1. to stock a pond with fish
استخری را دارای ماهی کردن
2. the ruffles of the pond glistened under the sun
امواج کوچک دریاچه در آفتاب برق می زدند.
3. ducks were lighting on the pond
مرغابی ها بر تالاب فرود می آمدند.
4. laying out underground tiles to drain a pond
برای خشکاندن سلخ،تنبوشه در زیر زمین کار گذاشتن
5. the rasp of the frogs in the pond
صدای قرقر وزغ ها در برکه
6. ducks were gabbling by the side of the pond
مرغابی ها در کنار استخر قات قات می کردند.
7. the plop of a toad jumping into the pond
صدای تالاپ وزغی که توی استخر پرید
8. to skim a flat stone on the surface of a pond
سنگ مسطحی را بر روی استخر لغزاندن
9. Wild flowers and grasses rimmed the little pond.
[ترجمه ترگمان]گل های وحشی و علف ها در اطراف برکه کوچک
[ترجمه گوگل]گل ها و گیاهان وحشی از حوضچه کوچک برخوردار است
10. The frog plopped into the pond.
[ترجمه ترگمان] قورباغه به سمت دریاچه رفت
[ترجمه گوگل]قورباغه به حوضچه افتاده است
11. There is a small pond in his yard.
[ترجمه ترگمان]استخر کوچکی در حیاط وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک حوضچه کوچک در حیاط خود وجود دارد
12. She chose a bench beside the duck pond and sat down.
[ترجمه ترگمان]او یک نیمکت کنار استخر اردک ها را انتخاب کرد و نشست
[ترجمه گوگل]او یک نیمکت در کنار پارک اردک انتخاب کرد و نشست
13. The pond was covered in ice all winter.
[ترجمه ترگمان]برکه در تمام زمستان پوشیده از یخ بود
[ترجمه گوگل]در تمام زمستان حوضچه یخ شده بود
14. The pond has a diameter of 2 hundred meters.
[ترجمه ترگمان]این برکه دارای قطر ۲ متر است
[ترجمه گوگل]این آبشار دارای قطر 200 متر است
15. There are a lot of frogs in this pond.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی قورباغه در این برکه وجود دارند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی قورباغه در این حوضچه وجود دارد
16. They built a retaining wall around the pond.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک دیوار حایل در اطراف تالاب ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک دیوار حائل در اطراف حوضه ایجاد کردند