validity

معنی : صحت، درستی، تصدیق، تایید، اعتبار، تنفیذ

معانی دیگر : (سند یا استدلال و غیره) اعتبار، پروهانی، روایی، ارزشمندی، ارزایی

انگلیسی به فارسی

( validation ) اعتبار، تایید، تصدیق، تنفیذ، درستی،صحت

اعتبار، صحت، درستی، تایید، تصدیق، تنفیذ

انگلیسی به انگلیسی

• state of being valid, legitimacy; soundness, condition of being well-founded

اسم ( noun )

• : تعریف: the quality or condition of being valid.
• متضاد: invalidity

- We can't be sure of the validity of this statement because there is no evidence offered.

[ترجمه ترگمان] ما نمی توانیم از اعتبار این بیانیه مطمئن باشیم چون هیچ مدرکی ارائه نشده است
[ترجمه گوگل] ما نمی توانیم از اعتبار این بیانیه مطمئن شویم زیرا شواهدی وجود ندارد

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] روایی
[زمین شناسی] اعتبار
[بهداشت] اعتبار داشتن
[حقوق] اعتبار، نفوذ، صحت
[ریاضیات] اعتبار
[آمار] اعتبار

مترادف و متضاد

صحت (اسم)

accuracy, precision, exactitude, correctness, authenticity, validity, veracity, verity, validation, correctitude, rectitude

درستی (اسم)

integrity, accuracy, precision, exactitude, correctness, validity, truth, validation, justice, correctitude, honesty, trueness, rectitude, legitimacy

تصدیق (اسم)

affirmation, admission, validity, acknowledgment, authentication, certification, verification, confirmation, ratification, avouchment, testimony, admittance, validation, intromission

تایید (اسم)

support, validity, verification, confirmation, grace, allegation, endorsement, validation

اعتبار (اسم)

estimate, authenticity, validity, influence, authority, trust, reputation, validation, credit, reliability, credibility, importance, esteem, reputability, prestige

تنفیذ (اسم)

validity, validation

genuineness, lawfulness

Synonyms: authority, cogency, effectiveness, efficacy, force, foundation, gravity, grounds, legality, legitimacy, persuasiveness, point, potency, power, punch, right, soundness, strength, substance, validness, weight

Antonyms: invalidity

جملات نمونه

1. the validity of your reasoning

درستی استدلال شما

2. to contest (the validity of) a will

اعتبار وصیت نامه ای را مورد پرسش قرار دادن

3. to litigate the validity of a state law

حقانیت و اعتبار قانون ایالتی را در دادگاه مطرح کردن

4. the agreement has no validity until the president gives his yes

تا رئیس جمهور موافقت نکند آن قرارداد فاقد ارزش قانونی است.

5. Don't you think that both views have equal validity?

[ترجمه ترگمان]آیا فکر نمی کنید که هر دوی این دیدگاه ها اعتبار یکسانی داشته باشند؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر نمی کنید که هر دو دیدگاه یکسان است؟

6. Some people, of course, denied the validity of any such claim.

[ترجمه ترگمان]البته برخی از مردم اعتبار چنین ادعایی را رد کردند
[ترجمه گوگل]البته برخی از افراد اعتبار چنین ادعایی را رد کردند

7. This research seems to give/lend some validity to the theory that the drug might cause cancer.

[ترجمه ترگمان]این تحقیق به نظر می رسد که به این نظریه اعتبار می دهد که این دارو ممکن است موجب سرطان شود
[ترجمه گوگل]این تحقیق به نظر می رسد اعتبار این تئوری را ارائه می دهد که این دارو ممکن است موجب سرطان شود

8. His reputation lends a certain validity to the approach that it might not deserve.

[ترجمه ترگمان]اعتبار او به این روش اعتبار خاصی می دهد که شایسته آن نیست
[ترجمه گوگل]شهرت او اعتبار خاصی را به رویکردی که ممکن است مستحق آن نیست، به دست آورد

9. It takes time for the validity or fruitfulness of any academic development to become clear.

[ترجمه ترگمان]زمان لازم است تا اعتبار یا قابلیت توسعه هر گونه توسعه تحصیلی روشن شود
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن اعتبار یا ثروت هرگونه پیشرفت تحصیلی، زمان برای روشن شدن زمان لازم است

10. We had doubts about the validity of their argument.

[ترجمه ترگمان]ما در مورد صحت of شک داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد اعتبار استدلال آنها تردید داشتیم

11. The theory has the face validity of being consistent with recent findings.

[ترجمه ترگمان]این تیوری اعتبار چهره سازگار بودن با یافته های اخیر را دارد
[ترجمه گوگل]این تئوری دارای روایی صوری است که با یافته های اخیر سازگار است

12. I would question the validity of that statement.

[ترجمه ترگمان]من از اعتبار این بیانیه سوال خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من اعتبار این بیانیه را مورد سوال قرار می دهم

13. The legal validity of the claims has been challenged.

[ترجمه ترگمان]اعتبار قانونی این ادعاها به چالش کشیده شده است
[ترجمه گوگل]اعتبار قانونی ادعاهایی به چالش کشیده شده است

14. The period of validity of the agreement has expired.

[ترجمه ترگمان]دوره اعتبار این قرارداد منقضی شده است
[ترجمه گوگل]مدت اعتبار این توافقنامه منقضی شده است

15. The judges upheld the validity of the previous judgement.

[ترجمه ترگمان]قضات اعتبار قضاوت قبلی را تایید کردند
[ترجمه گوگل]قضات اعتبار قضاوت قبلی را تأیید می کنند

the validity of your reasoning

درستی استدلال شما

پیشنهاد کاربران

روایی

موضوعی

روایی، اعتبار

⁦✔️⁩اعتبار ( سند یا استدلال و غیره )
Her report questions the scientific validity of the experiment

validity ( روان شناسی )
واژه مصوب: روایی
تعریف: درجۀ درستی نتیجه گیری های حاصل از یک مطالعه

کلمات دیگر: