کلمه جو
صفحه اصلی

integrative

انگلیسی به فارسی

یکپارچه سازی


انگلیسی به انگلیسی

• tending to merge, tending to join, tending to unite; uniting to form a whole

جملات نمونه

1. Those who belittle the value of new integrative speculation are, in a phrase of Bennett's, dogmatically defeatist.
[ترجمه ترگمان]کسانی که ارزش گمانه زنی های جدید را تحقیر می کنند، به عبارت \"بنت s\" (dogmatically defeatist)هستند
[ترجمه گوگل]کسانی که از ارزش گزاره های جدید یکپارچه ای سرزنش می کنند، در جمله ای از بنت، شکست خورده است

2. In contrast, the group approach reflects an integrative view of society.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، رویکرد گروهی منعکس کننده دیدگاه یکپارچه جامعه است
[ترجمه گوگل]در مقابل، رویکرد گروه نمایانگر یک دیدگاه جامع از جامعه است

3. Despite the integrative intentions of recent legislation, the Authority continued its administrative separation of special educational needs from primary education.
[ترجمه ترگمان]علی رغم اهداف یکپارچه قانونگذاری اخیر، این سازمان به جداسازی اجرایی خود از نیازهای آموزشی خاص از آموزش ابتدایی ادامه داد
[ترجمه گوگل]با وجود اهداف یکپارچه قوانین اخیر، ادارۀ اداره تفکیک اداری نیازهای آموزشی ویژه را از آموزش ابتدایی ادامه داد

4. The results showed this model can make the integrative and objective evaluation on the comprehensive ability of resident physician examinees.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که این مدل می تواند ارزیابی منسجم و عینی را در توانایی جامع پزشک مقیم examinees ایجاد کند
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که این مدل می تواند ارزیابی یکپارچه و عینی بر توانایی جامع متقاضی پزشکان ساکن را ایجاد کند

5. Through integrative efforts, it can help the enterprise to create great value at the lowest cost and will become the corner stone of optimum strategy.
[ترجمه ترگمان]از طریق اقدامات منسجم، آن می تواند به شرکت در ایجاد ارزش بسیار با کم ترین هزینه کمک کند و تبدیل به سنگ کناری استراتژی بهینه شود
[ترجمه گوگل]از طریق تلاش های یکپارچه، می تواند به سرمایه گذاری برای ایجاد ارزش بزرگ با کمترین هزینه کمک کند و تبدیل به سنگ گوشه ای از استراتژی مطلوب شود

6. Development and integrative utilization of coal-bed gas faces many concrete technical problems to study and solve.
[ترجمه ترگمان]توسعه و استفاده یکپارچه از گاز بس تر زغال سنگ با بسیاری از مشکلات فنی بتن برای مطالعه و حل آن مواجه است
[ترجمه گوگل]توسعه و بهره برداری یکپارچه از گاز زغال سنگ با بسیاری از مشکلات فنی بخصوص برای مطالعه و حل مشکالت مواجه است

7. The new controlling and integrative protector possesses the value of popularizing for its characteristic of simple controlling function and all-sided protecting function.
[ترجمه ترگمان]کنترل کننده جدید و حامی یکپارچه دارای ارزش of برای مشخصه آن تابع کنترل ساده و تابع حمایت همه جانبه است
[ترجمه گوگل]محافظ کنترل کننده و یکپارچه جدید دارای اهمیت فراوانی برای ویژگی آن از عملکرد کنترل ساده و عملکرد محافظتی همه جانبه است

8. Integrative champion two races Biaoyou Club The Fist special ring spring 200
[ترجمه ترگمان]برنده دو مسابقه قهرمانی دسته اول، مشت ویژه بهاری، دویست و دویست و دویست و بیست و دویست و بیست و دویست و بیست و دویست و بیست و دویست و بیست و دویست و بیست و دویست
[ترجمه گوگل]قهرمان یکپارچه دو مسابقه Biaoyou Club مشت ویژه حلقه بهار 200

9. This article try to put forward a integrative supervisory mechanism which integrate self-discipline and heteronomy, in hope of reconstruction the Accountability of NPO in China.
[ترجمه ترگمان]این مقاله تلاش می کند تا یک مکانیزم نظارتی منسجم را مطرح کند که نظم و انضباط فردی را با امید بازسازی the در چین ادغام می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله سعی دارد یک مکانیزم نظارتی یکپارچه را ارائه دهد که خودپنداره و ناهمگونی را با امید بازسازی حسابدهی NPO در چین ترکیب می کند

10. Two aspects were discussed in this paper: the integrative transit network and the integrative transit management.
[ترجمه ترگمان]دو جنبه در این مقاله مورد بحث قرار گرفتند: شبکه انتقال یکپارچه و مدیریت ترانزیت یکپارچه
[ترجمه گوگل]در این مقاله دو جنبه مورد بررسی قرار گرفت: شبکه حمل و نقل یکپارچه و مدیریت حمل و نقل جامع

11. The class of single chip madine is very integrative and pracficas.
[ترجمه ترگمان]سطح تراشه تک تراشه بسیار منسجم و pracficas است
[ترجمه گوگل]کلاس مدرسه تک تراشه بسیار انتگرال و تمرین است

12. Conclusion : Integrative treatment of lower limb arteriosclerosis obliterans effect is obvious.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: رفتار ادغامی با عضو پایین تر اثر obliterans مشهود است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: درمان انتگرالی عوارض جانبی آترئیوسکلروز اندام تحتانی واضح است

13. It applies successfully the time synchronization in the integrative simulation test of multi - sensors .
[ترجمه ترگمان]این کار با همزمانی زمان در تست شبیه سازی یکپارچه چند سنسور اعمال می شود
[ترجمه گوگل]با هماهنگ سازی زمان در آزمایش شبیه سازی یکپارچه چند سنسور، موفقیت آمیز است

14. However, under the increasingly tough market competition, such integrative operational model is getting more and more difficult to adapt to the development of market economy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تحت رقابت شدید بازار، چنین مدل عملیاتی یکپارچه برای انطباق با توسعه اقتصاد بازار دشوارتر و دشوارتر می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، در رقابت روزافزون سختگیرانه بازار، چنین مدل عملیاتی یکپارچه سازی، برای انطباق با توسعه اقتصاد بازار، بیشتر و بیشتر سخت می شود

15. Objective To observe the therapeutic effect of integrative medicine therapy(IMT) on postnasal drip syndrome.
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده اثر درمانی درمان یکپارچه دارو (IMT)بر روی سندروم drip postnasal
[ترجمه گوگل]هدف تأثیر درمان درمانی پزشکی انتگرالگیر (IMT) بر سندرم قطره پس از زایمان است

دانشنامه عمومی

یکپارچه


پیشنهاد کاربران

یکپارچه، منسجم

جامع، تلفیقی

انسجام بخش، منسجم کننده

صداقت داشتن
جمعی

یکپارچه، ترکیبی، همه جانبه

همگرا

در مقابل، نگرش گروهی انعکاس دهنده دید جامع از جامعه است

ترکیبی . جامع

An integrative approach رویکردی منسجم و یکپارچه


کلمات دیگر: