کلمه جو
صفحه اصلی

igniter


معنی : گیرانه
معانی دیگر : ignitor گیرانه

انگلیسی به فارسی

آتش سوزی، گیرانه


( ignitor ) گیرانه


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which ignites; device used to set fire to a flammable object

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] جرقه زن
[معدن] آتشزنه معمولی (آتشباری)

مترادف و متضاد

گیرانه (اسم)
tinder, igniter, lighter

جملات نمونه

1. Each air bag module contains an inflator, an igniter, and the folded air bag.
[ترجمه ترگمان]هر کیسه حاوی کیسه حاوی an، an و کیسه هوای بسته بندی شده است
[ترجمه گوگل]هر ماژول کیسه هوا دارای یک بادکنک، یک چراغ قوه و یک کیسه هوا است

2. The igniter combustion often produces hot condensed particles.
[ترجمه ترگمان]احتراق igniter اغلب ذرات متراکم چگال را تولید می کند
[ترجمه گوگل]احتراق احتراق اغلب ذرات چگال گرم را تولید می کند

3. Main products are: Electoric Igniter for Fireworks display, Electoric ignitors, Fibreglass Mortar Tubes, Indoor & Stage Fireworks etc. series products.
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی عبارتند از: Electoric igniter برای نمایش آتش بازی، Electoric ignitors، Tubes هاون، Stage هاون، مرحله & وسایل آتش بازی و غیره
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی عبارتند از: الگوریتم Electoric برای نمایش آتش سوزی، آتش سوزی Electoric، فایبر گلاس Mortar Tubes، Indoor * Stage Fireworks و غیره محصولات سری

4. A mechanical press type of electric igniter introduced in this paper, with originality in the structure design, is a kind of electromechanical initiation equipment.
[ترجمه ترگمان]یک نوع پرس و جوی مکانیکی که در این مقاله معرفی شد، با اصالت در طراحی ساختار، نوعی از تجهیزات آغاز الکترو مکانیکی است
[ترجمه گوگل]یک نوع فشار مکانیکی آتش سوزی الکتریکی معرفی شده در این مقاله، با اصالت در طراحی ساختار، نوعی از تجهیزات شروع الکترومکانیکی است

5. The technical process wasand the igniter mixture was characterized by SEM and DSC.
[ترجمه ترگمان]فرآیند فنی wasand مخلوط igniter توسط SEM و DSC مشخص شد
[ترجمه گوگل]فرایند فنی و مخلوط آتش سوزی توسط SEM و DSC مشخص شد

6. Taking aft-end igniter design for a rocket motor for example, design methods for ignition sequence, amorce quantity estimation and nozzle closure were described respectively.
[ترجمه ترگمان]طراحی igniter aft برای یک موتور راکت به عنوان مثال، روش های طراحی برای توالی اشتعال، برآورد مقدار amorce و بسته شدن نازل به ترتیب شرح داده شدند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، برای طراحی یک موتور راکت، از روشهای طراحی پسزمینه برای دنباله ی احتراق، تخمین مقدار کمتری و بسته شدن نازل ها استفاده شده است

7. This article mainly introduced the igniter plug iron casing crowds the pitch diameter working procedure swaging to design the entire process, it has produced the concrete design method and the step.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده پوشش فلزی igniter را که رویه کار به قطر قیر به منظور طراحی تمام فرآیند طراحی شده بود، معرفی کرد، که روش طراحی بتن و گام را ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور عمده ذرات پرتوی مشعل را به منظور ایجاد کل فرایند طراحی شده است و روش طراحی بتن و مرحله را تولید می کند

8. Igniter system is one of the key components in pulsed plasma thruster (PPT). It ignites the main discharge of the capacitor and influences the performance of PPT.
[ترجمه ترگمان]igniter یکی از اجزای کلیدی در thruster پلاسما (PPT)است این شاخه، تخلیه اصلی خازن را شعله ور می سازد و عملکرد of را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]سیستم آتش سوزی یکی از اجزای کلیدی در موتور پالس پلاسما (PPT) است این باعث تخلیه اصلی خازن می شود و عملکرد PPT را تحت تاثیر قرار می دهد

9. Each burner controlled with automatic igniter and flame monitor.
[ترجمه ترگمان]هر شعله دارای کنترل اتوماتیک و نظارت شعله است
[ترجمه گوگل]هر مشعل با چراغ اتوماتیک و مانیتور شعله کنترل می شود

10. Tests show that the digital CDI igniter can improve performance of the motorcycle gasoline engine.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها نشان می دهند که cdi cdi دیجیتالی می تواند عملکرد موتور گازوییلی را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]آزمایشات نشان می دهد که سیستم ایمنی دیجیتال CDI می تواند عملکرد موتور بنزینی موتورسیکلت را بهبود بخشد

11. The jet flows from holes a center - core igniter strongly influence the process of ignition in guns.
[ترجمه ترگمان]جریان جت از سوراخ یک مرکز اصلی به شدت بر فرآیند احتراق در اسلحه تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]جت از سوراخ ها جریان می یابد و یک مرکز - آتش سوزی هسته ای به شدت بر فرآیند احتراق در اسلحه تاثیر می گذارد

12. By means of analysis on ignition fail reason of auxiliary combustion chamber for catalytic cracking unit, the unreasonable place existed in igniter was found, and improvement plan was given.
[ترجمه ترگمان]به وسیله تجزیه و تحلیل در مورد احتراق احتراق سبب ایجاد محفظه احتراق کمکی برای واحد شکاف کاتالیزوری، مکان غیر منطقی موجود در igniter یافت شد و برنامه بهبود یافت شد
[ترجمه گوگل]با استفاده از تجزیه و تحلیل بر روی اشتعال اشتعال به علت اتاق احتراق کمکی برای واحد ترک خوردگی کاتالیزوری، محل غیر منطقی موجود در آتش سوزی یافت شد و طرح بهبودی داده شد

13. The fine effect was gained to improve welding quality of a certain spaceflight igniter by the intelligent spot welding machine with waveform control.
[ترجمه ترگمان]تاثیر جریمه برای بهبود کیفیت جوشکاری یک پرواز فضایی خاص توسط ماشین جوشکاری نقطه ای هوشمند با کنترل موج موج به دست آمد
[ترجمه گوگل]اثر خوب برای بهبود کیفیت جوشکاری یک فاکتور فضایی خاص توسط دستگاه جوش نقطه ای هوشمند با کنترل شکل موج به دست آمد

14. Warm compaction technology have been successfully employed to automotive parts including turbine hub, connecting rod, gears, whole coil and electronic igniter, and so on.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی فشرده سازی گرم به طور موفقیت آمیزی برای قطعات خودرو از جمله هاب توربین، میله ای، دنده، کل سیم پیچ و igniter الکترونیکی و غیره به کار گرفته شده است
[ترجمه گوگل]فن آوری تراکم گرم با بخش های خودرویی از جمله هیدرولیک توربین، میله اتصال، چرخ دنده ها، کل سیم پیچ و سوزی الکترونیکی و غیره به کار گرفته شده است

پیشنهاد کاربران

آتش زنه، روشن کننده آتش!

اخگرنده.


کلمات دیگر: