کلمه جو
صفحه اصلی

rehabilitation


معنی : نوسازی، توانبخشی، نوتوانی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار
معانی دیگر : نوتوانی، نوسازی، توانبخشی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار

انگلیسی به فارسی

نوتوانی، نوسازی، توانبخشی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار


توانبخشی، نوسازی، نوتوانی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or rehabilitating or the condition of having been rehabilitated.

- They believe that a prison's goal should be rehabilitation and not just punishment.
[ترجمه ترگمان] آن ها بر این باورند که هدف یک زندان باید بازسازی و نه فقط مجازات باشد
[ترجمه گوگل] آنها بر این باورند که هدف زندان باید توانبخشی و نه فقط مجازات باشد
- He has stopped drinking and regained his health, and he credits Alcoholics Anonymous for his rehabilitation.
[ترجمه الهام] او مصرف الکل را متوقف کرده و به خاطر احیای سلامتی اش، باعث اعتبار ( انجمن ) الکلیهای گمنام شد.
[ترجمه ترگمان] او مشروب را متوقف کرده و سلامتی خود را دوباره به دست آورده است، و به Alcoholics ناشناس برای توان بخشی خود اعتبار می دهد
[ترجمه گوگل] او نوشیدنی را متوقف کرده و سلامت خود را به دست آورده است و او را به خاطر توانبخشی اش به الکل انحصار می دهد

• restoration to good health or condition; restoration of a person's good reputation

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] توانبخشی قلبی
[حقوق] اعاده حیثیت، اعاده اعتبار، اعاده وضع، ترمیم
[آب و خاک] نوسازی، احیا، تجدید حیات

مترادف و متضاد

نوسازی (اسم)
novation, modernization, renovation, instauration, reconstruction, rehabilitation

توانبخشی (اسم)
rehabilitation

نوتوانی (اسم)
rehabilitation

تجدید اسکان (اسم)
rehabilitation

احیای شهرت یا اعتبار (اسم)
rehabilitation

جملات نمونه

1. the rehabilitation of northern forests
بازسازی جنگل های شمال

2. the rehabilitation of slum areas
بازسازی محله های فقیرنشین

3. The prison is euphemistically called a "rehabilitation centre".
[ترجمه ترگمان]این زندان به نام \"مرکز توان بخشی\" خوانده می شود
[ترجمه گوگل]زندان به صورت عرفانی 'مرکز توانبخشی' نامیده می شود

4. She's checked into a private clinic for drug rehabilitation.
[ترجمه ترگمان]او برای توان بخشی معتادان به یک کلینیک خصوصی رسیدگی کرده است
[ترجمه گوگل]او به یک کلینیک خصوصی برای توانبخشی مواد مخدر مراجعه کرده است

5. He's booked himself into a rehabilitation clinic.
[ترجمه ترگمان]او خودش را درگیر یک کلینیک توان بخشی کرده است
[ترجمه گوگل]او خود را به یک کلینیک توانبخشی اختصاص داده است

6. Important differences existed between the clinical and rehabilitation members in their approach to patient management.
[ترجمه ترگمان]تفاوت های مهمی بین اعضای بالینی و توان بخشی در رویکرد آن ها نسبت به مدیریت بیمار وجود داشت
[ترجمه گوگل]بین اعضای بالینی و توانبخشی در رویکرد خود به مدیریت بیمار تفاوت های مهمی وجود داشت

7. Rehabilitation will be an uphill struggle.
[ترجمه ترگمان]توان بخشی یک مبارزه دشوار خواهد بود
[ترجمه گوگل]توانبخشی یک مبارزه سخت است

8. We have also backed scientific research into rehabilitation schemes and their effectiveness.
[ترجمه ترگمان]ما همچنین از تحقیقات علمی در زمینه طرح های نوسازی و اثربخشی آن ها پشتیبانی کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما همچنین تحقیقات علمی در زمینه طرح های توانبخشی و اثربخشی آنها را حمایت کرده ایم

9. The government's international rehabilitation was greatly assisted by the Gulf war.
[ترجمه ترگمان]جنگ داخلی دولت به شدت به بازسازی بین المللی کمک کرد
[ترجمه گوگل]توانبخشی بین المللی دولت به شدت توسط جنگ خلیج کمک کرد

10. These offer valuable information and rehabilitation services to handicapped individuals.
[ترجمه ترگمان]این ها خدمات اطلاعاتی و توان بخشی ارزشمندی برای افراد معلول ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]این اطلاعات و خدمات توانبخشی را برای افراد معلول فراهم می کند

11. However, rehabilitation has made rather more significant inroads than is suggested by the formal description of the system.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نوسازی باعث تاخت و تاز بسیار بیشتری نسبت به توصیف رسمی سیستم شده است
[ترجمه گوگل]با این حال، توانبخشی، موجب شده است که نسبت به توصیف رسمی سیستم پیشبینی شود

12. Some seek personal de-criminalisation and rehabilitation, others have a more fundamental objection to man-made laws and courts as such.
[ترجمه ترگمان]برخی به دنبال جرم انگاری و توان بخشی شخصی هستند، برخی دیگر اعتراض اساسی تری نسبت به قوانین و دادگاه ها دارند
[ترجمه گوگل]بعضی ها به دنبال شخصی سازی مجدد و بازپروری هستند، بعضی دیگر اعتراض اساسیتری نسبت به قوانین و دادگاه های ساختگی دارند

13. This is a psychiatric rehabilitation centre for people unable to cope with daily problems.
[ترجمه ترگمان]این یک مرکز توان بخشی روانی برای افرادی است که نمی توانند با مشکلات روزمره کنار بیایند
[ترجمه گوگل]این یک مرکز توانبخشی روانپزشکی برای افرادی است که قادر به مقابله با مشکلات روزمره نیستند

14. They had a team of architects beavering away at a scheme for the rehabilitation of District
[ترجمه ترگمان]آن ها گروهی از معماران را داشتند که در طرحی برای نوسازی منطقه دور افتاده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک تیم از معماران داشتند که با برنامه ریزی برای احیای ناحیه درگیر بودند

پیشنهاد کاربران

اعادۀ اعتبار، اصلاح

بازسازی

بازپروری

بازپروری
اصلاح و تربیت مجدد

در نفت و گاز:
ارتقای ضریب بازیافت
افزایش ضریب بازیافت
نوسازی

اعاده حیثیت مجرم

مرمت

احیای محل سکونت

تقویت

توانبخشی ( پس از بیماری ) یا اعاده ی اعتبار ( پس از آزادی ) برای بازگشت به زندگی

دوره درمان وابستگی به مواد مخدر یا الکل

در متون حقوقی به معنی اعاده حیثیت

توانبخشی

توان بخشی برای بازگشت به زندگی عادی ( درباره ی معتادان و زندانیان )

rehabilitation ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: بازپروری
تعریف: احیای زمین تخریب شده برای دستیابی به سطح قبلی تولید و پایدار نگهداشتن آن


کلمات دیگر: