کلمه جو
صفحه اصلی

senile


معنی : سالخورده، پیر، خرف، وابسته به پیری
معانی دیگر : پیرانه، فرتوت، کمپیر، هاف هافو، خنگ، پیر مرد

انگلیسی به فارسی

سالخورده، پیر مرد، وابسته به پیری، خرف


سالخورده، پیر، وابسته به پیری، خرف


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: senility (n.)
• : تعریف: showing certain characteristics of old age, esp. a deterioration of mental faculties or emotional control.
مترادف: doting, feeble-minded
مشابه: declining, decrepit, dotty, failing, forgetful, infirm, senescent

- As our grandmother became more senile, she had trouble recognizing our faces and remembering our names.
[ترجمه مريم زينالي] چون مادربزرگ ما پیر شده بود در تشخیص چهره ما و به یا اوردن اسم ما مشکل داشت
[ترجمه ترگمان] همان طور که مادربزرگ ما پیر شده بود، او به زحمت تشخیص چهره ما را تشخیص داده بود و نام ما را به یاد می آورد
[ترجمه گوگل] همانطور که مادربزرگ ما سالمند تر شده بود، او به رسمیت شناختن چهره های ما و به یاد آوردن اسامی ما مشکل داشت

• one who suffers from physical and/or mental impairments associated with old age, one who suffers from senility
pertaining to old age, geriatric; suffering from physical and/or mental impairments associated with old age
if old people become senile, they become confused or mentally ill and are unable to look after themselves.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] قدیمی،سالخورده، پیر مرد
[آب و خاک] خاک فرتوت

مترادف و متضاد

سالخورده (صفت)
aged, elderly, old, aging, senile, senescent, hoary

پیر (صفت)
gray, aged, old, senile, senescent, ancient, worm-eaten, doddering, hoar

خرف (صفت)
wacky, senile, blockish, thickheaded, muddle-headed

وابسته به پیری (صفت)
senile

failing in physical and mental capabilities due to old age


Synonyms: aged, ancient, anile, decrepit, doddering, doting, enfeebled, feeble, imbecile, infirm, in second childhood, old, senescent, shattered, sick, weak


Antonyms: alert, well, young


جملات نمونه

1. senile weakness
ضعف پیری

2. She is suffering from senile dementia.
[ترجمه ترگمان]او از جنون پیری رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از زوال عقل رنج می برد

3. He spent many years caring for his senile mother.
[ترجمه ترگمان]او سال های زیادی را صرف مراقبت از مادر پیر خود کرد
[ترجمه گوگل]او برای سالها مراقبت از مادر پیر خود را صرف کرد

4. Don't mind the old lady. She's getting senile.
[ترجمه ترگمان]از آن خانم پیر ناراحت نباش داره پیر می شه
[ترجمه گوگل]بانوی پیر را نادیده نگیر او پیر می شود

5. He keeps forgetting things: I think he's getting senile.
[ترجمه ترگمان]همه چیز را فراموش می کند: فکر می کنم پیر شده
[ترجمه گوگل]او فراموش می کند چیزهایی را که من فکر می کنم او پیر می شود

6. A senile old person might also be assigned a legal guardian.
[ترجمه ترگمان]یک پیرمرد سالخورده نیز ممکن است به یک نگهبان قانونی اختصاص داده شود
[ترجمه گوگل]یک فرد سالخورده ممکن است یک سرپرست قانونی نیز به او تعلق گیرد

7. Rumors were rampant that the octogenarian was senile and in poor health.
[ترجمه ترگمان]شایع بود که این هشتاد ساله پیر و فقیر است
[ترجمه گوگل]شایعات شگفت انگیز بود که هشتاد ساله سالخورده و سالم بود

8. Most studies have investigated senile dementia in relatively small populations.
[ترجمه ترگمان]اکثر مطالعات، جنون پیری را در جمعیت های نسبتا کوچک مورد بررسی قرار داده اند
[ترجمه گوگل]بیشتر مطالعات، افراد مبتلا به زوال عقل را در جمعیت های نسبتا کوچک بررسی کرده اند

9. He is suffering from senile dementia: the deterioration of a super brain.
[ترجمه ترگمان]او از جنون پیری رنج می برد: زوال مغز فوق العاده
[ترجمه گوگل]او از زوال عقل رنج می برد که یک مغز فوق العاده است

10. I think she's going senile.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم داره پیر می شه
[ترجمه گوگل]فکر می کنم او به سن سالمند می رود

11. I know the old boy was senile.
[ترجمه ترگمان]می دونم که اون پسر پیر خیلی پیر بود
[ترجمه گوگل]می دانم که پسر قدیمی سالخورده است

12. Mr Allsopp was known to suffer from senile dementia and was often seen walking in the area.
[ترجمه ترگمان]آقای Allsopp مشهور بود که از جنون سالخورده رنج می برد و اغلب دیده می شود که در منطقه پیاده روی می کند
[ترجمه گوگل]آقای Allsopp شناخته شده است که از زوال عقل رنج می برد و اغلب دیده می شود راه رفتن در منطقه

13. He became remote, sulking, even senile possibly.
[ترجمه ترگمان]او از راه دور و خشن و حتی پیر شده بود
[ترجمه گوگل]او دور افتاده، گول زدن، حتی احتمالا سالخورده

14. She worries about going senile .
[ترجمه ترگمان]او نگران پیر شدن است
[ترجمه گوگل]او نگران پیر شدن است

senile weakness

ضعف پیری


پیشنهاد کاربران

زوال عقل

خرفت . پیر و خرفت

پیر فرتوت ( از کار افتاده )


کلمات دیگر: