کلمه جو
صفحه اصلی

quantum


معنی : ذره، میزان، درجه، مقدار، مبلغ، اندازه، پله، کمیت
معانی دیگر : (فیزیک) کوانتوم، چنده، چندایی، چندش

انگلیسی به فارسی

مقدار، کمیت، اندازه، درجه، میزان، مبلغ


درجه، پله، ذره


کوانتومی، ذره، اندازه، کمیت، مقدار، پله، میزان، درجه، مبلغ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: quanta
(1) تعریف: an irreducible quantity of energy, such as a photon of light.

(2) تعریف: a discrete and irreducible unit of measurement, such as the spin of an elementary particle.

(3) تعریف: any measurable amount, or a given quantity or portion.

- a quantum of knowledge
[ترجمه باده] ذره ای از دانش
[ترجمه ترگمان] یک مکانیک کوانتومی
[ترجمه گوگل] یک کوانتوم دانش
- the quantum of those designated as impoverished
[ترجمه باده] اندکی از آنهایی که فقیر شناخته میشوند
[ترجمه ترگمان] کوانتومی از کسانی که فقیر هستند
[ترجمه گوگل] کوانتومی از افرادی که به عنوان فقیر شناخته شده اند

• amount; particular quantity; part, portion; large quantity; basic unit of radiant energy (physics)
a quantum is a quantity of something, especially a very small quantity; a formal use.
quantum is used to describe theories in physics and mathematics which are concerned with atomic particles; a technical use.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ذره .
[برق و الکترونیک] کوانتوم کوچکترین کمیت انرژی که می تواند با یک پدیده معین در ارتباط باشد کوانتوم تابش الکترومغناطیس، فوتون است . - کوانتم، مقدار
[حقوق] میزان، مقدار
[ریاضیات] کوانتم، پیمانه

مترادف و متضاد

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

میزان (اسم)
measure, rate, adjustment, bulk, criterion, level, amount, size, mete, balance, quantum, equilibrium, equipoise, dimension, scales

درجه (اسم)
measure, length, point, gage, gauge, mark, alloy, degree, grade, rating, scale, quantum, proportion, peg, gradation, thermometer, thermometre, pitch, stair, step

مقدار (اسم)
extent, measure, value, content, amount, size, deal, scantling, quantity, quantum, magnitude, proportion, mouthful, percentage, certain number, dose, summa

مبلغ (اسم)
tot, sum, amount, quantity, missionary, propagandist, quantum, informer

اندازه (اسم)
tract, limit, extent, measure, bulk, volume, span, size, gage, gauge, deal, scale, quantity, quantum, magnitude, measurement, meter, indicator, dimension

پله (اسم)
degree, scale, quantum, stage, echelon, stair, step, rung, round of the ladder

کمیت (اسم)
quantity, quantum, shagreen

جملات نمونه

1. quantum physics
فیزیک کوانتوم

2. the country's industries have made a quantum leap
صنایع کشور پیشرفت عظیمی کرده است.

3. Both quantum mechanics and chaos theory suggest a world constantly in flux.
[ترجمه ترگمان]هم مکانیک کوانتومی و هم تیوری هرج و مرج یک جهان را به طور پیوسته در جریان القا می کنند
[ترجمه گوگل]هر دو روش مکانیک کوانتومی و نظریه هرج و مرج جهان را به طور مداوم در شار نشان می دهد

4. Each person receives his proper quantum.
[ترجمه ترگمان]هر فرد کوانتومی مناسب خود را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]هر فرد کوانتوم مناسب خود را دریافت می کند

5. There has been a quantum leap in the range of the wines sold in the UK.
[ترجمه ترگمان]یک جهش کوانتومی در طیف وسیعی از شرابه ای فروخته شده در انگلستان وجود دارد
[ترجمه گوگل]جهش کوانتومی در محدوده شراب فروش شده در انگلستان بوده است

6. The quantum leap in writing technology came with the introduction of personal computers.
[ترجمه ترگمان]جهش کوانتومی در تکنولوژی نوشتاری با معرفی کامپیوترهای شخصی به وجود آمد
[ترجمه گوگل]جهش کوانتومی در تکنولوژی نوشتن با معرفی رایانه های شخصی بود

7. Do you know who originated the theory of quantum?
[ترجمه ترگمان]میدونی کی از تئوری کوانتوم استفاده کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید کدام تئوری کوانتومی را ایجاد کردید؟

8. The treatment of breast cancer has taken a quantum leap forward.
[ترجمه ترگمان]درمان سرطان پستان جهشی کوانتومی داشته است
[ترجمه گوگل]درمان سرطان سینه یک جهش کوانتومی به جلو است

9. The vaccine represents a quantum leap in healthcare.
[ترجمه باده] این واکسن یک جهش ناگهانی در زمینه بهداشت ارائه کرده
[ترجمه ترگمان]این واکسن نشان دهنده یک جهش کوانتومی در مراقبت های بهداشتی است
[ترجمه گوگل]واکسن نشان دهنده جهش کوانتومی در مراقبت های بهداشتی است

10. Quantum mechanics is the study of the way atoms behave.
[ترجمه ترگمان]مکانیک کوانتومی مطالعه رفتار اتم ها است
[ترجمه گوگل]مکانیک کوانتومی مطالعه روش اتم ها است

11. The appointment of a female director is a quantum leap for women's equality.
[ترجمه ترگمان]انتصاب یک کارگردان زن جهش کوانتومی برای برابری زنان است
[ترجمه گوگل]انتصاب یک مدیر زن یک جهش کوانتومی برای برابری زنان است

12. The quantum model in physics contains the possibility that individual quanta can be at different energy levels.
[ترجمه ترگمان]مدل کوانتومی در فیزیک، این احتمال را دارد که یک کوانتوم منفرد می تواند در سطوح مختلف انرژی باشد
[ترجمه گوگل]مدل کوانتومی در فیزیک شامل احتمال اینکه کوانت فرد بتواند در سطوح مختلف انرژی باشد

13. Laing rejected classical psychoanalysis just as quantum theory rejected classical physics.
[ترجمه ترگمان]Laing، همان طور که نظریه کوانتومی فیزیک کلاسیک را رد کرد، روان کاوی کلاسیک را رد کرد
[ترجمه گوگل]لاینگ روانکاوی کلاسیک را رد کرد، درست همانطور که نظریه کوانتومی فیزیک کلاسیک را رد کرد

14. I have just given you the traditional quantum mechanical recipe for calculating probabilities.
[ترجمه ترگمان]من فقط دستور العمل مکانیک کوانتومی سنتی برای محاسبه احتمالات را به شما دادم
[ترجمه گوگل]من فقط دستورالعمل مکانیکی کوانتومی را برای محاسبه احتمالات داده ام

پیشنهاد کاربران

در جایگاه صفت به معنی" ناگهانی"

نسبتا پیوسته، پیوسته

گسسته . پله پله ای . میزان معیین

quantum
دَر پارسی اَندازه یِ ناچیز ، کَم ، اَندَک با تَکواژ هایِ کَه یا کِه مانَندِ : کِهتَر ، کَهِستان ، کَهین =کَسین
( سِمنانی ) ، اَند دَر اَندَک بینانده یا بَیان می شَوَد. واژه یِ مِقدار دَر پارسی " تا " اَست مِتلِ ( مِثلِ ) : یِکتا ( یِک تا ) ، دوتا، سه تا . . .
پیشنَهاد بَرایِ مِقدارِ قَلیل یا اَندازه یِ ناچیز :
کَهتا ، کِهتا ، کَمتا ، اَندَکتا ، اَندتا ، چَندتا ، چَندَکتا ، چَنتا ( چَن کوتاه شُده یِ چَند )
خودِ "چَند" دو بَخش دارَد : چَند : چ - اَند که " چ " هَمان نِشانِ پُرسِشِ " چه " اَست وَ اَند:" تا یا مِقدارِ ناچیز "، مانَندِ : دو سال وُ اَندی ، چَهار ماه وُ اَندی ، هَشتاد هِزار وُ اَندی

quantum ( شیمی )
واژه مصوب: کوانتوم
تعریف: کوچک ترین مقدار هر کمیت فیزیکی که می‏تواند به طور مستقل وجود داشته باشد


کلمات دیگر: