کلمه جو
صفحه اصلی

dispose


معنی : مرتب کردن، مستعد کردن، ترتیب کارها را معین کردن
معانی دیگر : در معرض قرار دادن، پذیرا کردن، مایل کردن، خواهان کردن، مستقر کردن، آراستن، آرایش رزمی (و غیره) دادن، تنظیم کردن، ردیف کردن، چیدن، اختیار داشتن، مورد رسیدگی قرار دادن، حل و فصل کردن، رسیدگی کردن، disposal : مرتب کردن

انگلیسی به فارسی

( disposal =) مرتب کردن، مستعد کردن، ترتیب کارها را معین کردن


انتقال، مرتب کردن، مستعد کردن، ترتیب کارها را معین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• control; arrange, put in order
see also disposed.
if you dispose of something that you no longer want or need, you get rid of it.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] مرتبکردن، مستعد کردن، ترتیبکارها رامعینکردن

مترادف و متضاد

place, order; deal with


مرتب کردن (فعل)
order, range, regulate, arrange, set, serialize, dispose, marshal, collocate, put in order, regularize, classify, tidy, draw up, redd, line up, straighten

مستعد کردن (فعل)
dispose, prepare, predispose

ترتیب کارها را معین کردن (فعل)
dispose, plan

Synonyms: actuate, adapt, adjust, arrange, array, bend, bias, call the tune, condition, determine, distribute, fix, govern, group, incline, induce, influence, lay down the law, lead, locate, make willing, marshal, methodize, motivate, move, organize, predispose, prepare, promote, prompt, put, put one’s foot down, put to rights, range, rank, read the riot act, regulate, ride herd on, set, set in order, settle, shepherd, stand, sway, systematize, tailor, tempt


Antonyms: disarrange, disorder, displace, disturb, mismanage


جملات نمونه

1. dispose of
1- (از شر چیزی) خلاص شدن،کلک (چیزی را) کندن،از سر خود باز کردن،دور انداختن

2. in the past, night air was thought to dispose one to sickness
در قدیم معتقد بودند که هوای شب آدم را مستعد بیماری می کند.

3. Have you any secondhand books to dispose of?
[ترجمه پویی] آیا کتاب دست دومی برای دورانداختن داری؟
[ترجمه ترگمان]کتاب های دست دوم هم داری که از شرش خلاص شی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما کتابهای دست دوم برای دور زدن دارید؟

4. Let's dispose of this matter once and for all.
[ترجمه ز- ع] بیایید یکبار و برای همیشه تکلیف این موضوع را روشن کنیم.
[ترجمه ترگمان]بیا یک بار و برای همیشه از این موضوع خلاص شویم
[ترجمه گوگل]بیایید یک بار و برای همه از این موضوع دور بمانیم

5. Suspicions dispose kings to tyranny and husbands to jealousy.
[ترجمه علی جادری] بدگمانی , پادشاهان را به ستم و شوهران را به حسادت وا می دارد .
[ترجمه ترگمان]از دست دادن شاهان به بیدادگری و husbands نسبت به حسادت
[ترجمه گوگل]شک و تردید پادشاهان را به ظلم و ستم و شوهران به حسادت می اندازند

6. His rudeness when we first met didn't dispose me very kindly to/towards him.
[ترجمه علی جادری] گستاخی او در اولین دیدار باعث نشد تا من با او خیلی مهربانانه برخورد کنم .
[ترجمه ترگمان]rudeness که اولین بار همدیگر را دیدیم با مهربانی مرا به او نزدیک نکرد
[ترجمه گوگل]زناشویی او هنگامی که ما برای اولین بار ملاقات کرد، من را بسیار مهربان به / به سمت او نیست

7. The low salary did not dispose him to accept the position.
[ترجمه علی] دستمزد کم او را متمایل به پذیرش این پست نکرد
[ترجمه ترگمان]حقوق low او را از این وضع راضی نمی کرد
[ترجمه گوگل]دستمزد کم او را نپذیرفت تا موقعیت را بپذیرد

8. There just remains the matter of funding to dispose of.
[ترجمه ترگمان]فقط موضوع تامین بودجه برای انهدام وجود دارد
[ترجمه گوگل]فقط موضوع تامین بودجه برای از بین بردن وجود دارد

9. He doesn't know how to dispose of his spare time.
[ترجمه علی جادری] او نمی داند چگونه اوقات فراغتش ر ا بگذراند .
[ترجمه ترگمان]او نمی داند که وقت اضافی خود را چگونه از دست بدهد
[ترجمه گوگل]او نمی داند چگونه اوقات فراغت خود را دور بریزد

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. We'll have to dispose of the mice in the house .
[ترجمه ترگمان]ما مجبوریم موش ها را از خونه بیرون ببریم
[ترجمه گوگل]ما باید از موش ها در خانه کنار بیاییم

12. The United States tried to dispose of its grain surpluses.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده سعی کرد مازاد گندم خود را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]ایالات متحده تلاش کرد که مازاد دانه ای خود را از بین ببرد

13. We will have to dispose of the mice in the attic.
[ترجمه ترگمان]ما مجبوریم موش های زیر شیروانی را نابود کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از موش در اتاق زیر شیروانی استفاده کنیم

14. They had to dispose of the opposition.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید اپوزیسیون را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند مخالفت کنند

15. They decided to dispose of much of their property.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که مقدار زیادی دارایی خود را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند که مقدار زیادی از اموالشان را دفن کنند

In the past, night air was thought to dispose one to sickness.

در قدیم معتقد بودند که هوای شب آدم را مستعد بیماری می‌کند.


His looks and manner of speaking disposed the audience to accept his demands.

قیافه و طرز حرف زدن او حضار را مستعد قبول کردن خواسته‌های او کرد.


He is not well-disposed toward me.

او با من خوب نیست.


The troops were disposed on both sides of the river.

سربازان در دو طرف رودخانه مستقر شده بودند.


She disposed her books within her reach.

او کتابهایش را در معرض دسترس خود قرار داد.


man proposes but God disposes

خواستن از بشر، دادن از خدا


Two weeks ago, he disposed of the stolen goods at a low price.

دو هفته پیش کالاهای دزدیده‌شده را به قیمت ارزان رد کرد (فروخت).


He disposed of the problems one by one.

او مسائل را یک به یک مورد رسیدگی قرار داد.


He disposed of the fox with one blow to the head.

او روباه را با یک ضربه به سرش خلاص کرد.


He disposed of considerable wealth.

او ثروت قابل‌ملاحظه‌ای دارد.


اصطلاحات

dispose of

1- (از شر چیزی) خلاص شدن، کلک (چیزی را) کندن، از سر خود باز کردن، دور انداختن


dispose of

2- رسیدگی کردن به، جوابگو شدن


dispose of

3- کشتن، خلاص کردن


dispose of

4- (عامیانه) داشتن، دارا بودن


پیشنهاد کاربران

واداشتن

Persuade , encourage

دور انداختن

منتقل کردن، انتقال دادن

خلاص شدن از دست چیزی

ساماندهی و فیصله امور ( با هر روش از قبیل از بین بردن یا فروش یا جایجایی به محلی دور )
Whose responsibility is it to dispose
Of medical waste unless municipality
چه کسی جز شهرداری مسئول ساماندهی زباله های پزشکی است؟

dispose با of بیاد
dispose of sth=to get rid of sth
در غیر این صورت
dispose =مرتب کردن

pre dispose
predispose=مستعد کردن یا persuade

دفع شدن
the carbon dioxide is disposed of with waste.

اعراض کردن

علاوه بر معانی روتین و اشاره شده، به معنا شکست دادن هم میباشد
two goals by Ronaldo disposed of Barcelona

حقوق ( تعیین تکلیف کردن )

این واژه می تواند به صورت امحاء کردن و دفع زباله و چیزهای به درد نخور نیز ترجمه شود.

شکل دادن
حالت دادن
مرتب کردن

اعراض

ترتیب چیزی را دادن

دور ریختن
دور انداختن
از شر چیزی خلاص شدن


کلمات دیگر: