1. an intrusive remark
اظهارنظر مداخله گرانه
2. They found the television cameras too intrusive.
[ترجمه سارا عبدی] دوربین های تلویزیونی برای آنها بسیار آزاردهنده است.
[ترجمه ترگمان]آن ها دوربین های تلویزیونی را خیلی intrusive یافتند
[ترجمه گوگل]آنها دوربین های تلویزیونی را بیش از حد مزاحم پیدا کردند
3. When Alison was at home she was an intrusive presence.
[ترجمه ترگمان]وقتی \"آلیسون\" خونه بود اون یه حضور intrusive بود
[ترجمه گوگل]وقتی آلیسون در خانه بود، حضور مهیج بود
4. On this occasion the press have not been intrusive and they have shown great tact.
[ترجمه ترگمان]در این مورد، مطبوعات intrusive و به خوبی نشان داده اند
[ترجمه گوگل]در این مراسم مطبوعات مزاحم نباشند و به خوبی نشان داده اند
5. The cameras were not an intrusive presence.
[ترجمه ترگمان]دوربین ها حضور نداشتند
[ترجمه گوگل]دوربین ها حضور منفذی نبودند
6. In doing this try not to become too intrusive.
[ترجمه ترگمان]در انجام این کار سعی نکنید زیاده روی نکنید
[ترجمه گوگل]در این کار سعی نکنید بیش از حد مزاحم نشوید
7. It is only when intrusive ethologists steal and hatch eggs that the wide tolerance of the goslings is revealed.
[ترجمه ترگمان]این تنها زمانی است که ethologists intrusive و تخم گذاری می کند که تحمل گسترده of آشکار می شود
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که اخلاق مدعیان سرقت می کنند و تخم مرغ ها را از بین می برند، تحمل گسترده ای از زاد و ولد نشان داده می شود
8. The worst is often passionately intrusive, while the best is readily eclipsed by noisier and more persuasive methods of dissemination.
[ترجمه ترگمان]بدترین حالت، اغلب به شدت تحمیل می شود، در حالی که بهترین روش، به آسانی توسط روش های persuasive و noisier انتشار، تحت الشعاع قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]بدترین حالت اغلب پر از نفوذ است، در حالیکه بهترین روش ها به راحتی توسط روش های پر سر و صدا و متقاعد کننده تر منتشر می شود
9. The photographers were pushy and intrusive.
[ترجمه ترگمان]عکاسان تحت فشار و intrusive بودند
[ترجمه گوگل]عکاسان مستحکم و مزاحم بودند
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. Government would be smaller and less intrusive.
[ترجمه ترگمان]دولت کوچک تر و less خواهد بود
[ترجمه گوگل]دولت کوچکتر و مؤثرتر خواهد بود
12. He was far too intrusive on his own, without bringing his sister and nephew into it.
[ترجمه ترگمان]بی آن که خواهر و برادرزاده خود را در آن جمع کند، بیش از حد فضول بود
[ترجمه گوگل]او به تنهایی خود را بدون دخالت خواهرش و خواهرزاده خود به سر می برد
13. It is impossibly complex, outrageously expensive, overly intrusive, economically destructive and manifestly unfair.
[ترجمه ترگمان]این مجتمع به شدت پیچیده، بسیار پرهزینه، مخرب، مخرب اقتصادی و مشخصا ناعادلانه است
[ترجمه گوگل]این غیر قابل انعطاف، عجیب گران قیمت است، بیش از حد مزاحم، از لحاظ اقتصادی مخرب و آشکارا غیرمنصفانه است
14. And they could be a more powerful and intrusive problem than any you encountered in the corporate infighting of your previous job.
[ترجمه ترگمان]و این می تواند یک مشکل قدرتمندتر و intrusive از هر کسی باشد که در مبارزات داخلی شرکت قبلی شما مواجه شده باشد
[ترجمه گوگل]و آنها می توانند یک مشکل قدرتمندتر و مزاحم تر از هر گونه دیگری در مواجهه با کار قبلی شما باشند
15. Thus the intrusive igneous rocks usually have a coarse texture.
[ترجمه ترگمان]بنابراین سنگ های آذرین intrusive معمولا دارای بافت خشنی هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین سنگ های آذرین نفوذ معمولا یک بافت درشت دارند