کلمه جو
صفحه اصلی

mousehole

انگلیسی به فارسی

موش صحرایی


انگلیسی به انگلیسی

• entrance to the burrow of a mouse; hole gnawed by a mouse; hole which resembles a mousehole

دیکشنری تخصصی

[نفت] چاهک لوله ی حفاری

جملات نمونه

1. Outside the mousehole, the cat is winding up a mouse that exactly resembles the real mouse.
[ترجمه ترگمان]بیرون the، گربه موش را می چرخاند که شبیه موش واقعی است
[ترجمه گوگل]در خارج از موش صحرایی، گربه، یک موس را که دقیقا شبیه موش واقعی است، سرازیر می کند

2. The cat is standing in front of the mousehole with a hammer in one hand and a saw in the other.
[ترجمه ترگمان]گربه جلوی of ایستاده با یک چکش و یک چکش در دست دیگر
[ترجمه گوگل]گربه در مقابل موش صحرایی با یک چکش در یک دست ایستاده و یک اره در طرف دیگر دارد

3. The mousehole is at the bottom of the door.
[ترجمه ترگمان]The در ته در است
[ترجمه گوگل]شاخه موس در انتهای درب قرار دارد

4. He goes over to the mousehole, bends down, and erases it.
[ترجمه ترگمان]به طرف mousehole می رود، خم می شود، خم می شود و آن را پاک می کند
[ترجمه گوگل]او می رود به ابر موشک، خم می شود و آن را پاک می کند

5. In the baseboard we see the unharmed mousehole.
[ترجمه ترگمان]در the ما the سالم را می بینیم
[ترجمه گوگل]در تخته نرد ما میوه های آسیب دیده را می بینیم

6. The mouse is standing in the mousehole, leaning against one side with his hands in his pockets.
[ترجمه ترگمان]موش در the ایستاده، به یک طرف خم شده و دست هایش را در جیب دارد
[ترجمه گوگل]موس در ایستگاه موش صحرایی ایستاده و با دستانش در جیب هایش یک دست دارد

7. He drives up to the mousehole and stops.
[ترجمه ترگمان]به طرف the می رود و می ایستد
[ترجمه گوگل]او به سمت موشک می چرخد ​​و متوقف می شود

8. The mouse steps from the mousehole, collapses the telescope, and thrusts it into his bathrobe pocket.
[ترجمه ترگمان]موش از the بیرون می آید، تلسکوپ را فرو می ریزد و آن را به جیب رب his می برد
[ترجمه گوگل]گام های ماوس از سوراخ موس، تلسکوپ را سقوط می کند و آن را به جیب خود بپوشانید

9. He sets the sack down beside the mousehole.
[ترجمه ترگمان]کیسه را کنار پنجره قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او کیسه را در کنار موشواره قرار می دهد

10. The mouse draws a white mousehole on the wall and steps through.
[ترجمه ترگمان]موش نور سفیدی را بر روی دیوار می کشد و از آن عبور می کند
[ترجمه گوگل]ماوس یک سوراخ موش سفید روی دیوار می گذارد و مراحل را از بین می برد

11. The cat kneels down and peers into the mousehole.
[ترجمه ترگمان]گربه زانو می زند و در the زانو می زند
[ترجمه گوگل]گربه به زانو و پایین می آید

12. The cat stands before the mousehole holding in one hand a piece of white chalk.
[ترجمه ترگمان]گربه جلو the می ایستد و یک تکه گچ سفید در دست دارد
[ترجمه گوگل]گربه قبل از موش صحرایی که از یک دست یک تکه گلی سفید نگه داشته می شود

13. From the mousehole emerges a red telescope.
[ترجمه ترگمان]از the یک تلسکوپ قرمز ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]از hole mousehole یک تلسکوپ قرمز ظاهر می شود

14. The door of the mousehole opens and the mouse emerges, wearing earmuffs, scarf, and gloves.
[ترجمه ترگمان]در of باز می شود و موش وارد می شود، earmuffs، شال و دستکش به تن می کند
[ترجمه گوگل]درب موشک باز می شود و ماوس ظاهر می شود، پوشیدن گوشواره ها، روسری و دستکش ها


کلمات دیگر: