کلمه جو
صفحه اصلی

cadastre


مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول، دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک

انگلیسی به فارسی

مأمور ثبت و ممیزی املاک مزروعی و غیر‌منقول، دفتر ممیزی و تقویم و ثبت اراضی و املاک، دفتر جامع ثبت اسناد و املاک


کاداستر


انگلیسی به انگلیسی

• license showing ownership of real property

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ثبت کننده یا نقشه بردار عمومی که مرز زمینهای عمومی یا خصوصی را برای تعیین مالکیت یا تعیین مالیات (مالیات بندی) مشخص یا دوباره ایجاد میکند.

جملات نمونه

1. Land resource management need to gain the cadastre data from the distributed and heterogeneous database.
[ترجمه ترگمان]مدیریت منابع زمینی نیاز به کسب داده های کاداستر از پایگاه داده توزیع شده و ناهمگن دارد
[ترجمه گوگل]مدیریت منابع زمین نیاز به دریافت داده های کاداستر از پایگاه داده توزیع شده و ناهمگن دارد

2. As one of the mainly research objects cadastre management, the house has the obvious geometry features.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یکی از موضوعات تحقیقاتی عمدتا مدیریت کاداستر، ویژگی های هندسی آشکاری دارد
[ترجمه گوگل]خانه به عنوان یکی از اصلی ترین شیوه های مدیریت کاستا، خانه دارای ویژگی های هندسی واضح است

3. Building the fiscal cadastre is a field exercise that requires tight quality control. Much attention must be given to timeliness and accuracy.
[ترجمه ترگمان]ایجاد کاداستر مالی یک تمرین می دانی است که نیاز به کنترل کیفی دارد توجه زیادی باید به موقع بودن و دقت داده شود
[ترجمه گوگل]ساختن کاداستر مالی یک تمرین میدانی است که نیاز به کنترل کیفی کافی دارد باید توجه زیادی به زمان بندی و دقت داده شود

4. The system of cadastre established on the basis of geographic information system is convenient, intuitive, quick and accurate. It can keep good coherence of graphic data and attribute data.
[ترجمه ترگمان]سیستم کاداستر on که براساس سیستم اطلاعات جغرافیایی پایه ریزی شده است مناسب، شهودی، سریع و دقیق است آن می تواند انسجام خوبی از داده های گرافیکی و داده های مشخصه داشته باشد
[ترجمه گوگل]سیستم کاداستر مبتنی بر سیستم اطلاعات جغرافیایی ایجاد شده مناسب، بصری، سریع و دقیق است این می تواند هماهنگی خوبی از داده های گرافیکی و ویژگی های داده را حفظ کند

5. Cadastre management is the basic work in land management work system.
[ترجمه ترگمان]مدیریت Cadastre کار اصلی سیستم کاری مدیریت زمین است
[ترجمه گوگل]مدیریت کاداستر کار اصلی در سیستم مدیریت زمین است

6. In the survey of cadastre and real estate, it is very important for position precision of boundary point because it directly influences parcel area and position relationship around it.
[ترجمه ترگمان]در آمارگیری نفوس و املاک و مستغلات، برای دقت موقعیت مرز بسیار مهم است زیرا به طور مستقیم بر روی حوزه بسته و رابطه موقعیت در اطراف آن تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]در بررسی کاداستر و املاک و مستغلات، برای موقعیت دقیق نقطه مرزی بسیار مهم است زیرا به طور مستقیم بر روی منطقه بسته و موقعیت موقعیت در اطراف آن تاثیر می گذارد

7. As the development of underground space, it is necessary to manage the data using 3 D Cadastre.
[ترجمه ترگمان]با توسعه فضای زیرزمینی، مدیریت داده ها با استفاده از ۳ D Cadastre ضروری است
[ترجمه گوگل]به عنوان توسعه فضای زیرزمینی، مدیریت داده ها با استفاده از 3 D Cadastre ضروری است

8. Reform requires comprehensive approach, including development of tax rolls ( cadastre ), valuation, and collection.
[ترجمه ترگمان]اصلاحات نیازمند رویکردی جامع از جمله توسعه فهرست های مالیاتی (کاداستر)، ارزیابی و جمع آوری است
[ترجمه گوگل]اصلاحات نیاز به رویکرد جامع، از جمله توسعه روندهای مالیاتی (کاداستر)، ارزیابی و جمع آوری دارد


کلمات دیگر: