1. above (or below) the salt
در صدر میز (یا در پایین میز)،در مقام شامخ (یا در مقام پایین)
2. above all
از همه مهم تر،مافوق همه
3. above average
بالاتر از میانگین،بالاتر از حد متوسط
4. above board
بی غل و غش،آشکار و قانونی،بی شیله پیله
5. above suspicion
شرافتمند،سوظن ناپذیر
6. the above is the owner of the horse
شخص نامبرده مالک آن اسب است.
7. akbar married above his station
اکبر با از خودش بالاتر ازدواج کرد.
8. fifty and above
متجاوز از پنجاه،پنجاه و بیشتر
9. he is above suspicion
در مورد او سوظن روا نیست.
10. he is above taking profits for himself
او کسی نیست که منافع را به جیب بزند.
11. the house above the high hill
خانه ای که در بالای تپه ی مرتفع قرار دارد
12. a cut above
(عامیانه) بهتر از،تا اندازه ای بهتر
13. over and above
علاوه بر،مافوق،اضافه بر
14. a colonel is above a major
یک سرهنگ مافوق یک سرگرد است.
15. a gift from above
یک هدیه ی آسمانی
16. a hundred meters above sea level
صد متر بلندتر از سطح دریا
17. a tower rising above the trees
برجی که از درختان بلندتر بود
18. bond prices are above the pegs
قیمت اوراق بهادار کمی از حدود معمول تجاوز کرده است.
19. her intelligence is above average
هوش او بالاتر از حد متوسط است.
20. mount damavand soars above tehran
کوه دماوند بر فراز تهران سربه فلک کشیده است.
21. poetry that is above par
شعری که از حد معمول بهتر است
22. the perfect bows above her eyes
دو کمان (ابروان) بالای چشم های او
23. the stairway leading above
پلکانی که به طبقه ی بالا می رود
24. head and shoulders above
کاملا بهتر (یا بلندتر یا والاتر و غیره)
25. keep one's head above water
1- در آب فرو نرفتن،غوطه ور نشدن 2- خود را (از خطر یا قرض و غیره) حفظ کردن
26. a tower springing high above the town
برجی که برفراز شهر سر به فلک کشیده است
27. mehri's price is far above gold
ارزش مهری به مراتب از طلا بالاتر است.
28. the girl's hair was cropped above the eyebrows
موی دختر تا بالای ابرو کوتاه (چیده) شده بود.
29. this student is a cut above the others
این شاگرد از دیگران بهتر است.
30. those living and those gone above
آنانکه زنده اند و آنانکه به جهان باقی شتافته اند
31. young birds are light brown above
بالای بدن پرندگان جوان قهوه ای کمرنگ است.
32. the blue sky of autumn laughs above us
آسمان آبی پاییزی بالای سرمان خندان است.
33. i hereby certify the accuracy of the above statements
بدین وسیله صحت مطالب فوق را گواهی می کنم.
34. the satellite was put into position high above the earth
ماهواره را در ارتفاع زیاد از زمین قرار دادند.
35. he lay down and looked at the branches above
او دراز کشید و به شاخه های بالای سرش نگاه کرد.
36. those who died for god shall be exalted above all others
آنان که در راه خدا مردند از دیگران مرتبه ی والاتری خواهند داشت.
37. he bought the stocks at par and sold them above par
او سهام را به ارزش اسمی آن خرید و بالاتر از ارزش اسمی فروخت.
38. that esprit de corps which makes us put the common good above the individual good
آن روح همبستگی که ما را وادار می کند سود همگان را بر سود فردی ترجیح بدهیم