کلمه جو
صفحه اصلی

prediction


معنی : پیش گویی
معانی دیگر : پیش بینی

انگلیسی به فارسی

پیش بینی، پیش گویی


پیشگویی، پیشبینی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of foretelling or the attempt at foretelling.
مترادف: foretelling, prophecy
مشابه: augury, divination, forecast

- Geologists are becoming increasingly accurate in the prediction of earthquakes.
[ترجمه علی شکری] زمین شناسان با استفاده از پیش بینی می تونند زمین لرزه ها را به صورت دقیق پیش بینی کنند
[ترجمه موسی] زمین شناسان روز به روز ( بیش از پیش ) در پیش بینی زمین لرزه دقیق می شوند.
[ترجمه ترگمان] زمین شناسان در پیش بینی زمین لرزه ها به طور فزاینده ای دقیق می شوند
[ترجمه گوگل] زمین شناسان در پیش بینی زمین لرزه ها به طور فزاینده ای دقیق می شوند

(2) تعریف: a statement of what is foretold or predicted; prophecy.
مترادف: prophecy
مشابه: divination, forecast, prognosis, projection

- The prediction that the world would come to an end on that day obviously did not come true.
[ترجمه موسی] بدیهی است که پیش بینی پایان جهان در آن روز به حقیقت نپیوست.
[ترجمه ترگمان] این پیش بینی که دنیا در آن روز به پایان خواهد رسید، به وضوح تحقق نیافت
[ترجمه گوگل] پیش بینی کرد که جهان در آن روز به پایان برسد
- Their predictions of the failure of the idea were, unfortunately, borne out by reality.
[ترجمه ترگمان] متاسفانه پیش بینی های آن ها از شکست این ایده به واقعیت تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل] پیش بینی های آنها از شکست این ایده، متاسفانه، به واقعیت تحمیل شد

• prognostication, divination; prophecy, soothsaying; forecasting, act of foretelling
if you make a prediction, you say what you think will happen.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] پیش بینی
[زمین شناسی] پیش بینی
[ریاضیات] پیشگویی
[آمار] پیشگویی
[آب و خاک] پیش بینی

مترادف و متضاد

declaration made in advance


Synonyms: of event anticipation, augury, cast, conjecture, crystal gazing, divination, dope, forecast, forecasting, foresight, foretelling, fortune-telling, guess, horoscope, hunch, indicator, omen, palmistry, presage, prevision, prognosis, prognostication, prophecy, soothsaying, surmising, tip, vaticination, zodiac


پیش گویی (اسم)
prophecy, augury, divination, prediction, prognostication, oracle, omen

جملات نمونه

Her prediction was right.

پیشگویی او درست درآمد.


Earthquake prediction is an inexact science.

پیشبینی زمین‌لرزه علمی غیردقیق است.


1. her prediction was right
پیشگویی او درست درآمد.

2. his prediction was right on the money!
پیش گویی او کاملا درست درآمد!

3. He was unwilling to make a prediction about which books would sell in the coming year.
[ترجمه NZA] او نمی خواست پیش بینی کند که کتاب ها در سال آینده به فروش برسد
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست پیش بینی کند که چه کتابی در سال آینده به فروش خواهد رسید
[ترجمه گوگل]او نمیخواست پیش بینی کند که کدام کتاب در سال آینده فروخته شود

4. The prediction of 4 million unemployed now looks horrifyingly realistic.
[ترجمه موسی] پیش بینی 4 میلیون بیکار اکنون به طرز وحشتناکی واقع بینانه به نظر می رسد.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی ۴ میلیون بی کار در حال حاضر بسیار واقعی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]پیش بینی 4 میلیون بیکار در حال حاضر به نظر می رسد وحشتناک واقع بینانه است

5. Earthquake prediction is an inexact science .
[ترجمه ترگمان]پیش بینی زلزله یک علم نادرست است
[ترجمه گوگل]پیش بینی زلزله یک علت نادرست است

6. Not many people agree with the government's prediction that the economy will improve.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با پیش بینی دولت مبنی بر بهبود وضعیت اقتصادی موافق نیستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با پیش بینی دولت موافق نیستند که اقتصاد بهبود خواهد یافت

7. Browning's prediction is no better than a wild guess.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی براونینگ بهتر از یک حدس wild نیست
[ترجمه گوگل]پیش بینی براونینگ بهتر از یک حدس وحشی است

8. Our prediction turns out to be correct.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی ما درست است
[ترجمه گوگل]پیش بینی ما درست است

9. This great prediction is coming true.
[ترجمه ترگمان]این پیش بینی عظیم درست پیش خواهد آمد
[ترجمه گوگل]این پیشگویی بزرگ در حال آمدن است

10. Weather prediction has never been a perfect science.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آب و هوا هرگز یک علم کامل نبوده است
[ترجمه گوگل]پیش بینی آب و هوا هیچگاه یک علم کامل نبوده است

11. The prediction seems to have come true.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد این پیش بینی درست باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد پیش بینی شده است

12. Do you take seriously his prediction of a government defeat?
[ترجمه ترگمان]آیا شما پیش بینی خود را درباره شکست دولت جدی تلقی می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به طور جدی پیش بینی خود را از شکست دولت میدانید؟

13. His prediction was right on the money.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی او درست روی پول بود
[ترجمه گوگل]پیش بینی او درست بر روی پول بود

14. This prediction from the original version of the logogen model turns out to be wrong.
[ترجمه ترگمان]این پیش بینی از نسخه اصلی مدل logogen به اشتباه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این پیش بینی از نسخه اصلی مدل logogen معلوم می شود اشتباه است

15. Prediction claims attract intense and unwarrantedly optimistic coverage by the media.
[ترجمه ترگمان]ادعاهای پیش بینی، پوشش قوی و قوی تری را توسط رسانه ها جذب می کنند
[ترجمه گوگل]ادعاهای پیش بینی پوشش رسانه های خبری به شدت و غیرمجاز خوش بینانه را پوشش می دهد

پیشنهاد کاربران

to sketch sth before occuring

پیش بینی
Watch out for low levels in hard days
مراقب پایین سطح در روزهای سخت باشیم


to say that some thing will happen in the future

شواهد

augury

پیش بینی

پیش محاسبه - طراحی قبل از اجرا - بررسی قبل از انجام عمل - پیشبینی

اندازه گیری

فرضیه

یافتن، یابی
Gene prediction = ژن یابی

حدس یا گمان شما درباره آینده

prediction ( noun ) = پیش بینی، پیش گویی


examples:
1 - No one believed her prediction that the world would end on November 12.
هیچ کس پیشگویی او را درباره پایان یافتن جهان در 12 نوامبر باور نکرد.
2 - Please don't ask me to make any predictions about tomorrow's meeting.
لطفاً از من نخواهید که درباره جلسه فردا پیش بینی کنم.

When something you do in future
You not sure
Example 1 : if you study hard you will pass
Example 2 : if you don't don't eat food you will hungry

Foresee foretell
an act of predicting
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎

Guess future happening 🙂

make a prediction = پیش بینی کردن

prediction ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: پیش بینی 2
تعریف: کوششی نظام مند برای شناخت دقیق و قطعی برخی از رویدادهای آینده


کلمات دیگر: