کلمه جو
صفحه اصلی

weighted


معنی : سنگین، دارای وزن زیاد
معانی دیگر : دارای وزن زیادز

انگلیسی به فارسی

سنگین، دارای وزن زیادز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: loaded; burdened.

- The poor donkey looked heavily weighted.
[ترجمه ترگمان] خر بی نوا بسیار سنگین به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] الاغ ضعیف به شدت وزن داشت

(2) تعریف: made heavy or heavier.

- A weighted blanket is very calming to some patients.
[ترجمه ترگمان] یک پتوی وزن دار برای برخی از بیماران بسیار آرامش بخش است
[ترجمه گوگل] یک پتو وزندهنده برای برخی از بیماران بسیار آرام است

(3) تعریف: giving an advantage, emphasis, or bias.

- The outcome is weighted in her favor.
[ترجمه ترگمان] نتیجه به نفع او است
[ترجمه گوگل] نتیجه به نفع او است

• rated according to its value, according to a ratio
a system that is weighted in favour of a person or group is organized so that this person or group has an advantage.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] دارای وزن ؛وزنی
[ریاضیات] وزندار، وزین، سنگین، وزنه دار، موزون، وزن دار

مترادف و متضاد

سنگین (صفت)
hard, serious, earnest, sober, laden, heavy, ponderous, burdensome, onerous, lumpish, lumpy, grave, hefty, weighty, cumbersome, loggy, logy, demure, unwieldy, saturnine, stodgy, weighted

دارای وزن زیاد (صفت)
weighted

جملات نمونه

1. evidence weighted against the accused
شواهد بر ضد متهم بودند.

2. his father is weighted down with many cares
پدرش زیر بار مسوولیت های فراوانی قرار دارد.

3. the old lady was weighted with jewels
خانم پیر جواهرات فراوانی به خود آویخته بود.

4. the head of his stick was weighted with lead
سر چوبدستی او با سرب وزن افزایی شده بود.

5. He was weighted with so many troubles all day.
[ترجمه ترگمان]او تمام روز را با مشکلات فراوانی کنار گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او در طول روز با مشکلات زیادی وزن داشت

6. The voting system is weighted against the smaller parties.
[ترجمه ترگمان]سیستم رای گیری برابر با احزاب کوچک تر است
[ترجمه گوگل]سیستم رای گیری علیه احزاب کوچکتر وزن می گیرد

7. The exam consists of six equally weighted questions.
[ترجمه ترگمان]این آزمون شامل شش سوال مساوی است
[ترجمه گوگل]امتحان شامل شش سوال به طور مساوی وزن است

8. The fishing nets are weighted down with lead.
[ترجمه ترگمان]تورهای ماهیگیری با سرب سنگین می شوند
[ترجمه گوگل]شبکه های ماهیگیری دارای سرب هستند

9. The body had been weighted down with stones.
[ترجمه ترگمان]بدنش پر از سنگ شده بود
[ترجمه گوگل]بدن با سنگی وزن شده است

10. The net is weighted to keep it below the surface of the water.
[ترجمه ترگمان]تور وزنی دارد که آن را زیر سطح آب نگه می دارد
[ترجمه گوگل]شبکه به منظور حفظ آن در زیر سطح آب وزن دارد

11. She was weighted down with her heavy bags.
[ترجمه ترگمان]اون با کیسه سنگین خودش پر شده بود
[ترجمه گوگل]او با کیسه های سنگین او وزن شد

12. The results of the survey were weighted to allow for variations in the sample.
[ترجمه ترگمان]نتایج این تحقیق به اندازه گیری تغییرات در نمونه پرداخته شد
[ترجمه گوگل]نتایج حاصل از بررسی به منظور تغییر در نمونه مورد بررسی قرار گرفتند

13. The proposal is weighted towards smaller businesses.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به سمت کسب و کاره ای کوچک تر در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد برای کسب و کارهای کوچکتر اهمیت دارد

14. Each of these factors should be weighted according to their relative importance.
[ترجمه ترگمان]هر یک از این فاکتورها باید با توجه به اهمیت نسبی آن ها وزن دهی شوند
[ترجمه گوگل]هر یک از این عوامل باید با توجه به اهمیت نسبی آنها مورد ارزیابی قرار گیرد

پیشنهاد کاربران

وزن دار

با اهمیت
معتبر
با اعتبار


کلمات دیگر: