کلمه جو
صفحه اصلی

roughness


معنی : خشونت
معانی دیگر : زبری، درشتی، زمختی، تندی، ناهمواری، بی تربیتی

انگلیسی به فارسی

ناصافی، ناهمواری، زمختی، زبری، خشونت


تندی، خشونت، نتراشیدگی، بی‌نزاکتی، درشتی


(دریا) تلاطم، (صدا) کلفتی، (شراب و غیر) تلخی


خشونت


انگلیسی به انگلیسی

• harshness, severity; coarseness, state of having an uneven surface; crudeness, state of being unrefined

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زبری - ناهمواری - خشونت - ناصافی
[زمین شناسی] زبری، ناهمواری
[ریاضیات] زیرتنی، زبر، ناصافی، ناهمواری، زبری
[پلیمر] زبری
[آمار] ناهمواری
[آب و خاک] زبری، خشونت

مترادف و متضاد

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

جملات نمونه

1. to penalize a team 10 yards for unnecessary roughness
به خاطر خشونت بی مورد تیم را 10 یارد جریمه کردن

2. Mares are surprisingly tolerant of the roughness and rudeness of their own offspring.
[ترجمه ترگمان]Mares به طرز شگفت آوری نسبت به خشونت و خشونت فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه گوگل]Mares شگفت آور تحمل زبری و ناراحتی فرزندان خود را دارند

3. Roughness of the skin can be caused by bad diet.
[ترجمه میترا] خشکی ( زبری ) پوست میتواند ناشی از رژیم غذایی بد باشد
[ترجمه ترگمان]Roughness پوست می تواند ناشی از رژیم غذایی بد باشد
[ترجمه گوگل]ریزش پوست می تواند ناشی از رژیم غذایی بد باشد

4. She rested her cheek against the roughness of his jacket.
[ترجمه ترگمان]گونه اش را در برابر خشونت کتش قرار داد
[ترجمه گوگل]او بر چهره اش در برابر زبری کت و شلوار خود ایستاده بود

5. The roughness of his musical background, he is sure, has been fundamental to the development of his adult musical style.
[ترجمه ترگمان]وی اطمینان دارد که خشونت سابقه موسیقی او، برای توسعه سبک موسیقی بالغ او، اساسی بوده است
[ترجمه گوگل]زرق و برق از زمینه موسیقی او، او مطمئنا، برای رشد سبک موسیقی بزرگسالان خود پایه ریزی کرده است

6. She could feel the roughness of his denims against her slim thighs, feel the broadness of his chest against her own.
[ترجمه ترگمان]او می توانست خشونت خود را بر روی پاهای لاغرش احساس کند و سینه خود را در سینه خود احساس کند
[ترجمه گوگل]او می تواند زگیل تناسلی خود را در برابر ران های باریک او احساس کند، وسعت سینه اش را در برابر خود احساس می کند

7. The result could be engine roughness during acceleration, loss of power, and, in some cases, stalling.
[ترجمه ترگمان]نتیجه می تواند خشونت موتور در هنگام شتاب، از دست دادن قدرت، و در برخی موارد تاخیر داشته باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه می تواند زبری موتور در طول شتاب، از دست دادن قدرت و در برخی موارد خفه شدن باشد

8. Men associate the roughness of nonstandard working - class speech with masculinity.
[ترجمه ترگمان]مردان خشن و خشن of کارگری را با مردانگی از هم جدا می کنند
[ترجمه گوگل]مردان ناهماهنگی سخنرانی غیر طبقه بندی کارگری با مردانگی را به هم مرتبط می کنند

9. There was little roughness in the sport, and much playfulness.
[ترجمه ترگمان]در این ورزش خشونت و شیطنت چندانی دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]در ورزش به شدت زبری وجود داشت و خیلی جالب بود

10. Strip roughness must not exceed 40 microinch ( 0 micron) in order to achieve these minimum coat weights.
[ترجمه ترگمان]خشونت نوار غزه نباید از ۴۰ میکرون (۰ میکرون)تجاوز کند تا به این مقادیر حداقل پوشش برسد
[ترجمه گوگل]زبری انسداد نباید بیش از 40 میکرومتر (0 میکرون) برای رسیدن به این حداقل وزن کت استفاده شود

11. Surface roughness is one of the significant machining characteristics in the finish cut of WEDM.
[ترجمه ترگمان]زبری سطح یکی از ویژگی های مهم ماشین کاری در برش کامل of است
[ترجمه گوگل]زبری سطح یکی از ویژگی های مهم ماشینکاری در برش پایان WEDM است

12. These properties include subsurface oxidation, surface roughness, surface residual stress, surface orientation and surface structure, etc.
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها شامل اکسیداسیون زیر سطحی، زبری سطح، تنش پسماند سطحی، جهت گیری سطح و ساختار سطحی و غیره هستند
[ترجمه گوگل]این خواص شامل اکسیداسیون زیر سطحی، زبری سطح، استرس باقی مانده سطح، جهت گیری سطح و ساختار سطح، و غیره

13. The lower surface roughness and smooth microform by electrochemical finishing not only enhance highly the life of gear, but reduce the noise.
[ترجمه ترگمان]زبری سطح پایین تر و نرمی صاف با اتمام الکترو شیمیایی نه تنها زندگی لوازم را افزایش می دهد، بلکه نویز را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]زبری سطح پایین و میکروارگانیسم صاف با تکمیل الکتروشیمیایی نه تنها عمر دنده را افزایش می دهد بلکه باعث کاهش نویز می شود

14. Both dimensional accuracy and surface roughness of the metal handicraft in ceramic mold meet technological requirement.
[ترجمه ترگمان]دقت دو بعدی و زبری سطح صنایع دستی فلزی در قالب سرامیک با الزامات فن آوری مطابقت دارند
[ترجمه گوگل]هر دقت ابعاد و زبری سطح صنایع دستی فلزی در قالب سرامیک نیاز به تکنولوژی دارد

15. The results demonstrate that when surface roughness increases, the load capacity and the frictional force of surface asperities increase, but the oil film-thickness ratio decreases.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که وقتی زبری سطح افزایش می یابد، ظرفیت بار و نیروی اصطکاکی افزایش سطح آب افزایش می یابد، اما نسبت ضخامت لایه به ضخامت لایه کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که هنگامی که زبری سطح افزایش می یابد، ظرفیت بار و نیروی اصطکاک سطوح سطح، افزایش می یابد، اما نسبت ضخامت فیلم روغن کاهش می یابد

پیشنهاد کاربران

سختی، زبری


کلمات دیگر: