کلمه جو
صفحه اصلی

retrogression


معنی : برگشت، پس رفت، پس روی، قفاروی، حرکت قهقرایی
معانی دیگر : سیر قهقرایی، پسگردی

انگلیسی به فارسی

پس رفت، برگشت، پس روی، حرکت قهقرایی، قفاروی


عقب ماندگی، پس روی، پس رفت، برگشت، حرکت قهقرایی، قفاروی


انگلیسی به انگلیسی

• reversion to a previous condition; backward movement, retreat

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سیر تخریبی
[زمین شناسی] سیر تخریبی ،واپس گرایی - در علم تکامل، گذر از یک حد بالایی به حد پایین تر یا از یک حالت یا نوع یا ساخترا تخصصی تر به یک درجه پایین تر در تکامل یک ارگانیسم را گویند.
[آب و خاک] پایین افتادن بستر

مترادف و متضاد

برگشت (اسم)
tergiversation, reprise, return, repercussion, backstroke, relapse, regression, regress, reflux, reversal, turnover, revert, coming back, recrudescence, regurgitation, retrogression, refluence, upturn

پس رفت (اسم)
recession, retrogression

پس روی (اسم)
regress, retrogression, retrogradation

قفاروی (اسم)
retrogression, retrogradation

حرکت قهقرایی (اسم)
retrogression

جملات نمونه

1. There has been a retrogres-sion in the field of human rights since 197
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۷ تاکنون در زمینه حقوق بشر دوستی برگزار شده است
[ترجمه گوگل]از 197 سالگی در زمینه حقوق بشر رو به افزایش بوده است

2. Persist in progress and oppose retrogression!
[ترجمه ترگمان]Persist در پیشرفت و مخالفت با retrogression!
[ترجمه گوگل]در حال پیشرفت هستیم و مخالفت با عقب ماندگی!

3. German people and increasing economic retrogression and degradation!
[ترجمه ترگمان]مردم آلمان و رشد اقتصادی و تنزل اقتصادی!
[ترجمه گوگل]مردم آلمان و افزایش ضعف اقتصادی و تخریب!

4. Why can you appear so big retrogression?
[ترجمه ترگمان]چرا اینقدر بزرگ شدی؟
[ترجمه گوگل]چرا شما می توانید به شدت عقب افتادگی به نظر می رسد؟

5. China will surely achieve progress, the present retrogression is only a temporary phenomenon.
[ترجمه ترگمان]چین قطعا به پیشرفت دست خواهد یافت، وضعیت کنونی تنها یک پدیده موقتی است
[ترجمه گوگل]چین مطمئنا به پیشرفت دست می یابد، بازگشت ضعیف در حال حاضر تنها یک پدیده موقت است

6. From the Early Silurian large scale of retrogression had begun accompanying the Late Caledonian movement.
[ترجمه ترگمان]از the اولیه Silurian شروع به همراهی با جنبش Caledonian پایانی شده بود
[ترجمه گوگل]از مقیاس بزرگ عقب افتادگی Early Silurian همراه با جنبش پس از Caledonian شروع شد

7. It would be a retrogression of history, a retrogression of many years.
[ترجمه ترگمان]این یک retrogression تاریخ است، یک retrogression از چندین سال
[ترجمه گوگل]این امر می تواند به عقب راندن تاریخ و بازگشت بسیاری از سالها باشد

8. Slow growth equals stagnation and even retrogression.
[ترجمه ترگمان]رشد کند برابر رکود و حتی retrogression است
[ترجمه گوگل]رشد ناگهانی رکود و حتی بازگشت به حالت اولیه است

9. This paper proposed the reasonable amount and the temperature of adding silica flour after studying the strength retrogression of Romania S_2 oil cement at high temperature.
[ترجمه ترگمان]این مقاله مقدار معقول و دمای اضافه کردن آرد سیلیکا بعد از بررسی مقاومت سیمان رومانی ۲ \/ ۲ سیمان رومانی در دمای بالا را پیشنهاد کرد
[ترجمه گوگل]در این مقاله مقدار معقولی و درجه حرارت افزوده شدن آرد سیلیکا پس از مطالعه برگشت پذیری سمان رومانی S_2 در دمای بالا پیشنهاد شده است

10. They oppose communism, purge those who hold different views, hinder progress and favor retrogression.
[ترجمه ترگمان]آن ها با کمونیسم مخالف هستند، کسانی را که دیدگاه های متفاوتی دارند پاک می کنند، مانع پیشرفت می شوند و طرفدار retrogression هستند
[ترجمه گوگل]آنها با کمونیسم مخالفت می کنند، کسانی که دیدگاه های مختلفی دارند، مانع پیشرفت و رفع خستگی می شوند

11. Objective:to statistics the effect of close needling and acupuncture with warmed needle on retrogression gonarthritis.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای آمار اثر of نزدیک و طب سوزنی با سوزن گرم بر روی retrogression gonarthritis
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه آمار اثر سوزن و طب سوزنی با استفاده از سوزن گرم بر روی گاستروترت برگشت پذیر است

12. Objective: to statistics the effect of close needling and acupuncture needle on retrogression gonarthritis.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای آمار اثر of نزدیک و سوزن طب سوزنی بر روی retrogression gonarthritis
[ترجمه گوگل]هدف از آمار اثر سوزن سوزن سوزن و سوزن طب سوزنی در درمان ضایعه زانو

13. On one hand impeach Lv, to reforming progress the prospect worries, fear the road of retrogression.
[ترجمه ترگمان]از یک سو، Lv،، برای اصلاح روند پیشرفت، نگرانی های چشم انداز، ترس از جاده of را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]از یک سو المپ المپیک، برای اصلاح پیشرفت چشم انداز نگران است، از جاده عقب افتادگی ترس می کند

14. A cusp is also called a stationary point or point of retrogression gression.
[ترجمه ترگمان]نقطه اوج نیز نقطه ثابت یا نقطه of retrogression نامیده می شود
[ترجمه گوگل]یک عصاره همچنین یک نقطه ثابت یا نقطه ضعف برگشت پذیر است

15. For alleviation angst, the person can use depressive, projectile, retrorse action, fixed action, retrogression to wait for ego of psychological defense mechanism to adjust.
[ترجمه ترگمان]برای رفع ترس و وحشت، فرد می تواند از افسردگی، گلوله، اقدام retrorse، عمل ثابت و retrogression استفاده کند تا برای نفس کشیدن از مکانیزم دفاعی روانی آماده شود
[ترجمه گوگل]برای افسردگی کاهش می یابد، فرد می تواند از افسردگی، مبارزه با پرتابه، زنگ زدگی، عمل ثابت، اقدام به عقبنشینی برای صبر کردن برای خودداری از مکانیسم دفاع روانی استفاده کند


کلمات دیگر: