کلمه جو
صفحه اصلی

damped

انگلیسی به فارسی

دم کرده، مرطوب کردن، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن، خیساندن، خیس کردن


دیکشنری تخصصی

[شیمی] خفیده، میرا
[برق و الکترونیک] میرا شده
[ریاضیات] میرا، مستهلک شونده

جملات نمونه

1.
میرا

2. damped motion
حرکت میرا


کلمات دیگر: