1. county court
(امریکا) دادگاه بخش
2. Many county councils are now controlled by the Conservatives.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این شوراها در حال حاضر توسط محافظه کاران کنترل می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شوراهای شهرستان اکنون توسط محافظه کاران کنترل می شوند
3. He was elected MP for his native county of Merioneth.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نماینده مجلس محلی his انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان نماینده مجلس برای مادری مونیونت انتخاب شد
4. Notts County Council is to cut 200 jobs in a bid to escape being rate-capped.
[ترجمه ترگمان]شورای شهر Notts قصد دارد تا ۲۰۰ فرصت شغلی را در تلاش برای فرار از جرم به دست آورد
[ترجمه گوگل]شورای شهر ناترس می بایست 200 شغل را در تلاش برای فرار از حد مجاز کاهش دهد
5. It is sad to see a county confine its activities to undignified public bickering.
[ترجمه ترگمان]دیدن این استان غمگین است که فعالیت هایش را محدود به bickering عمومی می کند
[ترجمه گوگل]غم انگیز است که یک منطقه را به فعالیت های خود محدود سازد تا مجازات های عمومی را محکوم کند
6. We met in Dorchester, Dorset's bustling county town.
[ترجمه ترگمان]ما در دور چس تر با شهر county Dorset آشنا شدیم
[ترجمه گوگل]ما در شهرستان دورچستر، شهرستان روستایی پرشور شهرستان Dorset ملاقات کردیم
7. The county has put out the welcome mat for international investors.
[ترجمه ترگمان]این استان از فرش استقبال شده برای سرمایه گذاران بین المللی استفاده کرده است
[ترجمه گوگل]این منطقه برای سرمایه گذاران بین المللی از مزایای پذیرفته شده استفاده کرده است
8. I married above myself — rich county people.
[ترجمه ترگمان]من بالاتر از خودم با مردم ثروتمند ازدواج کردم
[ترجمه گوگل]من بالاتر از خودم ازدواج کردم - مردم منطقه غنی
9. He made 972 runs for the county.
[ترجمه ترگمان]او ۹۷۲ امتیاز برای این استان داشت
[ترجمه گوگل]او 972 اجرا را برای شهرستان انجام داد
10. She was coopted onto the county education committee.
[ترجمه ترگمان]او عضو کمیته آموزش استان بود
[ترجمه گوگل]او به کمیته آموزش و پرورش شهرستان متصل شد
11. When the good news reached there, the whole county rejoiced.
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر خوب به آنجا رسید تمام شهر شادمان شد
[ترجمه گوگل]وقتی خبر خوب به آنجا رسید، کل شهر خوشحال شد
12. That county is very poor.
[ترجمه ترگمان]این استان خیلی فقیر است
[ترجمه گوگل]این شهرستان بسیار فقیر است
13. For a local bus timetable, contact Dyfed County Council.
[ترجمه ترگمان]برای یک برنامه زمانی اتوبوس محلی، با شورای شهر Dyfed تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]برای یک برنامه زمانی اتوبوس محلی، با شورای شهرستان Dyfed تماس بگیرید
14. The budget allotment for each county is below what is needed.
[ترجمه ترگمان]اختصاص بودجه هر کشور کم تر از چیزی است که مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]تخصیص بودجه برای هر شهرستان زیر چیزی است که مورد نیاز است
15. These horses were judged the best in the county.
[ترجمه ترگمان]این اسب ها را در شهر بهترین مورد قضاوت قرار داده بودند
[ترجمه گوگل]این اسب ها بهترین در شهرستان محسوب می شوند