کلمه جو
صفحه اصلی

snowdrift


معنی : برف توده، ترهتیزک سنگی، برف باد اورد
معانی دیگر : برف باد آورد، توده برف که بادانراانبار کند، برف انبار

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) ترهتیزک سنگی، برف باد اورد، برف توده


snowdrift، برف توده، ترهتیزک سنگی، برف باد اورد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a heap or bank of snow created by the wind.

• bank of snow, mound of snow piled up by the wind; snow driven by the wind
a snowdrift is a deep pile of snow formed by the wind.

دیکشنری تخصصی

[] برف روبه
[آب و خاک] برف یخرفتی
[عمران و معماری] برف بادآورد - برف انباشت
[آب و خاک] برف باد آورده،برفرانه

مترادف و متضاد

برف توده (اسم)
snowdrift

تره تیزک سنگی (اسم)
snowdrift

برف باد اورد (فعل)
snowdrift

جملات نمونه

1. The car got stuck in a snowdrift.
[ترجمه ترگمان] ماشین تو یه توده برف گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]ماشین در یک درخت برف گیر افتاده است

2. The train ran into a snowdrift.
[ترجمه ترگمان]قطار به میان توده ای از برف سرازیر شد
[ترجمه گوگل]قطار به سواری برف زد

3. A snowdrift blocked his path.
[ترجمه ترگمان]یک تپه برف راه خود را مسدود کرده بود
[ترجمه گوگل]یک دزد دریایی مسیر خود را مسدود کرد

4. A huge snowdrift is blocking the entrance to the driveway.
[ترجمه ترگمان]یک تپه بزرگ برف راه ورودی را سد کرده
[ترجمه گوگل]یک برف بزرگ، مانع ورود به درایو است

5. Firefighters helped to dig out the people trapped in the snowdrift.
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان به بیرون کشیدن افرادی که در این برف به دام افتاده بودند کمک کردند
[ترجمه گوگل]آتش نشانان کمک می کردند تا مردم را که در قطار برفی گیر افتاده بودند، بکشند

6. They usually manage to survive a day or so buried in a snowdrift.
[ترجمه ترگمان]آن ها معمولا یک روز زنده می مانند و یا در a به خاک سپرده می شوند
[ترجمه گوگل]آنها معمولا یک یا دو روز زنده ماندند و یا در یک دزدی دریایی دفن می شوند

7. I come back with an armful of dead birch to find Tony digging films out of a snowdrift near the tent.
[ترجمه ترگمان]من با یک بغل از غان مرده برمی گردم تا فیلم تونی را پیدا کنم که از یک توده برف نزدیک چادر بیرون آمده باشد
[ترجمه گوگل]من با برگزاری برگزاری مراسم خاکسپاری باز می گردم تا تونی را پیدا کنم که از یک برف درخت نزدیک چادر فیلمبرداری کند

8. In the cloak-room Mrs Frizzell stood in a whirl of used paper towels, like a panting snowshoe hare in a snowdrift.
[ترجمه ترگمان]در این میان، خانم Frizzell، مانند خرگوشی که نفس نفس نفس می زد، مانند خرگوشی که نفس نفس می زد، از دستمال توالت استفاده کرد
[ترجمه گوگل]در اتاق گنجه، خانم فریززل در یک چرخش از حوله های کاغذی مورد استفاده قرار گرفت، مانند یک خرگوش اسفنجی در دشت برفی

9. Bunny and Susan went out to shovel the little Bunny out of the snowdrift.
[ترجمه ترگمان]و \"بانی\" و \"سوزان\" بیرون رفتن تا خرگوش کوچولو را از برف بیرون بکشند
[ترجمه گوگل]اسم حیوان دست اموز و سوزان بیرون رفت و کمی اسم حیوان دست اموز را از دشت برفی سوار کرد

10. On a bright winter's day spread a sheet of any black material across a snowdrift.
[ترجمه ترگمان]در یک روز روشن زمستانی، یک ورق کاغذ سیاه روی توده ای از توده های برف پخش شد
[ترجمه گوگل]در یک روز تابستان روشن یک ورق از هر ماده سیاه و سفید در سراسر یک برف دشت منتشر شد

11. They went to the window and saw a very little Bunny stuck fast in a snowdrift.
[ترجمه ترگمان]به طرف پنجره رفتند و یک خرگوش بسیار کوچک را دیدند که به سرعت در برف فرورفته بود
[ترجمه گوگل]آنها به پنجره رفتند و یک اسم حیوان دست و پا گیر را دیدم که به سرعت در یک دشت برفی گیر کرده بود

12. Two huge, hairy ears stuck up above the snowdrift.
[ترجمه ترگمان]دو گوش بزرگ و پشمالوی بالای تپه گیر کرده بودند
[ترجمه گوگل]دو گوش بزرگ و مودار بالا از روی دیوار برف گیر افتادند

13. The dad - blamed car got stuck in a snowdrift.
[ترجمه ترگمان]پدر به شدت از روی توده ای از برف گیر افتاده بود
[ترجمه گوگل]ماشین بابا - سرزنش شده در یک قطره برفی گیر کرده است

14. Eventually, It'succumbed to the elements and was buried under years of snowdrift.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، در مقابل عناصر از بین رفت و زیر سال هایی از توده های برف به خاک سپرده شد
[ترجمه گوگل]در نهایت، آن را به عناصر اضافه شده بود و تحت سالهای snowdrift دفن شد

پیشنهاد کاربران

توده برف

برف پشته


کلمات دیگر: