localized نمادی از تمرکززدایی از تصمیم گیری به طور کلی، فرآیندی شامل تغییر عمیق در فرهنگ مدیریتی بود
[ترجمه گوگل]معاهدات محلی مبنی بر دستمزد، نماد عدم تمرکز تصمیم گیری به طور کلی، یک فرایند شامل تغییر عمیق در فرهنگ مدیریتی است

14. This chapter explains how that broader application facilitates decentralization and greater employee interest in improving quality and productivity.
[ترجمه ترگمان]این فصل توضیح می دهد که چگونه کاربرد وسیع تر تمرکز زدایی و علاقه کارمندان بیشتر به بهبود کیفیت و بهره وری را تسهیل می کند
[ترجمه گوگل]این فصل توضیح می دهد که چگونه این برنامه گسترده تر، تمرکززدایی و علاقه بیشتر کارکنان به بهبود کیفیت و بهره وری را تسهیل می کند

پیشنهاد کاربران

تمرکز زدایی

تمرکززدایی ( مهاجرت از شهرهای کوچک و بزرگ به نواحی روستایی مجاور )

تمرکززدایی ( تقسیم ثروت به یک نسبت در بین شهر و روستا و ندادن الویت به شهرستانهای کلان و پایتخت و همچنین در استانهایی که اقلیت های ملی ( ترک، کرد، بلوچ، عرب، و غیره ) زندگی میکنند.


کلمات دیگر: