کلمه جو
صفحه اصلی

acceptance


معنی : پذیرش، قبولی حواله، حوالهء قبول شده
معانی دیگر : پسند، قبولی، تصدیق، تایید، پذیرفتگی، (عقیده و ایمان) اعتقاد، باور، (بانکداری) حواله ی قبول شده، قبولی برات

انگلیسی به فارسی

پذیرش، قبولی حواله، حواله قبول شده


پذیرش، قبولی حواله، حوالهء قبول شده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of accepting what is offered or given.
مشابه: receipt, reception

- His acceptance of the job offer surprised me.
[ترجمه ترگمان] پذیرش پیشنهاد شغلی باعث تعجب من شد
[ترجمه گوگل] پذیرش پیشنهاد شغلی من را شگفت زده کرد

(2) تعریف: the state of being accepted by others; approval.
مترادف: approval, consent
متضاد: spurn
مشابه: acknowledgment, admission, admittance, approbation, credit, endorsement, favor, recognition, sanction

- The new law finally gained the public's acceptance.
[ترجمه ترگمان] قانون جدید در نهایت پذیرش عمومی را به دست آورد
[ترجمه گوگل] قانون جدید در نهایت پذیرش عمومی را به دست آورد

(3) تعریف: the state of believing in or willingly accepting something unavoidable.
مترادف: belief, resignation, tolerance, toleration
مشابه: assent, credence

- They learned acceptance of their position in society.
[ترجمه ترگمان] آن ها پذیرش موضع خود در جامعه را آموختند
[ترجمه گوگل] آنها قبول موقعیت خود را در جامعه آموختند

(4) تعریف: the act of adopting a belief, doctrine, or theory.
متضاد: denial

- His acceptance of another religion was a shock to his family.
[ترجمه ترگمان] پذیرش مذهب دیگر شوکی برای خانواده اش بود
[ترجمه گوگل] پذیرش وی از دین دیگری یک شوک برای خانواده اش بود

• act of accepting or receiving; approval; state of accepting or believing in something
acceptance of something that you have been offered is the act of taking it or agreeing to use it.
acceptance of an idea is a general belief or agreement that it is true.
your acceptance of an unpleasant or difficult situation is the fact that you recognize that you cannot change it.
if you receive an acceptance for a job or membership that you have applied for, you are offered the job or membership.
acceptance of someone into a group is the act of beginning to think of them as part of the group.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تحویل گرفتن، قبولی
[برق و الکترونیک] پذیرش
[صنعت] پذیرش، قبولی
[حقوق] قبولی، پذیرش
[ریاضیات] تصویب، قبول، قبولی، پذیرش، دریافت

مترادف و متضاد

پذیرش (اسم)
assent, acceptance, admission, reception, acceptation, imprimatur

قبولی حواله (اسم)
acceptance

حوالهء قبول شده (اسم)
acceptance

agreement, taking


Synonyms: accepting, acknowledgment, acquiring, admission, approval, assent, compliance, consent, cooperation, gaining, getting, go-ahead, green light, nod, obtaining, okay, permission, receipt, receiving, reception, recognition, securing, taking on, undertaking, yes


Antonyms: disagreement, dissent, refusal


belief in goodness of something


Synonyms: accedence, accession, acknowledgment, acquiescence, admission, adoption, affirmation, agreement, approbation, approval, assent, concession, concurrence, favor, recognition, seal of approval


Antonyms: disbelief


جملات نمونه

1. continutiy acceptance
(ایستگاه رادیو) بخش ویراستاری و کنترل برنامه

2. a blanket acceptance of all their proposals
پذیرش یکپارچه ی کلیه ی پیشنهادات آنها

3. an uncritical acceptance of radical ideas
پذیرش نسنجیده ی عقاید افراط آمیز

4. his errors were nepotism and acceptance of gifts
گناه او پارتی بازی برای خویشاوندان خود و قبول هدایا بود.

5. silence is a sign of acceptance
سکوت علامت رضاست.

6. Alternative medicines are now winning greater acceptance among doctors.
[ترجمه ترگمان]داروهای جایگزین اکنون در میان پزشکان پذیرش بیشتری کسب می کنند
[ترجمه گوگل]داروهای جایگزین در حال حاضر برنده پذیرش بیشتر در میان پزشکان هستند

7. She conditioned her acceptance of the gift on his coming to dinner next evening.
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که شب بعد برای شام به شام بیاید
[ترجمه گوگل]او پذیرفتن هدیه را در اوج شام به عهده می گیرد

8. He wrote a letter of acceptance to the university.
[ترجمه ترگمان]او نامه ای مبنی بر پذیرش این دانشگاه نوشت
[ترجمه گوگل]او نامه ای برای پذیرش دانشگاه فرستاد

9. Your acceptance into the club will be a mere formality.
[ترجمه ترگمان]قبول کردن تو به کلوپ یه جورایی formality
[ترجمه گوگل]پذیرش شما در باشگاه به صورت رسمی خواهد بود

10. He made a short acceptance speech / speech of acceptance.
[ترجمه ترگمان]او سخنرانی و سخنرانی پذیرش کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی / سخنرانی پذیرفتن پذیرش را پذیرفت

11. She won acceptance by the King family only through extraordinary diligence.
[ترجمه ترگمان]او تنها از طریق تلاش خارق العاده از سوی خانواده شاه مورد قبول واقع شد
[ترجمه گوگل]او تنها از طریق سعی و کوشش فوق العاده پذیرایی خانواده شاه را پذیرفت

12. We have the pleasure to ask your acceptance of our presents.
[ترجمه قاسم آباده ای] بسیار خوشنود میشویم که هدیه ی ما را قبول بفرمایید.
[ترجمه ترگمان]با کمال میل از پذیرش هدیه شما استقبال می کنیم
[ترجمه گوگل]ما لذت بردن از پذیرش پیشنهادات ما است

13. The Party is being degraded by its acceptance of secret donations.
[ترجمه ترگمان]این حزب با پذیرش کمک های پنهانی از خود تنزل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]با پذیرفتن کمک های مخفی، حزب تضعیف می شود

14. The acceptance of new members is strictly controlled.
[ترجمه ترگمان]پذیرش اعضای جدید شدیدا تحت کنترل است
[ترجمه گوگل]پذیرش اعضای جدید به شدت کنترل می شود

15. He lulled people into acceptance of his explanation.
[ترجمه ترگمان]او مردم را وادار به قبول توضیحات خود کرد
[ترجمه گوگل]او مردم را به پذیرش توضیح خود متهم کرد

16. There wasn't a hint of triumphalism in her acceptance speech at the awards ceremony.
[ترجمه ترگمان]در سخنرانی پذیرش در مراسم اعطای جوایز نشانه ای از triumphalism وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در سخنرانی پذیرفته شده خود در مراسم اعطای جوایز هیچ اشاره ای به پیروزی نداشت

دانشنامه عمومی

برداشت ،افت ،پذیرش ،قبولى حواله ،حواله ء قبول شده کاهش تصویب یک پیشنهاد قبول مقبولیت قبول قرارداد


پیشنهاد کاربران

مقبولیت

پذیرش


کلمات دیگر: