کلمه جو
صفحه اصلی

shoal


معنی : گروه، کم ژرفا، تپه زیرابی، کم عمق شدن، دسته شدن
معانی دیگر : جماعت کثیر، توده ی انبوه (از مردم)، دسته ی بزرگ ماهی، گله ی ماهی، (جای کم عمق در دریا و رود و غیره) آبتل، سنار، پایاب، گدار، کم ژرفا شدن یا کردن، کم عمق شدن یا کردن، تنگ، کم جای

انگلیسی به فارسی

پایاب، کم عمق، تنگ، کم جای، تپه زیرابی، گروه،دسته شدن، کم ژرفا، کم عمق شدن


ساقه، کم ژرفا، تپه زیرابی، گروه، کم عمق شدن، دسته شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a shallow area within a body of water.
مشابه: shallow

(2) تعریف: an elevated ridge or area in the bottom of a body of water, esp. one that is uncovered at low tide; sandbar.
صفت ( adjective )
• : تعریف: shallow, esp. when constituting a hazard for boats.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shoals, shoaling, shoaled
• : تعریف: to become shallower.
مشابه: shallow
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: shoaly (adj.)
(1) تعریف: to cause to become shallower.

(2) تعریف: to sail or pilot (a vessel) into dangerously shallow waters; run aground.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a large group of fish, dolphins, or whales; school.

(2) تعریف: any large number of things or persons; crowd; throng.
مشابه: confluence, swarm
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shoals, shoaling, shoaled
• : تعریف: to gather into a large group; throng.

• sand bank in shallow water; area of shallow water; school of fish; large group of people or things
throng, crowd together, gather into a large group (of fish, etc.); become shallow; make shallow
a shoal of fish is a large group of them swimming together.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آستانه - کم عمق - کم عمق شدن - آبتل
[زمین شناسی] آبتل، تپه زیرآب - صفت: دارای عمق کم، کم عمق. اسم: الف) محل نسبتاً کم عمق در رود، دریاچه، دریا یا سایر توده های آب را گویند. Shallows. ب) پشته، کنار یا سد غرق شده را گویند که از ماسه یا سایر مواد تحکیم نیافته ساخته شده و یا توسط آنها پوشیده شده است و از کف توده یا پیکره آب تا نزدیک سطح بالا می آید و خطری را برای کشتی رانی ایجاد می کند. بالاخص برآمدگی، یا ناحیه ای مانند برآمدگی در عمق 10 فاتوم (سابقاً 6 فاتوم) یا کمتر را گویند که از موادی به جز سنگ یا مرجان تشکیل شده باشد. این برآمدگی ممکن است در آب پایین، آشکار و نمایان شود. مقایسه شود با: reef. ج) در گمانه زنی، منطقه سنگی در کف دریا را گویند. د) رشدی از پوشش گیاهی بر روی قاعده دریاچه عمیق را گویند که در هر عمقی ظاهر می شود. فعل: به تدریج کم عمق شدن؛ باعث کم عمق شدن؛ پر شدن یا انسداد با یک آتبل؛ رسیدن از یک عمق بیشتر به عمقی کمتر آب را گویند.
[آب و خاک] جزیره نما، آستانه رسوب گذاری

مترادف و متضاد

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

کم ژرفا (اسم)
shoal, shallow

تپه زیرابی (اسم)
shoal

کم عمق شدن (فعل)
shoal

دسته شدن (فعل)
beehive, shoal, gam

جملات نمونه

1. The shark described a circle around the shoal of fish.
[ترجمه ترگمان]کوسه دایره ای را دور دسته های ماهی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]کوسه دایره ای را در اطراف ساحه ماهی توصیف کرد

2. A shoal of fish swam past.
[ترجمه ترگمان]دسته ای از ماهی ها از کنار او رد شدند
[ترجمه گوگل]ماهیچه ای از ماهی پر از گذشته بود

3. The boat ran aground on a shoal.
[ترجمه ترگمان]قایق به گل نشست
[ترجمه گوگل]قایق در محاصره در محاصره قرار داشت

4. A shoal of fish swam past heading for the open sea .
[ترجمه ترگمان]دسته ای از ماهی ها از کنار دریا گذشتند و به طرف دریای آزاد رفتند
[ترجمه گوگل]ماهیچه ای از ماهی در حال عبور از دریای آزاد بود

5. When I have a shoal of feeding bream in the swim I can not rest easy.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک گله از ماهی سیم را در شنا دارم، خیالم راحت نیست
[ترجمه گوگل]وقتی که من یک قاشق غذاخوری در شنا دارم، نمی توانم راحت باشم

6. A shoal makes an impressive sight, especially as they are one of the few catfish active by day.
[ترجمه ترگمان]یک گله باعث می شود که یک منظره چشمگیر به نظر برسد، به خصوص که آن ها یکی از معدود گربه ماهی در روز هستند
[ترجمه گوگل]ساقه چشم چشمگیر، به ویژه به عنوان آنها یکی از چند گربه ماهی فعال روز است

7. Shoal Creek overflowed its banks Friday.
[ترجمه ترگمان]نهر طغیان رود در روز جمعه از بانک های آن طغیان کرد
[ترجمه گوگل]Shoal Creek روز جمعه از بانک هایش سرازیر شد

8. A small shoal of big bream may patrol a beat no wider than five yards.
[ترجمه ترگمان]دسته ای کوچک از ماهی سیم بزرگ شاید بیشتر از پنج متر رد شوند
[ترجمه گوگل]یک قطعه کوچکی از شکم بزرگ می تواند یک ضرب و شتم نه بیش از پنج متری را گشت بزند

9. Keep Pim. pictus in a shoal.
[ترجمه ترگمان] به \"Pim\" ادامه بده pictus در دسته های کوچک
[ترجمه گوگل]نگه داشتن پیم pictus در گودال

10. It is a great shoal of sprats that has assembled in these inshore waters.
[ترجمه ترگمان]این دسته ای عظیم از sprats است که در این آب های ساحلی جمع شده اند
[ترجمه گوگل]این یک دره بزرگ از spats است که در این آبهای ساحلی جمع شده است

11. Note how the smallest fish in the shoal make sudden, unthinking darts in the current.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که چگونه کوچک ترین ماهی در این رمه به طور ناگهانی و بدون تفکر در جریان حرکت می کند
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که چگونه کوچکترین ماهی در ساحه ناگهانی، ذاتا در حال حاضر دندانه دار است

12. Enoch's raft was carried by a shoal of fish to Culross where she was baptised by St Serf.
[ترجمه ترگمان]کلک خنوخ با گله ای ماهی که از سنت serf غسل تعمید داده شده بود، حمل می شد
[ترجمه گوگل]قایق Enoch توسط یک ماهی دریایی از ماهی به کالروسز جایی که او توسط صومعه Serf تعمید گرفته بود

13. The small shoal fish shimmer in the background.
[ترجمه ترگمان]ماهی های shoal کوچک در پس زمینه پدیدار می شوند
[ترجمه گوگل]ماهی های ساحلی کوچک در پس زمینه سوسو می زنند

14. The shoal consists of lots of females and a single large male.
[ترجمه ترگمان]این رمه از تعداد زیادی ماده و یک نر بزرگ تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]ساقه شامل بسیاری از زنان و یک مرد بزرگ است

do not cross a river unless you find a shoal!

بی‌گدار به آب مزن!



کلمات دیگر: