کلمه جو
صفحه اصلی

successively


پی در پی، متوالیا، پیاپی، پشت سر هم

انگلیسی به فارسی

پیوسته


انگلیسی به انگلیسی

• one after another, sequentially

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] متوالیا، ترتیب، متوالی، پشت سر هم، پیاپی

جملات نمونه

1. This concept has been applied successively to painting, architecture and sculpture.
[ترجمه ترگمان]این مفهوم برای نقاشی، معماری و مجسمه سازی به کار گرفته شده است
[ترجمه گوگل]این مفهوم به طور پیوسته به نقاشی، معماری و مجسمه سازی اعمال شده است

2. Diana won five championships in women's high jump successively in the five years.
[ترجمه ترگمان]دیانا در پنج سال پیاپی پنج بار در پرش ارتفاع زنان برنده شد
[ترجمه گوگل]دیانا در پنج سال گذشته پنج قهرمانی را در پیروزی پرش زنان به دست آورد

3. Fish and other organisms have been successively destroyed over large areas of the creek, and surviving fish have become chronically diseased.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها و ارگانیسم های دیگری به ترتیب در مناطق وسیعی از این نهر ویران شده اند و ماهی های زنده به طور مزمن بیمار شده اند
[ترجمه گوگل]ماهی ها و سایر ارگانیزم ها به طور پیوسته در قسمت های وسیعی از رودخانه نابود شده اند و ماهی های زنده مانده به طور مکرر مبتلا شده اند

4. Joined the Guardian in 196 and served successively as deputy editor, managing editor and City editor until 197
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶ به گاردین پیوست و به عنوان معاون سردبیر، سردبیر و ویراستار شهر تا ۱۹۷ نفر خدمت کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1966 به محافظ سپرده شد و تا سال 197 به عنوان معاون سردبیر، سردبیر و سردبیر شهر اداره شد

5. Fish, beetles, protozoans, and trees, will be successively more primitive beings.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها، سوسک ها، protozoans، و درختان، به ترتیب موجودات اولیه دیگری خواهند بود
[ترجمه گوگل]ماهی، سوسک ها، پروتوزوها و درختان، به صورت پیوسته بیشتر ظاهری اولیه خواهد بود

6. The probability matrix is raised to successively higher powers in much the same way.
[ترجمه ترگمان]ماتریس احتمال برای توان های بالاتر به همان طریق افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]ماتریس احتمالی به طور پیوسته قدرت بالاتر به طور یکسان افزایش می یابد

7. Addition of successively higher odd harmonics steepens the wings and reduces the amplitude of the fluctuations in between.
[ترجمه ترگمان]اضافه شدن harmonics عجیب و غریب به ترتیب wings بال را کاهش می دهد و دامنه نوسانات بین آن ها را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر هارمونیک های متوالی بالاتر، بال ها را تکان می دهد و دامنه نوسانات بین آنها را کاهش می دهد

8. These potentialities are successively narrowed down in subsequent stages of development.
[ترجمه ترگمان]این توانایی ها به ترتیب در مراحل بعدی توسعه محدود شده اند
[ترجمه گوگل]این توانایی ها در مراحل بعدی توسعه بطور پیوسته کاهش می یابد

9. All these concepts have been applied, successively, to prehistoric cave paintings, with different but always arbitrary results.
[ترجمه ترگمان]همه این مفاهیم به طور موفقیت آمیزی به نقاشی های غاری مربوط به تاریخ ما، با نتایج متفاوت اما همیشه دل خواه، اعمال شده اند
[ترجمه گوگل]تمام این مفاهیم، ​​به طور پیوسته، به نقاشی های غار پیش از تاریخ پرداخته شده است، با نتایج متفاوت اما همیشه دلخواه

10. Although has exchanged 6 vanguards successively, but on the hold field the superiority blue-black regiment like has not been willing to attack the match gate.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه ۶ ماه کامل پشت سر هم رد و بدل شد، اما در میدان نگه داشتن یک هنگ بزرگ سیاه که مایل به حمله به دروازه مسابقه نبود
[ترجمه گوگل]اگر چه 6 پیشگام را به طور متوالی رد و بدل کرده است، اما در میدان نگهبانی، فرماندهی سیاه و سفید برتری مانند مایل به حمله به دروازه مسابقه نیست

11. He successively held the posts of brigade and army commander.
[ترجمه ترگمان]او به طور موفقیت آمیز پست فرماندهی تیپ و فرمانده ارتش را در دست داشت
[ترجمه گوگل]او به طور پیوسته پست های تیپ و فرمانده ارتش را برگزار کرد

12. As temperature was increased successively, the coercive force and squareness ratio of the film decreased because of grain growth and second phase coarsening.
[ترجمه ترگمان]با افزایش دما، نسبت اجباری و نسبت squareness این فیلم به دلیل رشد غله و coarsening فاز دوم کاهش یافت
[ترجمه گوگل]با افزایش درجه حرارت به طور پیوسته، نسبت نیرو و فشار نسبت به فیلم کاهش می یابد به دلیل رشد دانه و خم شدن فاز دوم

13. Three earthquakes of magnitude 6 or over successively occur- red in the previous aseismic regions of Northern Territory, Australia.
[ترجمه ترگمان]سه زلزله ۶ ریشتری یا بیش از حد در مناطق aseismic پیشین منطقه شمالی استرالیا رخ داد
[ترجمه گوگل]سه زلزله با شدت 6 یا بیشتر به طور متوالی در مناطق پیشین منطقه قلمرو شمالی استرالیا رخ می دهد

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. Usually, pressing TAB successively at run time selects each control in the tab order.
[ترجمه ترگمان]معمولا، فشار دادن TAB به طور متوالی در زمان اجرا هر کنترل را در دستور زبانه انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]معمولا، با فشار دادن TAB به صورت متوالی در زمان اجرا، هر کنترل را در ترتیب قرار می دهد

پیشنهاد کاربران

بطور متوالی، پی در پی

به ترتیب


کلمات دیگر: