کلمه جو
صفحه اصلی

proving


معنی : اثبات، ثابت کردن
معانی دیگر : اثبات

انگلیسی به فارسی

اثبات


انگلیسی به انگلیسی

• showing as true by providing evidence, demonstrating, verifying, substantiating

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] اثبات .
[آب و خاک] صحت مدل

مترادف و متضاد

اثبات (اسم)
affirmation, assertion, proof, show, demonstration, proving, substantiation, argument, ascertainment, positivity, predication

ثابت کردن (اسم)
proving, fixation

جملات نمونه

1. documents proving his guilt
مدارکی که جرم او را ثابت می کرد

2. a caveat entered in a court to the proving of a will
عرضحالی که برای تعویق اجرای وصیت نامه تقدیم به دادگاه می شود

3. The administration has no vested interest in proving whether public schools were good or bad.
[ترجمه ترگمان]دولت هیچ علاقه ای به اثبات این موضوع ندارد که آیا مدارس دولتی خوب یا بد هستند
[ترجمه گوگل]دولت به دنبال اثبات اینکه مدارس دولتی خوب یا بد هستند علاقه خاصی به دولت ندارد

4. The transition to a multi-party democracy is proving to be difficult.
[ترجمه ترگمان]گذار به دموکراسی چند حزبی دشوار است
[ترجمه گوگل]انتقال به دموکراسی چند حزبی دشوار است

5. New York is a proving ground today for the Democratic presidential candidates.
[ترجمه ترگمان]نیویورک امروز برای کاندیدای ریاست جمهوری دموکرات ثابت شده است
[ترجمه گوگل]امروز نیویورک برای کاندیداهای ریاست جمهوری دموکرات، یک منطقه اثبات کننده است

6. The debate on Europe is proving to be something of a liability for the Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد اروپا اثبات می کند که چیزی از مسئولیت نخست وزیر است
[ترجمه گوگل]بحث در مورد اروپا ثابت می کند چیزی از مسئولیت نخست وزیر است

7. The police broke her alibi by proving she knew how to shoot a pistol.
[ترجمه ترگمان]پلیس عذر اونو شکست و ثابت کرد که می دونه چطور یه اسلحه شلیک کنه
[ترجمه گوگل]پلیس با اثبات اینکه او می دانست که چگونه یک تپانچه را شلیک می کند، آلبیع را شکست

8. Considerable resources have been devoted to proving him a liar.
[ترجمه ترگمان]امکانات Considerable صرف اثبات دروغ گفتن به او شده است
[ترجمه گوگل]منابع قابل توجهی برای اثبات او دروغگو اختصاص داده شده است

9. Proving his innocence has become a matter of honour.
[ترجمه ترگمان]اثبات می کند که بی گناهی او باعث افتخار شده است
[ترجمه گوگل]اثبات بی گناهی وی به افتخار تبدیل شده است

10. These new proposals are proving to be hot stuff.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها جدید، مسائل داغی هستند
[ترجمه گوگل]این پیشنهادات جدید ثابت کرده اند که چیزهای گرم است

11. The lure of rural life is proving as strong as ever.
[ترجمه ترگمان]فریب زندگی روستایی چنان قوی است که تا به حال ثابت شده است
[ترجمه گوگل]لذت بردن از زندگی روستایی به همان اندازه قوی است

12. It's an ideal proving ground for the new car.
[ترجمه ترگمان]ثابت کردن زمین برای ماشین جدید
[ترجمه گوگل]این زمینه ایده آل برای ماشین جدید است

13. It is proving controversial in the extreme.
[ترجمه ترگمان]اثبات شده است که در نهایت بحث برانگیز شده است
[ترجمه گوگل]این در افراطی بحث برانگیز است

14. What a sod this job is proving to be!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه گوگل]این چه مدتی است که این کار انجام شده است؟

پیشنهاد کاربران

proving ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: ورآمدن 2
تعریف: افزایش حجم خمیر در نتیجۀ به‏ وجود آمدن گاز و تشکیل حباب در بافت آن براثر ترکیبات شیمیایی یا تخمیر


کلمات دیگر: