کلمه جو
صفحه اصلی

fisherman


معنی : ماهی گیر، کرجی ماهیگیری، صیاد ماهی
معانی دیگر : صیاد (ماهی)، کشتی (یا قایق) ماهی گیری

انگلیسی به فارسی

ماهیگیر، صیاد ماهی، کرجی ماهیگیری


ماهیگیر، ماهی گیر، صیاد ماهی، کرجی ماهیگیری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fishermen
• : تعریف: a person who catches fish either as a sport or as a means of income.

• one who catches fish
a fisherman is a man who catches fish as a job or for sport.

دیکشنری تخصصی

[نفت] متخصص مانده گیری

مترادف و متضاد

ماهی گیر (اسم)
angler, fisherman, dragger, fisher

کرجی ماهیگیری (اسم)
fisherman, fisher, trawler

صیاد ماهی (اسم)
fisherman, fisher

angler


Synonyms: clam digger, fisher, lobsterman, piscator, rodman, trawler, troller


جملات نمونه

1. a lonely fisherman was standing in front of the boat
یک ماهیگیر تک و تنها جلو قایق ایستاده بود.

2. an occasional fisherman
کسی که گاهگاهی ماهیگیری می کند.

3. Slowly the fisherman reeled in his line, bringing the fish ashore.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر آهسته دور خود چرخید و ماهی را به ساحل آورد
[ترجمه گوگل]ماهیگیر به آرامی در خط خود راند و ماهی را در ساحل آورد

4. The fisherman had caught a whopper.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر یک برگر برگر گیر آورده بود
[ترجمه گوگل]ماهیگیر یک کلاهبرداری را گرفت

5. Speaking through an interpreter, a Japanese fisherman gave his account of the tidal wave.
[ترجمه ترگمان]وقتی صحبت از طریق مترجم شد، یک ماهیگیر ژاپنی حساب جزر و مد را داد
[ترجمه گوگل]صحبت از طریق مترجم، یک ماهیگیر ژاپنی گزارش خود را از موج جزر و مدی

6. With great difficulty, the fisherman manoeuvred his small craft close to the reef.
[ترجمه ترگمان]مرد ماهیگیر با زحمت بسیار خود را به صخره کوچک نزدیک کرد
[ترجمه گوگل]ماهیگیر با دشواری بزرگ، کشتی کوچک خود را به سمت صخره ها حرکت داد

7. The fisherman had a good haul.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر یک فرصت خوب داشت
[ترجمه گوگل]ماهیگیر دارایی خوبی داشت

8. The old fisherman cast his net into the river three times every morning.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر پیر هر روز سه بار تور را به رودخانه می انداخت
[ترجمه گوگل]ماهیگیر قدیمی هر شب صبح سه بار خالص خود را به رودخانه پرتاب می کند

9. The fisherman plopped the bait into the river.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر طعمه را به رودخانه رساند
[ترجمه گوگل]ماهیگیر طعمه را به رودخانه تقسیم کرد

10. The fisherman rowed us back to the shore.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر با پارو زدن ما را به ساحل کشاند
[ترجمه گوگل]ماهیگیر ما را به سمت ساحل راند

11. Spyros Latsis started his career as a humble fisherman in the Aegean.
[ترجمه ترگمان]Spyros Latsis شغل خود را به عنوان یک ماهیگیر فروتن در اژه آغاز کرد
[ترجمه گوگل]Spyros Latsis حرفه خود را به عنوان ماهیگیر فروتن در اژه آغاز کرد

12. He made friends with an old fisherman.
[ترجمه ترگمان]با یک ماهیگیر پیر دوست شد
[ترجمه گوگل]او با یک ماهیگیر قدیمی آشنا شد

13. The fisherman cast off the rope and set the boat adrift.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر طناب را کنده و قایق را به سوی دریا پرت کرد
[ترجمه گوگل]ماهیگیر از طناب خارج می شود و قایق را به سمت پایین حرکت می دهد

14. One fisherman waxed lyrical about the variety of fish in the river.
[ترجمه ترگمان]یک ماهیگیر در مورد انواع ماهی ها در رودخانه lyrical می کرد
[ترجمه گوگل]یکی از ماهیگیران در مورد انواع ماهی در رودخانه سخن گفته است

15. The old fisherman was 90.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر پیر ۹۰ سالش بود
[ترجمه گوگل]ماهیگیر قدیمی 90 ساله بود

پیشنهاد کاربران

ماهیگیر یا کسی که ماهی میگرفت

ماهیگیر

صیاد ماهی


کلمات دیگر: