کلمه جو
صفحه اصلی

web


معنی : تار، تار عنکبوت، بافته، تنیده، بافت یا نسج، تنیدن
معانی دیگر : (عنکبوت و غیره) تار، تنسته، (به ویژه دروغ) دسته، رشته، سلسله، (هر چیز شبیه تارعنکبوت از نظر ظرافت یا ساختمان و غیره) شبکه، (کامپیوتر) همباف، تورینه، وب، (جانورشناسی - به ویژه پنجه ی مرغابی و غیره) پرده، پرده دار کردن، پارچه، منسوج (به ویژه هر چیز بافته شده روی دستگاه جولایی)، (با دقت تعبیه یا بافته شده) تله، دام، در تله انداختن، (کالبدشناسی) نسج، بافت، غشا، شامه، (معماری ـ هر یک از قوس های میان دنده های تاق ضربی) قوسچه، زبانه، تیغه، (تیرآهن) جان، لچکی، (چاپ) طاقه ی کاغذ، لوله ی کاغذ (که قرقره وار کاغذ به ماشین روتاری می رساند)، با تار پوشاندن، تنسته دار کردن

انگلیسی به فارسی

بافت یا نسج، تار، منسوج، بافته، تنیدن - شبکه جهانی اطلاعات


وب، تار، تار عنکبوت، تنیده، بافت یا نسج، بافته، تنیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin and fragile structure spun by spiders and the larvae of certain insects.
مترادف: cobweb
مشابه: gossamer

- A fly was caught in the spider's web.
[ترجمه حمید] یک مگس در تار عنکبوت گرفتار شد.
[ترجمه ترگمان] مگسی در تار عنکبوت گیر کرده بود
[ترجمه گوگل] یک پرواز در وب عنکبوت گرفتار شد

(2) تعریف: (sometimes cap.) shortened form of "World Wide Web," a part of the Internet consisting of a network of specially formatted documents, called pages, that are linked to each other (usu. preceded by "the").

- I'm sure you can find out the information on the web.
[ترجمه ترگمان] من مطمئنم که شما می توانید اطلاعات مربوط به وب را پیدا کنید
[ترجمه گوگل] من مطمئن هستم شما می توانید اطلاعات را در وب پیدا کنید

(3) تعریف: a complicated design or scheme.
مترادف: mesh, net, tissue
مشابه: design, dragnet, labyrinth, maze, network, noose, plot, scheme, snare, tangle

- a web of intrigue
[ترجمه ترگمان] یک تار عنکبوت
[ترجمه گوگل] وب از فتنه

(4) تعریف: a fabric made by weaving.
مترادف: lace, mesh
مشابه: gauze, gossamer, net, netting, screen, screening, tissue, webbing, weft

(5) تعریف: any network that is similar to woven material.
مترادف: network, webbing
مشابه: cobweb, fabric, lattice, latticework, maze, tangle

- a web of cords and wires behind his stereo
[ترجمه ترگمان] یک تار عنکبوت و سیم ها را پشت استریو وصل می کرد
[ترجمه گوگل] یک وب طناب و سیم در پشت استریو خود

(6) تعریف: a membrane connecting the toes of various water birds and water animals.
مشابه: webbing
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: webs, webbing, webbed
مشتقات: webless (adj.), weblike (adj.)
• : تعریف: to cover or envelop with, or as if with, a web.
مترادف: entangle, net
مشابه: enmesh, envelop, snare, tangle, trap

• net created by a spider; net, mesh; world wide web, network of html documents which are linked together and located all over the world (computers, internet); weave, fabric; network (of lies, etc.)
capture in a net, capture in a web; entangle in a web; weave a fabric, weave
a web is a fine net that a spider makes from a sticky substance produced in its body.
you can use web to refer to a complicated pattern, structure, or set of things; a literary use.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جان - جان تیر - تیغه تیر
[کامپیوتر] وب 1. ابزار برنامه نویسی که d e knuth آن را ساخت تا تلید برنامه های ماجولار ( بخش بندی شده ) را ساده تر کرده و فهرستهای زیبایی از آنها را چاپ کند . 2. منظور از این اصطلاح همان شبکه ی جهانی world wide web است.
[زمین شناسی] جان، جان تیر، تیغه تیر
[نساجی] بافته - تار عنکبوتی دستگاه کارد- عینکی - استوانه اصلی رینگ - بدنه اصلی رینگ

مترادف و متضاد

تار (اسم)
chord, thread, fiber, filament, warp, web, sleave

تار عنکبوت (اسم)
net, web, cobweb

بافته (اسم)
texture, web, tissue, wale, mesh

تنیده (اسم)
web, tissue

بافت یا نسج (اسم)
web

تنیدن (فعل)
web, spin

netting


Synonyms: cobweb, complexity, entanglement, fabric, fiber, filigree, gossamer, interconnection, interlacing, involvement, labyrinth, lacework, lattice, mat, matting, maze, mesh, meshwork, morass, net, network, plait, reticulation, screen, skein, snarl, tangle, texture, tissue, toil, trellis, warp, weave, webbing, weft, wicker, woof


جملات نمونه

1. a web of lies
یک سلسله دروغ

2. spider web
تار عنکبوت

3. the worldwide web
همباف جهانی

4. what a tangled web we weave, when first we practice to deceive
آدم متقلب عاقبت در دامی که برای دیگران گسترده است گرفتار خواهد شد

5. a spider weaves its web
عنکبوت تار خود را می تند.

6. the threads of a spider's web
رشته های تار عنکبوت

7. we were tangled in a web of needless laws
در شبکه ای از قوانین غیر ضروری گیر افتاده بودیم.

8. the spider waits for the victim to blunder into the web
عنکبوت صبر می کند تا طعمه کورکورانه در تار گرفتار شود.

9. The mass media forms a web of communications.
[ترجمه ترگمان]رسانه های جمعی یک وب ارتباطات را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]رسانه های جمعی یک وب ارتباطات را تشکیل می دهند

10. A spider's web can stretch considerably without weakening.
[ترجمه ترگمان]تار عنکبوت می تواند به طور قابل توجهی کاهش یابد بدون این که ضعیف شود
[ترجمه گوگل]وب سایت عنکبوت می تواند بدون تضعیف به میزان قابل توجهی گسترش یابد

11. He watched a spider spinning its web .
[ترجمه ترگمان]او یک عنکبوت را تماشا می کرد که تار عنکبوت را می چرخاند
[ترجمه گوگل]او عنکبوتی را که وب سایتش را می چرخاند تماشا کرد

12. Our web page had 243 hits this week.
[ترجمه ترگمان]صفحه وب ما در این هفته ۲۴۳ مورد بوده است
[ترجمه گوگل]این صفحه وب ما این هفته 243 بازدید داشت

13. Everyone was involved in this web of deceit.
[ترجمه ترگمان]همه درگیر این ماجرا بودند
[ترجمه گوگل]همه در این وب فریب درگیر بودند

14. She entrapped herself in the web of her own lies.
[ترجمه ترگمان]در دام دروغ های خودش گرفتار شد
[ترجمه گوگل]او خودش را در دروغ دروغ خود گرفت

15. We watched a spider spin a web between three tall grass stems.
[ترجمه ترگمان]ما یک عنکبوت را دیدیم که یک تار را بین سه ساقه علف بلند دور می زد
[ترجمه گوگل]ما یک عنکبوت را تماشا کردیم وب بین سه ساقه چمن بلند

16. Search the Web for cheap flights.
[ترجمه ترگمان]برای پروازهای ارزان، وب را جستجو کنید
[ترجمه گوگل]جستجو در وب برای پروازهای ارزان

17. Ducks are web - footed to help them move through the water.
[ترجمه ترگمان]اردک برای کمک به آن ها در آب راه می روند
[ترجمه گوگل]اردک ها برای کمک به حرکت آنها از طریق آب، از بین می روند

spider web

تار عنکبوت


a web of lies

یک سلسله دروغ


the worldwide web

هم‌باف جهانی


a duck's webbed feet

پاهای پرده‌دار اردک


پیشنهاد کاربران

شبکه
web of roads: شبکه راهها

جان تیرآهن آی پی

در نساجی : شبکه لیفی, لایه,

( عمران ) شبکه

وب

شبکه.

a web of elaborate lies
یه رشته دروغ بزحمت سرهم شده

web
واژه ای ایرانی - اروپایی که در پارسی امروز به دو شکل به جای مانده :
باف ، واف
پیش نهاد : وِب سایت = باف ساخت ( دارای ساختی بافوار یا باف گونه )

تان = web
تانَما = website

عالم چو کارخانه جولاه و گردباد
سازد کلافه از جهت پود و تان برف.
طالب آملی

web ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: جان
تعریف: قسمتی از مقطع تیر که نقش اصلی آن مقاومت در مقابل برش است


کلمات دیگر: