1. aberrant behavior
رفتار غیر عادی (نابهنجار)
2. Ian's rages and aberrant behavior worsened.
[ترجمه ترگمان]خشم و رفتار \"ایان\" بدتر شد
[ترجمه گوگل]خشونت و رفتار نادرست یان بدتر شده است
3. It reflects the aberrant personality of some American politicians hostile to China's development and becoming powerful.
[ترجمه ترگمان]این امر نشان دهنده شخصیت aberrant برخی از سیاستمداران آمریکایی مخالف توسعه چین و قدرتمند شدن است
[ترجمه گوگل]این نشانگر شخصیت ناخوشایند برخی از سیاستمداران آمریکایی است که با توسعه چین روبرو هستند و قدرتمند هستند
4. We therefore became aberrant policemen simply because what we were now living was not programmed by previous organizational knowledge and habit.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما به سادگی به ماموران پلیس تبدیل شدیم، زیرا آنچه اکنون زندگی می کردیم توسط دانش و عادت سازمانی قبلی برنامه ریزی نشده بود
[ترجمه گوگل]به همین دلیل ما پلیس های بی عیب و نقص را فقط به این دلیل که آنچه که ما در حال حاضر زندگی می کنیم، توسط دانش و عادت سازمانی قبلی برنامه ریزی نشده است
5. Discussion Coeliac disease probably represents an aberrant immune response by antigen specific T cells of the small intestine to certain cereal peptides.
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد بیماری coeliac احتمالا نشان دهنده واکنش ایمنی aberrant توسط سلول های T خاص T در روده کوچک تا پپتیدهای certain خاص است
[ترجمه گوگل]بحث بیماری سلیاک احتمالا نشان دهنده پاسخ ایمنی ناخوشایند توسط سلول های T آنتی ژن خاص روده کوچک به برخی از پپتیدهای غلات می باشد
6. But they're aberrant, an exception to the rule.
[ترجمه ترگمان]اما غیر قانونی هستن، یه استثنا برای قانون
[ترجمه گوگل]اما آنها بی عیب و نقص هستند، به استثنای قانون
7. So-called aberrant behavior, in particular lesbian and homosexual behavior, was shown to have a natural precedent and a genetic basis.
[ترجمه ترگمان]به اصطلاح رفتار aberrant، به خصوص رفتار همجنس گرا و همجنس گرا، نشان داده شد که دارای سابقه طبیعی و اساس ژنتیکی است
[ترجمه گوگل]به اصطلاح رفتار نادرست، به ویژه رفتارهای همجنسگرایان و همجنسگرایان، نشان داده شده است که یک پیشینه طبیعی و یک مبنای ژنتیکی داشته باشد
8. Now, this tree is aberrant in that it has two trunks.
[ترجمه ترگمان]حالا، این درخت aberrant که دوتا صندوق داره
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، این درخت نامنظم است که دارای دو تنه است
9. Willing companions of killers ; aberrant personality - probably impulse - ridden with antisocial traits.
[ترجمه ترگمان]اون ترجیح می داد که به دوست خود فکر کنه، اون ترجیح می ده که به ما کمک کنه
[ترجمه گوگل]همراهان قاتلان؛ شخصیت ناخوشایند - احتمالا انگیزه - با ویژگی های ضد اجتماعی برخورد می شود
10. The markets'extraordinarily low expected inflation in January was aberrant and worrisome - not today's.
[ترجمه ترگمان]بازارهای فوق العاده مورد انتظار در ماه ژانویه aberrant و نگران کننده بودند - نه امروز
[ترجمه گوگل]تورم انتظارات بازار در ماه ژانویه بی نظیر و نگران کننده بود - نه امروز
11. The white peafowl is the albino aberrant form of the blue peafowl.
[ترجمه ترگمان]The سفید پوست زال به شکل of آبی است
[ترجمه گوگل]پافوف سفید آلبینو شکل ناپایدار آفتابگردان آبی است
12. Background The aberrant pattern of interhemispheric cooperation among patients with schizophrenia has been reported in several studies.
[ترجمه ترگمان]پیشینه الگوی aberrant هم کاری interhemispheric در میان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در چندین مطالعه گزارش شده است
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: الگوی ناهمگونی همکاری میان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مطالعات مختلف گزارش شده است
13. His aberrant behavior at the party shocked everyone.
[ترجمه ترگمان]رفتار aberrant در مهمانی همه را شوکه کرد
[ترجمه گوگل]رفتار نابجا او در حزب همه را شوکه کرد
14. Mutations of human mitochondrial DNA may lead to aberrant oxidative phosphorylation and energy supplement in cells, indicating a possible relationship with bipolar disorder.
[ترجمه ترگمان]جهش DNA میتوکندری ممکن است منجر به فسفریلاسیون اکسیداتیو اکسیداتیو و مکمل انرژی در سلول ها شود که نشان دهنده رابطه احتمالی با اختلال دو قطبی است
[ترجمه گوگل]جهش های DNA میتوکندریای انسانی ممکن است به فسفریلاسیون اکسیداتیو و مکمل انرژی در سلول ها منجر شود، که نشان دهنده ارتباط احتمالی با اختلال دوقطبی است