1. continutiy acceptance
(ایستگاه رادیو) بخش ویراستاری و کنترل برنامه
2. a blanket acceptance of all their proposals
پذیرش یکپارچه ی کلیه ی پیشنهادات آنها
3. an uncritical acceptance of radical ideas
پذیرش نسنجیده ی عقاید افراط آمیز
4. his errors were nepotism and acceptance of gifts
گناه او پارتی بازی برای خویشاوندان خود و قبول هدایا بود.
5. silence is a sign of acceptance
سکوت علامت رضاست.
6. Alternative medicines are now winning greater acceptance among doctors.
[ترجمه ترگمان]داروهای جایگزین اکنون در میان پزشکان پذیرش بیشتری کسب می کنند
[ترجمه گوگل]داروهای جایگزین در حال حاضر برنده پذیرش بیشتر در میان پزشکان هستند
7. She conditioned her acceptance of the gift on his coming to dinner next evening.
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که شب بعد برای شام به شام بیاید
[ترجمه گوگل]او پذیرفتن هدیه را در اوج شام به عهده می گیرد
8. He wrote a letter of acceptance to the university.
[ترجمه ترگمان]او نامه ای مبنی بر پذیرش این دانشگاه نوشت
[ترجمه گوگل]او نامه ای برای پذیرش دانشگاه فرستاد
9. Your acceptance into the club will be a mere formality.
[ترجمه ترگمان]قبول کردن تو به کلوپ یه جورایی formality
[ترجمه گوگل]پذیرش شما در باشگاه به صورت رسمی خواهد بود
10. He made a short acceptance speech / speech of acceptance.
[ترجمه ترگمان]او سخنرانی و سخنرانی پذیرش کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی / سخنرانی پذیرفتن پذیرش را پذیرفت
11. She won acceptance by the King family only through extraordinary diligence.
[ترجمه ترگمان]او تنها از طریق تلاش خارق العاده از سوی خانواده شاه مورد قبول واقع شد
[ترجمه گوگل]او تنها از طریق سعی و کوشش فوق العاده پذیرایی خانواده شاه را پذیرفت
12. We have the pleasure to ask your acceptance of our presents.
[ترجمه قاسم آباده ای] بسیار خوشنود میشویم که هدیه ی ما را قبول بفرمایید.
[ترجمه ترگمان]با کمال میل از پذیرش هدیه شما استقبال می کنیم
[ترجمه گوگل]ما لذت بردن از پذیرش پیشنهادات ما است
13. The Party is being degraded by its acceptance of secret donations.
[ترجمه ترگمان]این حزب با پذیرش کمک های پنهانی از خود تنزل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]با پذیرفتن کمک های مخفی، حزب تضعیف می شود
14. The acceptance of new members is strictly controlled.
[ترجمه ترگمان]پذیرش اعضای جدید شدیدا تحت کنترل است
[ترجمه گوگل]پذیرش اعضای جدید به شدت کنترل می شود
15. He lulled people into acceptance of his explanation.
[ترجمه ترگمان]او مردم را وادار به قبول توضیحات خود کرد
[ترجمه گوگل]او مردم را به پذیرش توضیح خود متهم کرد
16. There wasn't a hint of triumphalism in her acceptance speech at the awards ceremony.
[ترجمه ترگمان]در سخنرانی پذیرش در مراسم اعطای جوایز نشانه ای از triumphalism وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در سخنرانی پذیرفته شده خود در مراسم اعطای جوایز هیچ اشاره ای به پیروزی نداشت