کلمه جو
صفحه اصلی

palette


معنی : پولک، جعبه رنگ نقاشی
معانی دیگر : (تخته ای که نقاش رنگ های خود را روی آن قرار می دهد و آنها را با هم می آمیزد) شستی نقاشی، لوحه سورا  دار بیضی یا مستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی

انگلیسی به فارسی

لوحه سوراخ دار بیضی یا مستطیل مخصوص رنگ آمیزی نقاشی، جعبه رنگ نقاشی


جعبه رنگ نقاشی، پولک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin, often oval board, usu. with a thumb hole, on which a painter holds and mixes colors.

(2) تعریف: the range of colors used in a particular painting or by a specified painter.

• flat board used for holding and mixing colors; collection of the tints that can be displayed on-screen or used in a drawing program (computers)
a palette is a flat piece of wood or plastic on which an artist mixes paints.
a palette is also the range of colours that are characteristic of a particular artist or school of painting.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] جدول رتگ والگو ؛ سیستم گرافیکی کامپیوتر مجموعه ای از رنگهای قابل دسترس در یکب - طیف رنگ - مجموعه ای از رنگها که از یک مجموعه ی بسیار بزرگتر انتخاب شده است. مثلاً IBM VGA اولیه می تواند بیش از 250000 رنگ گوناگون را نمایش دهد، اما برنامه نویس یا کاربر باید طیفی از رنگها را انتخاب کند که بیشتر از 256 رنگ نباشد تا بتواند آنها را در یک زمان به کار گیرد. مجموعه رنگهای قابل نمایش، گاهی به نام paletteشناخته می شوند.

مترادف و متضاد

پولک (اسم)
aglet, aiglet, dag, confetti, sequin, spangle, washer, disc, tinsel, shale, squama, palette, squamation

جعبه رنگ نقاشی (اسم)
palette

جملات نمونه

1. Life is a palette, you put colors on it. Let your past make you better, not bitter.
[ترجمه پرستو] زندگی مثل بوم نقاشیه:خودت رنگش میکنی. پس بهتره از رنگایی استفاده کنی که شادت میکنه نه غمگین : )
[ترجمه ترگمان]، زندگی یه نقاشی رنگ هست تو روش رنگ های روشن می کنی بذار گذشته تو رو بهتر کنه نه تلخ
[ترجمه گوگل]زندگی یک پالت است، رنگی روی آن قرار می دهید بزار گذشته ات بهترت کنه نه فاسدتر

2. David Fincher paints from a palette consisting almost exclusively of grey and mud brown.
[ترجمه ترگمان]دیوید فینچر از یک پالت رنگ که تقریبا به طور انحصاری از رنگ خاکستری و گل و لای است، استفاده می کند
[ترجمه گوگل]دیوید فینچر از یک پالت رنگ می کند که تقریبا به طور انحصاری خاکستری و قهوه ای مایل به قرمز است

3. He picked his brushes and palette.
[ترجمه دانیال] او قلمو و جعبه رنگ خود را برداشت
[ترجمه ترگمان]قلم مو و تخته نقاشی را برداشت
[ترجمه گوگل]او برس و پالت خود را برداشت

4. Matisse's palette typically consists of bright blues, greens and oranges.
[ترجمه بی نام] پالت ماتیس معمولا آبی های روشن ، سبز های روشن و نارنجی های روشن است.
[ترجمه ترگمان]پالت Matisse معمولا شامل بلوز آبی، سبزی و پرتقال است
[ترجمه گوگل]پالت ماتیس معمولا شامل بلوز، سبز و پرتقال است

5. Greens and browns are typical of Ribera's palette.
[ترجمه ترگمان]رنگ سبز (قهوه ای)و قهوه ای (قهوه ای)نوعی تخته رنگ هستند
[ترجمه گوگل]سبز و قهوه ای از پالت ریبرا است

6. The palette knife marks, the smooth slabs of even colour neutralise any notions of the personal autograph.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از پالت رنگ، تخته سنگ های صیقلی حتی رنگی از هر گونه تصوری از امضای شخصی را خنثی می کنند
[ترجمه گوگل]پالت چاقوها را نشان می دهد، اسلبهای صاف حتی رنگ هرگونه تصور شخصی از عکس را خنثی می کنند

7. BEACH-COMBER Enliven an autumn palette with shades of citrus and spice, then indulge yourself in cashmere.
[ترجمه ترگمان]ساحل \"comber -\" با رنگ های مرکبات و ادویه، با استفاده از رنگ های مرکبات و ادویه، خود را در شال کشمیر رها کنید
[ترجمه گوگل]BEACH-COMBER یک پالت پاییز را با سایه های مرکبات و ادویه ادغام می کند، سپس خود را در قیرمورد بگذرانید

8. Edges can be scraped, scored with a palette knife.
[ترجمه ترگمان]Edges می تواند خراشیده شود و با یک کاردک پالت ایجاد شود
[ترجمه گوگل]لبه ها می توانند از بین بروند، با یک چاقوی پالت به ثمر می رسند

9. Turn over each slice with a palette knife and cook the other side for another 2 minutes.
[ترجمه ترگمان]هر برش را با یک کاردک پالت روشن کنید و یک طرف دیگر را برای ۲ دقیقه دیگر بپزید
[ترجمه گوگل]هر تکه را با یک چاقوی پالت بردارید و طرف دیگر را برای 2 دقیقه دیگر طبخ کنید

10. More muted in palette than Adam's recent work, they have yet the same characteristic richness of evocation.
[ترجمه ترگمان]در اثر اثر تازه آدام بیش از پیش muted شده بود، اما با این حال، آن ها همان غنای فرهنگی را به خود گرفته بودند
[ترجمه گوگل]آنها بیشتر از آثار آدم آهسته در پالت خاموش شده اند، اما هنوز ویژگی غریزی از تحریک را دارند

11. The range of the artist's palette widened to include cobalt blue, ultramarine, chrome yellow and viridian green.
[ترجمه ترگمان]دامنه of هنرمند پهن تر شد تا آبی لاجوردی، ultramarine، کروم زرد و viridian سبز شود
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از پالت هنرمند به شمول آبی کبالت، اورمارین، کروم زرد و سبز ورییدیان گسترش یافته است

12. So using the default palette as the basis it is time for change.
[ترجمه ترگمان]بنابراین استفاده از پالت پیش فرض به عنوان اساس زمان برای تغییر است
[ترجمه گوگل]بنابراین استفاده از پالت پیش فرض به عنوان مبنای زمان تغییر است

13. Luckily using macros and the customisable icon palette you can tailor Ami Pro 0 to your way of working.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه با استفاده از ماکروها و پالت icon قابل ویرایش، می توانید Ami Pro را به روش کار خود tailor
[ترجمه گوگل]خوشبختانه با استفاده از ماکروها و پالت آیکون قابل تنظیم، می توانید Ami Pro 0 را به شیوه کار خود خیاط کنید

14. Look at the right side where the colour palette is displayed.
[ترجمه ترگمان]به سمت راست نگاه کنید که در آن پالت رنگ نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]در سمت راست که در آن پالت رنگ نمایش داده می شود، به سمت راست بروید

پیشنهاد کاربران

طیف خاصی از رنگ که توسط نقاش استفاده می شود.
blue palette
طیف رنگ آبی

همون پالت خودمون که برای ترکیب کردن رنگ هاست.

جایی که رنگ رو قاظی میکنن و من به حمایت از کسایی که از suppمیگن
a painters board for mix colors

A painter's board for mixing colors

صفحه ای که توش رنگارو قاطی میکنن

صفحه چوبی مانند که رنگ های نقاشی را بر روی ان ریخته وبا ان رنگ ها نقاشی میکشند

پالت

تخته رنگ🎨

به شما چه ربطی داره که کی چی مینویسه شما نظر خودتونو بنویسید تو کار دیگران دخالت نکنید !!اگر نظر داری درباره کلمه نظرتو بنویس دیگه به تو چه ربطی داره که اون از sup نوشته

جایی برای نگه داری رنگ ها
Sup 6: a painter's board for mixing colors

یعنی اون تخته چوبی که روش رنگ میریزن برای نقاشی

پالت رنگ🎨

ظرفی که داخلش رنگ ها رو مخلوط می کنن 🖌

palette ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: تخته‏رنگ
تعریف: صفحه‏ای پهن و نازک که هنرمند رنگ هایش را بر روی آن می گستراند و سوراخی در آن برای گذراندن انگشت شست تعبیه شده است


کلمات دیگر: