کلمه جو
صفحه اصلی

vector


معنی : حامل، بردار
معانی دیگر : برداری، (ریاضی) بردار، وکتور، (جانور و به ویژه حشره ی ناقل بیماری) ناقل، واگیران، مسیر هواپیما، (نشان داده شده توسط قطب نما) گذرراه، vectorial هن، جهت، خط سیر، شعاع حامل، بوسیله برداررهبری کردن

انگلیسی به فارسی

( vectorial )(هندسه) حامل، بردار( bordaar )، مسیر، جهت،خط سیر، شعاع حامل، بوسیله بردار رهبری کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: vectorial (adj.), vectorially (adv.)
(1) تعریف: a mathematical expression of direction and magnitude, usually represented by an arrow pointing to the particular direction, with a length proportional to the magnitude.

- In physics, the point of the arrow of a vector is called its tip and the starting point is called its tail.
[ترجمه ترگمان] در فیزیک نقطه تیر بردار نوک آن نامیده می شود و نقطه شروع دم آن نامیده می شود
[ترجمه گوگل] در فیزیک، نقطه فلش یک بردار نوک نامیده می شود و نقطه شروع آن دم است

(2) تعریف: the compass heading of an aircraft; bearing or course.

(3) تعریف: an organism, such as an insect, that carries disease-causing fungi, viruses, bacteria, or the like.

• (mathematics, physics) quantity with magnitude and direction (represented by an arrow indicating its direction); (biology) insect which carries diseases, means of disease transfer; route of a plane
a vector is a variable quantity, such as force, that has magnitude and direction; a technical term.
a vector is also an animal or plant that carries a disease-causing parasite from one place to another; a technical term.
you can also refer to the course or compass direction that an aeroplane is following as a vector; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] بردار
[کامپیوتر] بردار
[برق و الکترونیک] بردار - بردار 1. در ناوبری، پیکانی که طول و زاویه درجه بندی شده ی آن ( نسبت به شمال ) نشان دهنده سرعت و جهت کشتی یا هواپیماست . 2. در ریاضیات، پیکان نشان دهنده نیرو و جهت 3. در برق پیکانی که مشخص کننده دامنه متغیر ( مثلاً ولتاژ، جریان، امپدانس ) و زاویه فاز آن است . 4. در علم کامپیوتر، توالی مرتبی از اعداد که مشخصه ها یا کمیت های فیزیکی را شبیه سازی می کنند.
[صنایع غذایی] ناقل : در میکروب شناسی به موجوداتی گفته میشود که قادر به انتقال عوامل بیماری زا از میزبانی به میزبان دیگر است.
[زمین شناسی] بردار، حامل ،کمیتی که دارای مقدار و جهت است. - به طور معمول اصطلاحی برای عرضه اطلاعات فضایی
[ریاضیات] بردار
[آمار] بردار

مترادف و متضاد

حامل (اسم)
porter, transport, bearer, carrier, vehicle, vector, conveyor, stave, conveyer

بردار (اسم)
vector, resultant, dope vector

جملات نمونه

1. vector algebra
جبر برداری

2. vector equation
معادله ی برداری

3. curvature vector
بردار انحنا

4. geostrophic vector
بردار زمینگرد

5. velocity vector
حامل سرعت،بردار هنگار

6. One usually visualizes such a vector simply as an arrow drawn on a plane or in a three-dimensional space.
[ترجمه ترگمان]شخص معمولا چنین برداری را صرفا به عنوان یک پیکان که بر روی یک صفحه یا در فضای سه بعدی کشیده می شود، نشان می دهد
[ترجمه گوگل]معمولا یک چنین بردار را به سادگی به عنوان یک فلش در یک هواپیما یا در یک فضای سه بعدی تجسم می کند

7. ClarisWorks also includes a vector graphics and a communications package.
[ترجمه ترگمان]ClarisWorks همچنین شامل یک گرافیک برداری و یک بسته ارتباطی است
[ترجمه گوگل]ClarisWorks همچنین شامل یک گرافیک برداری و یک بسته ارتباطی می باشد

8. Figure 2 shows the distinction between raster and vector representation, and further discussion can be found in Chapter
[ترجمه ترگمان]شکل ۲ تمایز بین نمایش برداری و نمایش برداری را نشان می دهد و بحث بیشتری را می توان در فصل یافت
[ترجمه گوگل]شکل 2 تمایز بین نمایشگر شطرنجی و بردار را نشان می دهد و بحث بیشتر در فصل می تواند یافت شود

9. The vector sequence obtained is matched against what is stored in the database.
[ترجمه ترگمان]توالی برداری بدست آمده با آنچه در پایگاه داده ذخیره می شود، تطبیق داده می شود
[ترجمه گوگل]توالی بردار به دست آمده در برابر آنچه که در پایگاه داده ذخیره می شود، سازگار است

10. The vector graphics are well-executed, although it takes time for your eyes to adjust to what's going on.
[ترجمه ترگمان]تصاویر برداری به خوبی اجرا می شوند، اگر چه زمان برای چشمان شما زمان می برد تا با آنچه در حال رخ دادن است تنظیم شود
[ترجمه گوگل]گرافیک بردار به خوبی اجرا می شود، هرچند برای چشم شما نیاز به زمان دارد تا با آنچه در حال انجام است، تنظیم شود

11. The results are superb; genuine scalable vector art that can be reproduced at any resolution.
[ترجمه ترگمان]نتایج عالی هستند؛ هنر برداری قابل قیاس پذیر واقعی که می تواند در هر قطعنامه دوباره تکثیر شود
[ترجمه گوگل]نتایج عالی است؛ واقعی هنر بردار مقیاس پذیر است که می تواند در هر رزولوشن تولید شود

12. The scalar products met in vector analysis are familiar examples of contraction.
[ترجمه ترگمان]محصولات عددی که در آنالیز vector دیده می شوند نمونه های معمول از انقباض هستند
[ترجمه گوگل]محصولات اسکالر در تجزیه و تحلیل بردار ملاقات نمونه های آشنا از انقباض است

13. For the state vector I have used a mixed notation.
[ترجمه ترگمان]برای بردار وضعیت، من از یک نماد ترکیبی استفاده کرده ام
[ترجمه گوگل]برای یک بردار دولتی از علامت ترکیبی استفاده شده است

14. Some computer systems use raster graphics which generally have a lower resolution than the more expensive vector graphics.
[ترجمه ترگمان]برخی از سیستم های کامپیوتری از گرافیک برداری استفاده می کنند که به طور کلی رزولوشن کم تر را نسبت به گرافیک برداری گران تر دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از سیستم های کامپیوتری از گرافیک شطرنجی استفاده می کنند که عموما رزولوشن پایین تر از گرافیک گرانتر گرافیکی دارند

15. Genomic clones of both the Oct-11a and Oct-11b loci were isolated from a BALB/c library in the vector l Charon 4A.
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی Genomic هر دو مکان ۱۱ اکتبر و ۱۱ اکتبر - ۱۱ b از کتابخانه balb \/ c در وکتور Charon ۴ A جدا شد
[ترجمه گوگل]کلون های ژنومی هر دو لوکوس های Oct-11a و Oct-11b از یک کتابخانه BALB / c در بردار l Charon 4A جدا شدند

16. The neural network cycles through the data and attempts to find the appropriate matching vector.
[ترجمه ترگمان]چرخه های شبکه عصبی از طریق داده ها و تلاش ها برای یافتن بردار تطابق مناسب شروع می شوند
[ترجمه گوگل]شبکه عصبی از طریق داده ها سیکل می کند و تلاش می کند تا بردار مربوطه را پیدا کند

vector equation

معادله‌ی حامل


vector algebra

جبر برداری


پیشنهاد کاربران

ناقل بیماری

بردار

محور

زیست شناسی ( مهندسی ژنتیک ) : وکتور_حامل_ناقل

vector ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: ناقل
تعریف: اندامگانی زنده نظیر بندپا که بیماری را از فردی به فرد دیگر منتقل می کند


کلمات دیگر: