کلمه جو
صفحه اصلی

latency


معنی : پنهانی، رکود، نهفتگی، پوشیدگی، ناپیدایی، دوره کمون، دوره عکس العمل، مرحله پنهانی
معانی دیگر : دوره عکس العمل، پنهانی، ناپیدایی، پوشیدگی، دوره کمون، مرحله پنهانی

انگلیسی به فارسی

رکود، نهفتگی


دوره عکس‌العمل، پنهانی، ناپیدایی، پوشیدگی، دوره کمون، مرحله پنهانی


تاخیر، پوشیدگی، نهفتگی، رکود، پنهانی، ناپیدایی، دوره کمون، دوره عکس العمل، مرحله پنهانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or condition of being latent.

- Some viruses have a period of latency between the time one is exposed to them and the onset of symptoms.
[ترجمه ترگمان] برخی ویروس ها یک دوره کمون در زمانی دارند که فرد در معرض آن ها و ظهور علایم قرار دارد
[ترجمه گوگل] بعضی از ویروسها مدت زمان تأخیری را بین زمانیکه در معرض آنها قرار می گیرند و شروع علائم

• being hidden, being out of sight; latency stage (psychology); retrieval time (computers)

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] نهفتگی، رکود، زمان بیکاری، تاخیر .
[برق و الکترونیک] کمون ؛ نهانی زمان لازم برای تحویل اطلاعات از حافظه به رایانه ی رقمی . این زمان در دیسک مغناطیسی برابر با مدتی است که طول می کشد تا محل ذخیره ی مورد نظر در زیر هد خواندن قرار گیرد . در سیستم ذخیره ی سری، زمان نهایی برابر با زمان دستیابی منهای زمان کلمه است.
[بهداشت] نهفتگی

مترادف و متضاد

پنهانی (اسم)
hugger-mugger, concealment, privacy, latency

رکود (اسم)
depression, slump, inactivity, latency, stagnation, dormancy, stagnancy, inaction

نهفتگی (اسم)
latency, dormancy

پوشیدگی (اسم)
privacy, latency, secrecy

ناپیدایی (اسم)
latency

دوره کمون (اسم)
latency

دوره عکس العمل (اسم)
latency

مرحله پنهانی (اسم)
latency

جملات نمونه

1. response latency
نهفتگی پاسخ

2. a state of latency.
[ترجمه ترگمان]حالتی از کمون بود
[ترجمه گوگل]حالت تأخیر

3. He pointed out that the latency period is absent in primitive societies and is found only in higher cultures.
[ترجمه ترگمان]او خاطر نشان ساخت که دوره کمون در جوامع اولیه وجود ندارد و تنها در فرهنگ های بالاتر یافت می شود
[ترجمه گوگل]او اشاره کرد که دوره تأخیر در جوامع ابتدایی وجود ندارد و فقط در فرهنگ های بالاتر یافت می شود

4. Freud emphasized the importance of the latency period for the cultural development of the individual, and hence the society.
[ترجمه ترگمان]فروید بر اهمیت دوره کمون برای رشد فرهنگی فرد تاکید کرد و از این رو جامعه
[ترجمه گوگل]فروید تأکید بر اهمیت دوره تأخیر برای توسعه فرهنگی فرد و در نتیجه جامعه است

5. Latency is friction in telephone wires that can cause delays in the response time of action gaming.
[ترجمه ترگمان]کمون اصطکاک در سیم های تلفن است که می تواند باعث تاخیر در زمان واکنش بازی شود
[ترجمه گوگل]تأخیر در اصطکاک در سیم های تلفن است که می تواند تاخیر در زمان پاسخ بازی عمل باشد

6. That latency will get you every time.
[ترجمه ترگمان] اون رکود هر دفعه تبدیل به تو می شه
[ترجمه گوگل]این تأخیر هر بار شما را دریافت خواهد کرد

7. The personality traits were not related with either latency or duration of temporalis ES2 in any group.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شخصیتی با تاخیر یا مدت of ES۲ در هر گروه مرتبط نبودند
[ترجمه گوگل]صفات شخصیتی با هیچ تاخیری یا مدت زمان ES2 temporalis در هر گروه ارتباط نداشتند

8. Latency is lower and more deterministic because handlers become user-configurable, schedulable entities that can be preempted and prioritized just like any other process.
[ترجمه ترگمان]کمون پایین و more است زیرا مربیان دارای هویت های قابل پیکربندی مجدد هستند که می توانند اولویت بندی شوند و درست مانند هر فرآیند دیگری اولویت بندی شوند
[ترجمه گوگل]تعطیلات پایین تر و قطعی تر است، زیرا دستگیرشدگان تبدیل به سازهای قابل تنظیم و قابل برنامه ریزی می شوند که می تواند پیش از آن و قبل از هر گونه فرآیند دیگری تنظیم شود

9. Latency refers to the time that the garbage collector intrudes in your application.
[ترجمه ترگمان]کمون به زمانی اشاره می کند که جمع آوری زباله در برنامه شما رخ می دهد
[ترجمه گوگل]تعطیلات به زمان اشاره می کند که جمع کننده زباله در درخواست شما نفوذ کرده است

10. With increasing demand for higher bandwidth and lower latency packet switching, communications providers introduced Frame Relay.
[ترجمه ترگمان]با افزایش تقاضا برای پهنای باند بالاتر و سوییچینگ بسته ارسالی، ارائه دهندگان ارتباطات یک رله فریم را معرفی کردند
[ترجمه گوگل]با افزایش تقاضا برای پهنای باند بالاتر و کمتری از بسته شدن سوئیچینگ تأخیر، ارائه دهندگان ارتباطات Frame Relay را معرفی کردند

11. To reduce handoff latency in mobile IP, two link layer trigger methods are proposed.
[ترجمه ترگمان]برای کاهش تاخیر handoff در IP موبایل، دو روش راه اندازی لایه لینک پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]برای کاهش تاخیر در زمان انتقال در IP تلفن همراه، دو روش مشتق لایه لینک پیشنهاد می شود

12. Patients usually become symptomatic after a latency period of hours to days.
[ترجمه ترگمان]بیماران معمولا بعد از یک دوره کمون ساعت چند روز بروز می کنند
[ترجمه گوگل]بیماران معمولا پس از یک دوره زمانی چند ساعت تا چند روز علائم ایجاد می کنند

13. Deterministic behavior at a low latency time was the primary challenge of the applications done in Java.
[ترجمه ترگمان]رفتار قطعی در زمان تاخیر پایین، چالش اصلی برنامه های انجام شده در جاوا بود
[ترجمه گوگل]رفتار قطعی در یک زمان تاخیر کم، چالش اصلی برنامه های اجرا شده در جاوا بود

14. The average latency at which failed publish requests are processed.
[ترجمه ترگمان]تاخیر متوسط که در آن درخواست ها منتشر نشد پردازش می شوند
[ترجمه گوگل]متوسط ​​تاخیر زمانی که درخواست های ارسال شده شکست خورده پردازش می شود

15. The amplitude of the pressure waves declined after a latency period of about 2 to 3 minutes.
[ترجمه ترگمان]دامنه امواج فشاری بعد از دوره کمون حدود ۲ تا ۳ دقیقه کاهش یافت
[ترجمه گوگل]دامنه امواج فشار پس از یک دوره تأخیر حدود 2 تا 3 دقیقه کاهش می یابد

پیشنهاد کاربران

تاخیر

دیرکرد

( روان شناسی ) [همیشه ردّی از محتویات ناخودآگاه به طریقی در ساحت خودآگاه حضور دارد ولی ناآشکار است]؛ حاضر ولی ناآشکار.


کلمات دیگر: