کلمه جو
صفحه اصلی

scaling


معنی : پیمایش، مقیاس گذاری
معانی دیگر : مقیاس گذاری، پیمایش

انگلیسی به فارسی

مقیاس گذاری، پیمایش


انگلیسی به انگلیسی

• act of climbing or ascending; act of removing the skin flakes (from a fish); act of shedding skin flakes; calcification

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پوسته شدگی - پوسته شدن - مقیاس گذاری
[کامپیوتر] مقایش گذاری ؛ مقیاس؛ سنجش
[برق و الکترونیک] مقیاس بند شمارش پالش با شمارشگر هنگامی که سرعت پالسها برای شمارش مستقیم با ابزار معمولی بسیار سریع است . - مقیاس بندی
[زمین شناسی] پوسته پوسته شدن، مقیاس بندی، زینه بندی، پوسته گیری - نوعی فرسایش پوست پیازی که پولکها، لامینه ها یا فلس های نازک تولید می کند.
[ریاضیات] نسبت دادن مقیاس، مقیاس
[معدن] لقگیری (نگهداری)
[پلیمر] مقیاس بندی
[آمار] مقیاس بندی

مترادف و متضاد

پیمایش (اسم)
calibration, gauging, scaling, mensuration

مقیاس گذاری (اسم)
scaling, scale factor

جملات نمونه

1. Police are scaling down the search for the attacker.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال کاهش جستجو برای این مهاجم است
[ترجمه گوگل]پلیس جستجوی جستجوی مهاجم را کاهش می دهد

2. Since then, Wellcome has been scaling up production to prepare for clinical trials.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان، Wellcome از تولید برای آماده سازی برای آزمایش های بالینی استفاده کرده است
[ترجمه گوگل]از آن به بعد، Wellcome به منظور افزایش آمادگی برای آزمایشات بالینی، تولید را افزایش داده است

3. We are thinking of scaling down our training programmes next year.
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم برنامه های آموزشی خود را در سال آینده کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم برنامه های آموزشی ما را در سال آینده کاهش دهیم

4. He bought a piece of meat scaling in four pounds.
[ترجمه ترگمان]او یک تکه گوشت با چهار پوند خرید
[ترجمه گوگل]او یک تکه پوسته گوشتی را در چهار پوند خرید

5. The plaster is scaling off the wall.
[ترجمه ترگمان]گچ دیوار را از دیوار جدا می کند
[ترجمه گوگل]گچ از دیوار خارج شده است

6. My company is scaling up its operations in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]شرکت من در حال افزایش عملیات های خود در خاور میانه است
[ترجمه گوگل]شرکت من در حال گسترش فعالیت های خود در خاورمیانه است

7. Increasing the helium-3 supply would mean scaling up the production of the dangerous radioactive isotope tritium.
[ترجمه ترگمان]افزایش عرضه هلیوم - ۳ به معنی بالا رفتن تولید ایزوتوپ رادیواکتیو خطرناک است
[ترجمه گوگل]افزایش عرضه هلیم 3 به معنای افزایش تولید ایزوتوپ خطرناک رادیواکتیو تریتیوم می باشد

8. Scaling a means of calculating the amount of enlargement or reduction necessary to accommodate a photograph within the area of a design.
[ترجمه ترگمان]مقیاس کردن وسیله ای برای محاسبه میزان توسعه یا کاهش لازم برای جای دادن یک عکس در محدوده طراحی است
[ترجمه گوگل]مقیاس دادن به وسیله محاسبه مقدار بزرگ شدن یا کاهش لازم برای جابجایی یک عکاسی در محدوده یک طراحی

9. They made good progress and some were soon scaling the dominating ridge leading to Chunuk Bair.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشرفت خوبی کرده بودند و بعضی از آن ها به زودی از ridge که به بئر داده می شد بالا می رفتند
[ترجمه گوگل]آنها پیشرفت خوبی را انجام دادند و بعضی از آنها به زودی مقیاس ردۀ غالب را به Chunuk Bair می رساندند

10. Through her tears she saw Garry scaling the wall as he made a run for it.
[ترجمه ترگمان]از میان اشک های او، گری را دید که از دیوار بالا می رود و به دنبالش می دود
[ترجمه گوگل]گری از طریق اشکهایش دید که Garry رو به دیوار میچرخونه و اون رو اجرا می کنه

11. The ordinate scaling is derived by dividing the area beneath a normal distribution curve into columnar segments of equal area.
[ترجمه ترگمان]ساختار مقیاس بندی با تقسیم مساحت زیر یک منحنی توزیع نرمال به بخش های ستونی ناحیه برابر استخراج می شود
[ترجمه گوگل]مقیاس هماهنگی با تقسیم مساحت زیر منحنی توزیع نرمال به بخش های ستون مساحت مساوی مشتق می شود

12. An imaginative application of multi-dimensional scaling by the statistician David Kendall serves to illustrate how widely the technique can be applied.
[ترجمه ترگمان]کاربرد خلاقانه مقیاس بندی چندبعدی توسط آماری که دیوید کندال استفاده می کند، برای نشان دادن این که چگونه این تکنیک می تواند به طور گسترده اعمال شود، به کار می رود
[ترجمه گوگل]کاربرد خیالی مقیاس چند بعدی توسط متخصص آمار دیوید کندل به منظور نشان دادن این که چگونه این روش می تواند به طور گسترده ای کاربرد داشته باشد، استفاده می شود

13. White motion gives the simplest form of scaling noise.
[ترجمه ترگمان]حرکت سفید ساده ترین شکل نویز در مقیاس بندی را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]حرکت سفید به ساده ترین شکل صدای مقیاس می دهد

14. She showed no objection to Billy scaling the ladder to look in.
[ترجمه ترگمان]او هیچ اعتراضی به بیلی نداشت که نردبان را بالا بیاورد تا به داخل آن نگاه کند
[ترجمه گوگل]او هیچ اعتراضی به بیلی نزولی نداشت تا به آن نگاه کند

پیشنهاد کاربران

مقیاس پذیری

در دندان پزشکی: جرمگیری دندان و برداشت calculus از روی دندان

اگر در یک متن مدیریتی، کسب وکاری و اقتصادی استفاده شود به معنای "ترقی کردن، توسعه یافتن، گسترش دادن، پیشرفت، رشد" می تواند باشد.

پوسته پوسته شدن ( پزشکی )

سنجش


کلمات دیگر: