کلمه جو
صفحه اصلی

predetermine


معنی : قبلا تعیین کردن، قبلا مقدر کردن
معانی دیگر : (از پیش) تعیین کردن، تصمیم گرفتن، حکم کردن، مشخص کردن، دچار پیشداوری کردن، متمایل یا مخالف (نسبت به چیزی یا کسی) کردن

انگلیسی به فارسی

قبلا مقدر کردن، قبلا تعیین کردن


پیش تعیین شده، قبلا تعیین کردن، قبلا مقدر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• set beforehand; predestine, preordain; decide in advance

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: predetermines, predetermining, predetermined
مشتقات: predeterminative (adj.), predetermination (n.), predeterminer (n.)
(1) تعریف: to form or set (a decision, course of action, or the like) ahead of time.

- The computer's price was predetermined by foreign competition.
[ترجمه ترگمان] قیمت رایانه توسط رقبای خارجی از پیش تعیین شده بود
[ترجمه گوگل] قیمت کامپیوتر توسط رقابت خارجی تعیین شده است

(2) تعریف: to set unalterably; predestine.

- One's genes predetermine one's skin color.
[ترجمه ترگمان] یک ژن s یک رنگ پوست را رنگ آمیزی می کند
[ترجمه گوگل] ژنهای یک شخص از رنگ پوست خود جلوگیری می کند

(3) تعریف: to influence one in the direction of; incline one toward.

- Her father's work as a biologist predetermined her interest in nature.
[ترجمه ترگمان] کار پدرش به عنوان یک زیست شناس، علاقه او به طبیعت را از پیش تعیین کرده بود
[ترجمه گوگل] کار پدرش به عنوان یک متخصص زیست شناسی علاقه خود را به طبیعت پیش بینی کرده است

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تعیین کردن، مشخص کردن

مترادف و متضاد

قبلا تعیین کردن (فعل)
predestinate, predesignate, outline, predetermine, predestine

قبلا مقدر کردن (فعل)
predetermine

جملات نمونه

1. it is difficult to predetermine the problems that he will face
از پیش تعیین کردن اشکالاتی که با آن مواجه خواهد شد مشکل است.

2. A person's health is often genetically predetermined.
[ترجمه ترگمان]سلامتی فرد اغلب از قبل از نظر ژنتیکی از پیش تعیین شده
[ترجمه گوگل]سلامت فرد اغلب از نظر ژنتیکی تعیین می شود

3. The Prince's destiny was predetermined from the moment of his birth.
[ترجمه ترگمان]سرنوشت شاهزاده از لحظه تولدش معین شده بود
[ترجمه گوگل]سرنوشت شاهزاده از زمان تولد او تعیین شده است

4. An alarm sounds when the temperature reaches a predetermined level.
[ترجمه ترگمان]زنگ هشدار زمانی به صدا در می آید که دما به یک سطح از پیش تعیین شده برسد
[ترجمه گوگل]هنگامی که درجه حرارت به یک سطح از پیش تعیین شده، یک زنگ هشدار می دهد

5. It is impossible to predetermine every specific problem that we will meet.
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که هر مشکلی که ملاقات می کنیم را حل کنیم
[ترجمه گوگل]هر گونه مشکلی خاص که ما با آن مواجه خواهیم شد، غیرممکن است

6. We met at the predetermined time.
[ترجمه ترگمان]ما در زمان از پیش تعیین شده ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما در زمان تعیین شده ملاقات کردیم

7. It's not easy to predetermine the cost of producing this article in our factory.
[ترجمه ترگمان]تعیین هزینه تولید این مقاله در کارخانه آسان نیست
[ترجمه گوگل]هزینه تولید این مقاله در کارخانه ما آسان نیست

8. At a predetermined time, we'll all shout 'Happy Birthday, Dave'.
[ترجمه ترگمان]در یک زمان معین، همه ما فریاد خواهیم زد: تولدت مبارک دیو
[ترجمه گوگل]در یک زمان معین، همه ما فریاد می زنیم 'تولدت مبارک، دیو'

9. The colour of your eyes is predetermined by the colours of your parents' eyes.
[ترجمه ترگمان]رنگ چشم های شما به رنگ چشم والدین شما از پیش تعیین شده
[ترجمه گوگل]رنگ چشم شما از طریق رنگ چشم والدین شما تعیین می شود

10. The sex of the embryo is predetermined at fertilization.
[ترجمه ترگمان]جنس جنین در لقاح از پیش تعیین شده
[ترجمه گوگل]جنس جنین در باروری تعیین می شود

11. Is it possible to predetermine the types of conduct regarded as indecent?
[ترجمه ترگمان]آیا می توان انواع رفتار را ناشایست تلقی کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا امکان پیشگیری از انواع رفتارهای غیرقانونی وجود دارد؟

12. The concept that destiny is predetermined is a religious dogma and a philosophical delusion. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]این مفهوم که تقدیر از پیش تعیین شده است، یک تعصب مذهبی و یک پندار فلسفی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]مفهوم که سرنوشت پیش تعیین شده است، یک معجزه مذهبی و یک اتهام فلسفی است دکتر T P Chia

13. Predetermine the rest positions on a route and only chalk up and rest there.
[ترجمه ترگمان]بقیه را در یک مسیر قرار می دهد و فقط گچ را بلند می کند و در آنجا استراحت می کند
[ترجمه گوگل]موقعیت های بقیه را در یک مسیر مشخص کنید و فقط قالی را روی آن بگذارید و استراحت کنید

14. Predetermine the rest positions on a route and only chalk up and rest there. Climb briskly from one rest to the next.
[ترجمه ترگمان]بقیه را در یک مسیر قرار می دهد و فقط گچ را بلند می کند و در آنجا استراحت می کند از یک استراحت به بعد دیگر خیلی زود از جا بلند می شود
[ترجمه گوگل]موقعیت های بقیه را در یک مسیر مشخص کنید و فقط قالی را روی آن بگذارید و استراحت کنید از یک بقیه به بعد صعود کنید

15. Secondly, the initial conditions of late-developed countries predetermine that the actual learning is generally conducted under dominance of government.
[ترجمه ترگمان]دوم، شرایط اولیه کشورهای توسعه یافته - نشان می دهد که یادگیری واقعی عموما تحت تسلط دولت انجام می شود
[ترجمه گوگل]ثانیا، شرایط اولیه کشورهای توسعه یافته که دیررس هستند، پیش بینی می کنند که یادگیری واقعی عموما تحت سلطه دولت است

It is difficult to predetermine the problems that he will face.

از پیش تعیین کردن اشکالاتی که با آن مواجه خواهد شد مشکل است.


پیشنهاد کاربران

predetermine = pre determine

pre = پیش / قبل
determine = تعیین کردن

predetermine = از پیش تعیین کردن


کلمات دیگر: