کلمه جو
صفحه اصلی

native language


معنی : زبان بومی
معانی دیگر : زبان بومی

انگلیسی به فارسی

زبان بومی


زبان مادری، زبان بومی


انگلیسی به انگلیسی

• mother tongue, language one grew up speaking

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] زبان طبیعی، زبان اختصاصی .

مترادف و متضاد

زبان بومی (اسم)
vernacular, native language

جملات نمونه

1. He read a poem in his native language.
[ترجمه ترگمان]او یک شعر را در زبان مادری خود خواند
[ترجمه گوگل]او شعر را در زبان مادری خواند

2. English is not my native language.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی من نیست
[ترجمه گوگل]انگلیسی زبان مادری من نیست

3. He reverted to his native language .
[ترجمه ترگمان]به زبان مادری خود بازگشت
[ترجمه گوگل]او به زبان مادری خود بازگشت

4. Try not to drop into your native language.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به زبان مادری خود نروید
[ترجمه گوگل]سعی نکنید به زبان مادری خود رها شوید

5. Her native language is German.
[ترجمه ترگمان]زبان مادری او آلمانی است
[ترجمه گوگل]زبان مادری وی آلمانی است

6. English is not the native language for almost half of our overseas visitors.
[ترجمه ترگمان]انگلیسی زبان مادری برای تقریبا نیمی از بازدیدکنندگان خارجی ما نیست
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی برای تقریبا نیمی از بازدید کنندگان خارجی ما نیست

7. Her native language/tongue is German.
[ترجمه ترگمان]زبان مادری او آلمانی است
[ترجمه گوگل]زبان مادری وی زبان آلمانی است

8. She spoke not only her native language, Swedish, but also English and French.
[ترجمه ترگمان]او نه تنها از زبان مادری خود، یعنی سوئدی، بلکه انگلیسی و فرانسوی سخن می گفت
[ترجمه گوگل]او نه تنها زبان مادری خود را، سوئدی، بلکه انگلیسی و فرانسوی صحبت کرد

9. Try not to fall into your native language outside class.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به زبان مادری خود خارج از کلاس نروید
[ترجمه گوگل]سعی نکنید به زبان مادری بیرون کلاس بیفتید

10. Andrea's native language is German.
[ترجمه ترگمان]زبان محلی آند را آلمانی است
[ترجمه گوگل]زبان مادری آندریا آلمانی است

11. English is not his native language.
[ترجمه ترگمان]انگلیسی زبان مادری او نیست
[ترجمه گوگل]انگلیسی زبان مادری او نیست

12. And as they learn their native language, they also use language to learn other things.
[ترجمه ترگمان]و وقتی زبان مادری خود را می آموزند، از زبان برای یادگیری چیزهای دیگر استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]و همانطور که آنها زبان مادری خود را می آموزند، آنها همچنین از زبان برای یادگیری چیزهای دیگر استفاده می کنند

13. Explanations, information and annotations in the user's native language relate to the procedures and practice in the foreign language.
[ترجمه ترگمان]شرح و تفسیر، اطلاعات و annotations در زبان مادری کاربر به رویه ها و اعمال زبان خارجی مربوط می شود
[ترجمه گوگل]توضیحات، اطلاعات و حاشیه نویسی در زبان مادری کاربر مربوط به رویه ها و عمل در زبان خارجی است

14. Indeed no native language is primitive.
[ترجمه ترگمان]در واقع هیچ زبان مادری بدوی نیست
[ترجمه گوگل]در واقع هیچ زبان مادری ابتدایی نیست

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

زبان مادری

mother tongue

native language ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: زبان بومی
تعریف: زبانی که کودکان به صورت طبیعی فرامی گیرند |||متـ . زبان مادری mother tongue


کلمات دیگر: