کلمه جو
صفحه اصلی

talent


معنی : استعداد، نعمت خدا داده، خوش طبعی، ژنی، درون داشت
معانی دیگر : آمایگی، فرزامی، قریحه، شخص (یا اشخاص) با استعداد، (روم و یونان و خاورمیانه ی باستان - واحد وزن و پول) تالنت، قنطار

انگلیسی به فارسی

استعداد، نعمت خدا داده، درون داشت


استعداد، ژنی، نعمت خدا داده، درون داشت، خوش طبعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: talented (adj.), talentless (adj.)
(1) تعریف: a natural ability or aptitude.
مترادف: ability, endowment, flair, gift, knack
مشابه: aptitude, forte, genius, hand, instinct

- Even as a young child, she showed a strong talent for singing.
[ترجمه کاظم فرقانی] حتی به عنوان یک فرزند جوان، استعداد قوی برای آواز خواندن نشان داد.
[ترجمه امیر] حتی به عنوان یک بچه او استعداد قوی در خوانندگی نشان داد
[ترجمه عبدالخالق] ب عنوان یک بچه استعداد زیادی برای خوانندگی نشون داد
[ترجمه گنج جو] تو همون دوران کودکی استعداد فوقالعاده ای در خوانندگی از خود بروز میداد.
[ترجمه مرصاد] با اینکه بچس استعداد قوی در خوانندگی نشون داد
[ترجمه ترگمان] او حتی به عنوان یک کودک، استعداد قوی برای خوانندگی را نشان داد
[ترجمه گوگل] حتی به عنوان یک کودک جوان، او به استعداد قوی برای آواز نشان داد
- Unfortunately, he has a talent for telling lies.
[ترجمه کاظم فرقانی] متأسفانه، او استعدادی برای دروغ گفتن دارد.
[ترجمه Sara] متاسفانه، او برای دروغ گفتن استعداد دارد
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، اون استعداد خاصی برای دروغ گفتن داره
[ترجمه گوگل] متأسفانه او دارای استعداد برای بیان دروغ است

(2) تعریف: the capacity to excel.
مترادف: ability, aptitude, capability, capacity, faculty, potential
مشابه: accomplishment, bent, facility, gift

- These new young executives show talent.
[ترجمه ترگمان] این مدیران جوان جدید استعداد دارند
[ترجمه گوگل] این مدیران جدید جوان نشان دهنده استعداد هستند

(3) تعریف: a person or group of people who have or show talent.
مشابه: ability, genius, phenomenon, potential, wizardry

- There is a lot of talent on this year's team.
[ترجمه کاظم فرقانی] استعداد زیادی در گروه امسال وجود دارد.
[ترجمه ترگمان] استعداد زیادی در تیم امسال وجود دارد
[ترجمه گوگل] استعداد زیادی در تیم امسال وجود دارد
- The agency is always looking for new talent.
[ترجمه M] این موسسه وقتش را صرف استعدادهای جدید میکند
[ترجمه M] این موسسه همیشه به استعداد های جدید نگاه میکند
[ترجمه ترگمان] این موسسه همیشه به دنبال استعدادهای جدید است
[ترجمه گوگل] این سازمان همیشه به دنبال استعداد جدید است

(4) تعریف: any of various coins in circulation in ancient Rome, Greece, and the Middle East, worth its weight in gold, silver, or other material.
مشابه: coin

• innate ability or skill; capacity for achievement; talented person; any of a number of ancient coins (used in greece, rome and the middle east)
talent is the natural ability to do something well.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] استعداد - ( ویدیوی دیجیتالی) بازیگر بشری به کار گرفته شده، در نقطه مقابل بازیگرهای تولید شده توسط کامپیوتر . برخلاف actor .

مترادف و متضاد

ability


استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

نعمت خدا داده (اسم)
talent, benison, blessing

خوش طبعی (اسم)
vivacity, talent, buoyancy, cleverness, genius, sanguinity

ژنی (اسم)
talent, gift, dowry, genius

درون داشت (اسم)
talent

Synonyms: aptitude, aptness, art, a way with, bent, capability, capacity, craft, endowment, expertise, facility, faculty, flair, forte, genius, gift, green thumb, head, inventiveness, knack, know-how, nose, power, savvy, set, skill, smarts, the formula, the goods, the right stuff, thing, turn, what it takes


Antonyms: inability, incapacity, lack, weakness


جملات نمونه

1. Medori's talent was noted when she was in first grade.
استعداد مدوری وقتی کلاس اول بود مورد توجه قرار گرفت

2. Feeling that he had the essential talent, Carlos tried out for the school play.
کارلوس که احساس می کرداستعداد لازم را دارد، شرکت در مسابقه مدرسه را امتحان کرد

3. Hard work can often make up for a lack of talent.
سخت کوشی اغلب بی استعدادی را جبران می کند

4. a talent for choosing distinctive clothes
استعداد انتخاب لباس های تشخص آور

5. exceptional talent
استعداد فوق العاده

6. his talent bespeaks success
استعداد او نویدبخش موفقیت است.

7. his talent invests even the ordinary things of life with significance
قریحه ی او حتی چیزهای عادی زندگانی را دارای اهمیت می کند.

8. musical talent runs in this family
استعداد موسیقی در این خانواده فراوان است.

9. an innate talent for painting
استعداد ذاتی برای نقاشی

10. he has talent in music
او در موسیقی استعداد دارد.

11. mehri's unusual talent for painting
استعداد خارق العاده ی مهری در نقاشی

12. he bequeathed his talent to his son
لیاقت و استعداد خود را به پسرش (ارث) داد.

13. he has musical talent
او استعداد موسیقی دارد.

14. she evinced great talent
او استعداد سرشاری از خود نشان داد.

15. a man of superlative talent
مردی با استعدادهای عالی

16. a writer of mediocre talent
نویسنده ای با قریحه ی متوسط

17. an exhibition of god-given talent
به منصه ی ظهور رساندن استعداد خداداد

18. he had a miscellaneous talent
استعداد او جنبه های متنوعی داشت.

19. his son has both talent and application
پسرش هم استعداد و هم پشتکار دارد.

20. she had no poetic talent at all
اصلا استعداد شعر نداشت.

21. teaching requires knowledg and talent
معلمی علم و استعداد لازم دارد.

22. the compositon of songs requires talent and experience
تصنیف ترانه نیاز به استعداد و تجربه دارد.

23. some of the most brilliant young talent in this country
برخی از درخشان ترین جوانان پراستعداد این کشور

24. success in teaching is primarily a matter of talent
موفقیت در تدریس در درجه ی اول بستگی به استعداد دارد.

25. the execution of this role requires a lot of skill and talent
ایفای این نقش خیلی مهارت و استعداد می خواهد.

26. I believe that every person is born with talent.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که هر فردی با استعداد به دنیا می آید
[ترجمه گوگل]من معتقدم که هر شخص با استعداد متولد می شود

27. She has loads of natural talent as a runner and with rigorous training she could be a world-beater.
[ترجمه ترگمان]او استعداد ذاتی دارد، به عنوان یک دونده و با آموزش های سخت، می تواند یک beater باشد
[ترجمه گوگل]او دارای چندین استعداد طبیعی به عنوان یک دونده و با آموزش دقیق می تواند یک دنیای بی نظیر باشد

28. The festival remains a valuable showcase for new talent.
[ترجمه ترگمان]این جشنواره به عنوان یک نمایش ارزشمند برای استعدادهای جدید باقی مانده است
[ترجمه گوگل]این جشنواره یک نمایش ارزشمند برای استعدادهای جدید است

29. Christopher is a man of exceptional talent.
[ترجمه ترگمان]کریستوفر مرد استعداد استثنایی است
[ترجمه گوگل]کریستوفر مردی استثنایی استثنایی است

30. The scientist deserves recognition for his talent.
[ترجمه ترگمان]دانشمند شایسته به رسمیت شناختن استعداد اوست
[ترجمه گوگل]دانشمند شایسته شناختن استعداد خود است

He has talent in music.

او در موسیقی استعداد دارد.


some of the most brilliant young talent in this country

برخی از درخشان‌ترین جوانان پراستعداد این کشور


پیشنهاد کاربران

آدم با استعداد

♥️Talent= an especial ability

استعداد

توانایی

داشتن توانایی های خاص در یک زمینه

: a special often athletic, creative, or artistic aptitude

skil استعداد

قوا

I'm looking for a job which will enable me to develop my talents ⛓
من به دنبال شغلی می گردم که من را قادر سازد استعدادهایم را گسترش دهم

قابلیت
توانایی
استعداد


به این جمله از داستانThe Hammer. A Story of the Maccabean Times توجه کنید:
a talent of gold
طلاهای خدادادی

به نظرم منبع، سرچشمه ( البته از نوع طبیعی و خدادادی ) نیز معادل های خوبیه. دکتر محمدرضا ایوبی صانع

معنی:Natural ability you are borned with

Natural ability
استعداد توانایی

مهارت توانایی

توانمندی، استعداد


کلمات دیگر: