کلمه جو
صفحه اصلی

satellite


معنی : ماه، پیرو، انگل، قمر مصنوعی
معانی دیگر : قمر، ماهواره، (کشور) وابسته، تابع، دست نشانده، (برای پادشاه یا رجل) ملازم، دنباله رو، بادمجان دور قاب چین، ماهواره ای، اقماری، قمر مصنویی

انگلیسی به فارسی

ماهواره، پیرو، ماه، قمر مصنوعي، انگل


ماهواره، قمر مصنوعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a heavenly body that revolves around a planet or other larger body; moon.

(2) تعریف: a man-made object that is sent into orbit around a planet or other heavenly body, usu. to gather or relay information.

(3) تعریف: a country that is controlled or strongly influenced by another, more powerful country.

(4) تعریف: a person who is subservient to or dominated by another person; follower.
صفت ( adjective )
مشتقات: satellitic (adj.)
• : تعریف: of, relating to, or comprising a satellite.

• moon, small celestial body revolving around a larger one; man-made object put into orbit around a planet or celestial body; country that is controlled by another country; one who is controlled by another person
serving as a satellite; secondary
a satellite is an object which has been sent into space in order to collect information or to be part of a communications system. satellites move continually round the earth or other planets.
a satellite is also a natural object in space that moves round a planet or star.
satellite countries, places, and organizations have very little power of their own, but are dependent on a larger and more powerful country or organization.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ماهواره ؛ قمر
[برق و الکترونیک] ماهواره - ماهواره سفینه فضایی بدون سرنشین یا واگن طراحی شده برای گردش به دور زمین و انجام وظایف معینی از این قبیل مراقبت نظامی ،تهیه نقشه های جوی ،ارسال سیگنالهای ناوبری ،نظارت طولانی مدت بر پدیده های محیط زیست یا رله کردن سیگنالهای مخابراتی بین فرستنده و گیرنده های خطوط ارتباط زمینی با فاصله های زیاد از یکدیگر. ماهواره ها در مدار همزمان با زمان در ارتفاع زیاد در مدار کم ارتفاع [LAO] قرار می گیرند .
[زمین شناسی] ماهواره - جرم کوچکی که به گرد یک سیاره گردش نماید . این جرم معمولاً مصنوعی بوده و به آن قمر مصنوعی نیز گفته می شود .
[ریاضیات] ماهواره، قمر مصنوعی
[آب و خاک] ماهواره

مترادف و متضاد

ماه (اسم)
acolyte, month, moon, luna, satellite, phoebe

پیرو (اسم)
satellite, adherent, follower, disciple, impersonator, cohort, henchman, juniper

انگل (اسم)
satellite, raff, guest, hanger-on, leech, parasite, sponge, sycophant

قمر مصنوعی (اسم)
satellite, sputnik

جملات نمونه

1. satellite town
پیراشهر،شهرک،شهر اقماری

2. a satellite will be thrown into space
ماهواره ای به فضا پرتاب خواهد شد.

3. our satellite cameras can even read car license plates
دوربین های ماهواره ای ما می توانند حتی شماره ی اتومبیل را هم بخوانند.

4. the satellite made its first pass over chicago
ماهواره اولین گذر خود را برفراز شیکاگو انجام داد.

5. the satellite was put into position high above the earth
ماهواره را در ارتفاع زیاد از زمین قرار دادند.

6. via satellite
توسط ماهواره

7. to orbit a satellite
ماهواره را در مدار قرار دادن

8. to rocket a satellite into orbit
ماهواره ای را با موشک به مدار فرستادن

9. to steer a satellite
ماهواره را هدایت کردن

10. an intelligence - gathering satellite
ماهواره ی جاسوسی (اطلاعاتی)

11. the moon is a satellite of the earth
ماه،ماهواره ی زمین است.

12. on returning to earth the satellite burned up
ماهواره در بازگشت به زمین به کلی سوخت.

13. the former soviets and their satellite sates
شوروی های سابق و کشورهای دست نشانده ی آنها

14. the special way of operating this satellite
شگرد مخصوص به کار انداختن این ماهواره

15. The ceremony was transmitted live by satellite to over fifty countries.
[ترجمه ترگمان]این مراسم با ماهواره به بیش از پنجاه کشور انتقال یافت
[ترجمه گوگل]مراسم از طریق ماهواره به بیش از 50 کشور منتقل شد

16. Many satellite broadcasts are encoded so that they can only be received by people who have paid to see them.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پخش رادیویی به گونه ای کدگذاری شده اند که تنها توسط افرادی که برای دیدنشان به آن ها پرداخته اند، دریافت شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پخش های ماهواره ای رمزگذاری می شوند تا فقط توسط افرادی که پرداخت کرده اند بتوانند آنها را ببینند

17. The US Open will be transmitted live via satellite.
[ترجمه ترگمان]باز کردن آمریکا از طریق ماهواره به صورت زنده پخش خواهد شد
[ترجمه گوگل]باز ایالات متحده از طریق ماهواره به طور زنده پخش می شود

18. The satellite is now in a stable orbit.
[ترجمه ترگمان]این ماهواره اکنون در مدار ثابت قرار دارد
[ترجمه گوگل]این ماهواره در مدار ثابت است

19. This broadcast comes live via satellite from New York.
[ترجمه ترگمان]این پخش از طریق ماهواره از نیویورک پخش می شود
[ترجمه گوگل]این پخش از طریق ماهواره ای از نیویورک پخش می شود

20. The satellite re-entered the atmosphere and burned up.
[ترجمه ترگمان]ماهواره وارد جو شد و به سوختن ادامه داد
[ترجمه گوگل]ماهواره دوباره وارد جو شد و سوخته شد

21. He's now the proud possessor of two satellite dishes.
[ترجمه ترگمان]او حالا مالک بزرگ دو ظرف ماهواره است
[ترجمه گوگل]او اکنون صاحب افتخار دو ظروف ماهواره ای است

22. She was patched through to London on the satellite link.
[ترجمه ترگمان]اون از طریق ارتباط ماهواره ای با لندن ارتباط برقرار کرده
[ترجمه گوگل]او از طریق لینک ماهواره ای به لندن فرستاده شد

Some planets have several satellites.

برخی سیارات چندین قمر دارند.


Our satellite cameras can even read car license plates.

دوربین‌های ماهواره‌ای ما می‌توانند حتی شماره‌ی اتومبیل را هم بخوانند.


the former Soviets and their satellite sates

شوروی‌های سابق و کشورهای دست‌نشانده‌ی آن‌ها


اصطلاحات

satellite town

پیراشهر، شهرک، شهر اقماری


پیشنهاد کاربران

ماهواره قاره پیما

وابسته به ماهواره

تابع _وابسته_
فرعی هم میتواند معنی دهد در سکوهای گازی. مثلا سکوی فرعی یا سکوی تابع

۱ - قمر ( جسمی آسمانی که گردجسم آسمانی بزرگتری بگردد ) ، ماهواره طبیعی
۲ - ماهواره ، قمر مصنوعی

همون ماهواره هست


در علم ژنتیک:
به بخشی از ساختار کروموزوم می گویند.
ماهواره، دنباله

ماه
ماهواره
قمر
در علوم سیاسی: کشور تابع - دست نشانده و. . .

ماهواره

ماهواره
an object that moves round a bigger object in space

دور کسی گشتن


کلمات دیگر: